هدایت شده از |عـلویـات|
اسب خود را در کنار مسجد قرار داد،
و افسار آن را به شخصی سپرد تا نگهدارد.
بعد از انجام کاهایش
و هنگام خارج شدن از مسجد؛
دید که آن شخص،
افسار اسب را باز کرده و دزدیده است....
به قنبر فرمود:
برو و افساری تهیه کن.
از قضا قنبر در بازار همان شخص را دید
که قصد داشت افسار را بفروشد.
به او گفت:
افسار را چند میفروشی؟
گفت: دو دینار.
قنبر دو دینار داد و آن را خرید...
قنبر برگشت و مولا به او فرمود:
چقدر برای آن پرداخت کردی؟!
گفت: دو دینار
فرمود:
من نیز قصد داشتم دو دینار
بابت کارش به او بپردازم؛
اما با #طمع،
رزق حلال خود را به حرام تبدیل کرد..
| کلیدگنجسعادت،ص۲۱۳
آقابیاتازندگیمعنابگیرد💔
از دوریات همیشه زمان گریه میکند
چون لایقِ تو نیست مکان، گریه میکند
در انتظارِ دیدنِ خورشیدِ رویِ تو
هر جمعه چشم پیر و جوان گریه میکند
یابن الحسن نگاه کن از غربتت چِقَدر...
ابرِ سیاه، مثلِ زنان گریه میکند
پاییز که بهانهی باریدن است، ابر...
بی تابِ تو شده که چنان گریه میکند
قلبِ شکستهیِ وسطِ سینهام، فقط...
با یاد تو به هر ضَرَبان گریه میکند
آقا تو شاهدی که برای تو، مادرم...
روزی سه بار وقتِ اذان گریه میکند
روزِ طلوعِ نورِ تو ای صبحِ بیکران
از شوقِ دیدنِ تو جهان گریه میکند
ای منتقم برای ظهورِ تو ، مادرت
هر صبح و شام، از دل و جان گریه میکند
علیگلچینپور
أسيرِالله
خدا اگر می خواست ما را به گناه فراموش کردن تو بگیرد امروز خبری از زمین نبود ، ما هم اگر بخواهیم دلی
دوست دارم یک بار به جمعه فرصت بدهی تا با تو حرف بزند و مرا هم بنشانی پای حرفهایتان .
وقتی که جمعه می رود و تو نمی آیی جمعه چه نجوا هایی دارد برای تو و تو چه حرف هایی داری برای او ؟
می شود بگویی چگونه جمعه را آرام می کنی ؟
جمعه ای که با دنیایی از امید آمد و با کوله باری از غم در حال رفتن است؟
بگذار حرف های تو و جمعه را بشنوم شاید از میان آنها کلامی برای آرام کردن دل خودم یافتم .
آقا این چندمین جمعه بود که من بودم و تو نیامدی ؟ نکند جمعه ها بیایند و بروند و من هم آخرین جمعه ی عمرم را طی کنم ولی باز هم تو نیایی !
شبت بخیر موعود جمعه !
محسن عباسی ولدی
#بهانه_بودن
براء بن عازب میگوید:
روزی نزد علی (ع) رفتم و گفتم یا امیر المومنین به حق خدای متعال از تو درخواست میکنم بزرگترین چیزی را که پیامبر صلیالله علیه و آله تو را به آن مخصوص گردانیده (و به کس دیگر نفرموده) از میان مطالبی که خدای متعال جبرئیل را بدان فرستاده و جبرئیل هم پیامبر را مخصوص به آن کرده، مرا به آن مخصوص گردانی.
حضرت فرمودند: اگر این درخواست را نمیکردی هرگز آنچه را خواستی نشر نمیدادم تا اینکه از دنیا بروم (آنچه در خواست کردی این است که) هر وقت خواستی خدا را به اسم اعظمش بخوانی شش آیه اول سوره حدید را بخوان، سپس آیات آخر سوره حشر از ((هو الله الذی لا اله الاّ هو)) تا آخر را بخوان (سه آیه آخر سوره حشر) وقتی تمام کردی بگو یا من هو کذلک افعل بی کذا و کذا (بجای کذا و کذا حاجت خود را بگو) سوگند به خدا اگر این را به یک شقی بخوانی سعادتمند میشود.
براء عرض کرد قسم به خدا که این را برای حاجت دنیوی نخواهم خواند حضرت فرمود خوب گفتی پیامبر صلیالله علیه و آله هم به من اینچنین توصیه فرمودند البته به من دستور دادند که در امور سخت این را بخوانم.
أسيرِالله
الا أيا علّة الايجاد حار بك الفكر وفي فهم معنى ذاتك التبس الأمر
ای علّت ایجاد !
ای غایت خلقت ! ،
ای علّت هستی عالم !
فکر و اوهام و اندیشهی بشر در برابر تو حیرت زده است ..
صلّى الله عليك يا أبا الحسنين
يا مولانا و مقتدانا
يا أمیرالمؤمنین
أسيرِالله
دهان گسست و لبم ترش و شور و کامم تلخ به بوسه ای بده امداد زین سبب مددی ..
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم
هدایت شده از آستان مقدس علوی
#تاریخ_نگار
حقیقت به هر قلبی راه نمییابد
بعضی از قلبها چنان با بغض و کینه سیاه شدهاند که هیچ حقیقتی حتی اگر به شیرینی شهد عسل باشد به قلبهایشان راه پیدا نمیکند و انکارش میکنند.
اما بعضی از قلبها در جستجوی حقیقت هستند مثل قلب عالم یهودی که با دیدن علم و حکمت حضرت علی«علیهالسلام» ایمان میآورد.
مولای ما فرمودند: ما دشمنانی داریم که اگر عسل به دهانشان بگذاریم باز ازدشمنی دست بر نمیدارند.
(سعیدی، اوصاف امیرالمؤمنین ص ۳۰۵).منبع : نشریه شیعه شناسی ، شماره۱۲
@imamalinet_fa