هدایت شده از حریمخصوصےیکسرباز 🌿
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أسيرِالله
در خیالم نشسته ام در مجلس روضه ی مادر که در خانه ای به پا شده که یاد آباد توست . با هر زمزمه از ن
امروز وحشت وجودم را گرفته بود با خودم می گفتم نکند بدی های دنیا به من ریشه در بدی های من به دیگران داشته باشد !
دنبال آدم هایی می گشتم که شاید دلشان از من رنجیده باشد ، با بغض و آه و ناله التماسشان کردم که مرا ببخشند .
آمدم شب بخیر بگویم به تو یادم آمد به دلت که از من شکسته است !
وای بر من اگر از من راضی نباشی و خاک بر سرم اگر رنجیده مانده باشی از من ..
راضی شو به خاطر خدا !
شبت بخیر یار مهربانم !
محسن عباسی ولدی
#بهانه_بودن
هدایت شده از •بَچّهِهِیئَتی•
زندگي ؟ ای لنت به این زندگي که من بخوام زندگي کنم ، #حرمش ناامن باشه .
أسيرِالله
زندگي ؟ ای لنت به این زندگي که من بخوام زندگي کنم ، #حرمش ناامن باشه .
اینجا مقام زینب است حیدر نمیگذارد
هستند جوانان حرم غیرت نمیگذارد ..
أسيرِالله
در خلوت خاموش دلم یاد طُ را بر جمعیت تمام عالم ندهم ..
و گاه انتظار می گیرد جان آدمی را ..
هدایت شده از [ تائب ]
؛
من سوریه نبودهام ؛ هیچ کاسهی آبی پشت سرم ریخته نشده، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده ، هیچ پلاک دوقسمتیِ کُدداری از گردنم آویزان نیست . هیچوقت پایم به سرزمین شام نرسیده است ، سوار هواپیمای نظامی نشدهام و هیچ فرودگاهی را به مقصد دمشق پرواز نکردهام . کوچههای باریک منتهی به حرم را با قدمهای سنگین طی نکردهام ، من دستم به آن ضریحی که ستونها احاطهاش کردهاند نرسیده است و پای ضریح عمه جانمان خون گریه نکرده ام . پوتین هایم ریف جنوبی حلب را قدم رو نرفته . فِرنچِ نظامی نپوشیدهام ، کلاش دو خشابه دستم نگرفتهام و پشت هیچ بیسیمی نام ابو نرجس را فریاد نزدهام . موج هیچ کورنِتی مرا نگرفته است ، و پایم از هیچ ترکشی لنگ نمیزند . با اسم رمز "یازهرا" به دل تکفیریها نزدهایم ، من روی تپههای خانطومان نبودهام ، آن تویوتای سفید پر از جنازه و مجروح را ندیده ام . قطع شدن دست و سر بچههایمان را ندیدهام . با اولین پرواز ، کنار تابوت رفیقهایمان برنگشتهام . بقیه الله بستری نشدهام و هیچ دکتری بالای سرم گریه نکرده است . من سوریه نبودهام ، وصیتنامهای میان قرآن نگذاشتهام ، با هیچ وداعی دلم نلرزید . در هیچ قرارگاهی قرنطینه نشده ام ، اسمم در هیچ لیست اعزامی نبوده است ، پشت هیچ تیرباری احساس غرور نکرده ام و با صدای صوت خمپاره ای دلهره نگرفتهام . من شهادت را به چشم ندیدهام ، هرچه بود و ماند برایم ، حسرت بود و
داغی که مرهمی جز خون ندارد .
تنها برایِ من ، هیچ ماند و هیچ و هیچ ..