یک وقتایی فقط بغل نیاز دارم رو تربت حرم سرم رو میزارم

روضه شب جمعه

امشب رو هم بنویس جزو شب‌هایی که دوست داشتم کربلاء باشم و نشد/نتونستم/نبودم !

زیارتِ دل هرکی رفت قبول گاهی دل اونقدر غرق لجن‌میشه تنگِ هوای حرمش بوی عطر حرمش نمیشه.. همین دلتنگیِ غنیمته

امروز باز هم خبر درگذشت کسی به گوشم رسید و یک بار دیگر بیشتر از قبل صدای پای مرگ را پشت سرم احساس کردم . مرگ هر لحظه به من نزدیک‌ تر می‌ شود در حالی که من هر لحظه از تو دور تر می‌ شوم . آن نزدیک شدن و این دور شدن دو لبه ی قیچی هستند که دلم را تکه تکه می‌ کنند . آقای من ! اگر در هنگام مرگ دور ترین فاصله را از تو داشته باشم چه خاکی به سر بریزم . من از تو دور می‌ شوم اما چه خوب که تو به قدری مهربانی که به دنبالم می‌ آیی تا فاصله‌ ام از تو دور تر و دور تر نشود . همیشه مدیون مهربانی‌ ات بوده‌ ام ! شبت بخیر مهربان من ! محسن عباسی ولدی #بهانه_بودن

۱:۱۰

مُهری از مهر علی کنده به یاقوت دلم از ازل تا به ابد شکر کنم بر حکاک

علیک افضل صلوات المصلین... یا امیرالمومنین هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمالِ بی ادبی است...