حکایت 8⃣8⃣4⃣
🥷 بادیگارد نمی خواهم 🥷
#جعفر_بن_بشیر_عرزمی می گوید :
#امام_صادق علیه السـلام فرمود :
« كَانَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ غُلاَمٌ اِسْمُهُ قَنْبَرُ وَ كَانَ يُحِبُّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ حُبّاً شَدِيداً ...
#علی علیه السـلام غلامی داشت به نام #قنبر ، که آن حضـرت را بسـیار دوست می داشت.... »
_ به طوری که هر گاه _ علی علیه السـلام بیرون می رفت ، با شمشیر به دنبال آن حضرت بیرون می رفت.
#امیرالمؤمنین علیه السلام شبی او را دید و به او فرمود :
ای قنبر چه اتّفاقی افتاده است که به دنبال من به راه افتاده ای ؟
عرض کرد : آمدم تا پشت سـر شما حرکت کنم . ای امیرالمؤمنین ! مردم چنانند که آنها را می بینید . از این رو برای شما نگران شدم .
فرمود : وای بر تو ! آیـا مرا از اهـل آسـمان #محافظت می کنی یا از اهل زمین؟
عرض کرد : نه از اهل آسمان ، بلکه می خواهم شما را از اهل زمین محافظت کنم .
فرمود : اهل زمین نمیتوانند به من ضرری برسانند ، مگر به اذن خداوند عزوجّل که از آسمان آمده باشد . پس برگرد و او بازگشت .
🗂منبع :
التوحيد ، ج ۱،
ص ۳۳۸
📜@sofre_ye_del
حکایت 8⃣9⃣4⃣
❤️ برآورده شدن حاجات ،
در گرو خدمت به
امام زمان علیه السلام ... ❤️
#امام_صادق عليه السلام فرمود :
سالى #امام_حسن عليه السلام پياده به سمت #مكه حرکت کردند . در راه پاهای مبارک حضرت ورم کرد .
يكى از غلامان حضرت عرض كرد :
اگر سوار شوید اين ورم از بین می رود .
امام علیهالسلام فرمود :
هرگز سوار نخواهم شد . وقتى به منزل بعدی برسيم ، مرد سياه پوستى نزد تو می آید که همراه خود روغنى دارد . تو آن روغن را از او بخر و چانه هم نزن .
غلام عرض كرد :
پدر و مادرم به قربانت ! ما به هيچ منزلى وارد نشديم كه كسى آنجا باشد و اين دوا را بفروشد .
فرمود : چرا آن مرد پیش روی توست ؛ اندکی مانده تا به آن منزل برسیم .
پس يك ميل [ حدود ۲ كيلومتر ] راه رفتند ، تا اینکه ناگهان آن سياه پوست پيدا شد .
امام حسن عليه السلام به غلام فرمود :
نزد اين مرد برو و آن روغن را از او بگير و بهايش را به او بده .
سياه پوست گفت : اى غلام ! اين روغن را براى كه چه کسی می خواهى ؟
گفت : براى حسن بن على عليهما السلام
گفت : مرا هم نزد او ببر ؛ پس غلام به راه افتاد و او را خدمت امام علیهالسلام آورد .
او به حضرت عرض كرد : پدر و مادرم به قربانت ! من نمی دانستم كه شما به اين روغن احتياج دارى ؛ اجازه بفرمایید پول آن را نگیرم ؛ زيرا من غلام شما هستم . ولى شما از خدا بخواهيد كه به من پسر سالمی كه دوست شما اهل بيت علیهم السلام باشد ، روزى كند . زيرا وقتى از نزد همسرم آمدم ، درد زائيدن او را فرا گرفته بود .
حضرت فرمود :
« اِنْطَلِقْ إِلَى مَنْزِلِكَ فَقَدْ وَهَبَ اَللَّهُ لَكَ ذَكَراً سَوِيّاً وَ هُوَ مِنْ شِيعَتِنَا .
به خانه ات برگرد كه خدا پسرى سالم به تو عطا فرموده و _ بدان که _ او از شيعيان ماست.»
🗂منبع :
کافی ، ج ۱، ص ۴۶۳
📜https://t.me/sofre_ye_del
حکایت 1⃣1⃣5⃣
❤️ امیرالمؤمنین علیه السلام
برترینِ امامان ❤️
#ابو_وهب_بصری می گوید :
وارد #مدینه شدم و به محضر #امام_صادق علیهالسلام شرفیاب شدم و عرض کردم :
فدایت شوم ! در حالی به محضر شما
رسیدم که _ قبل از شما _ به #زیارت قبر #امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف نشدم .
حضرت فرمود : کار بدی انجام دادی ! اگر از شیعیان ما نبودی ، به تو نگاه نمی کردم . آیا زیارت نمی کنی مقبره ی کسی را که خداوند* همراه فرشتگان ، پیامبران و مؤمنان آن را زیارت می کنند ؟
عرض کردم : فدایت شوم ! من این را نمی دانستم .
فرمود :
« فَاعْلَمْ أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَفْضَلُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلْأَئِمَّةِ كُلِّهِمْ وَ لَهُ ثَوَابُ أَعْمَالِهِمْ وَ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ فُضِّلُوا .
پس بدان ! قطعاً _ جایگاه _ امیرالمؤمنین علیه السلام در نزد خدای متعال از همه ی امامان برتر است و ثواب اعمال ائمه اطهار علیهم السلام متعلق به اوست . در حالى كه دیگر ائمه عليهم السّلام ، به مقدار اعمال صادره از خودشان فضيلت و برترى عائدشان مىشود . »
* توضیح مرحوم مجلسی از معنای به زیارت آمدن خداوند :
و زیارةُ الله کنایةٌ عن إنزال رَحَماتِه الخاصةِ علی روحِهِ المقدسة
زیارت خداوند نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام _ که در حدیث آمده بود _ کنایه از فرستادن رحمت های خاصّ خویش است بر روح مقدس آن وجود مقدس . [ ملاذ الاخیار ، ج ۹ ، ص ۵۱]
🗂منبع :
کافی ، ج ۴ ، ص
📜@sofre_ye_del