eitaa logo
أسيرِالله
419 دنبال‌کننده
709 عکس
427 ویدیو
8 فایل
مَنْ مَاتَ عَلَىٰ حُبِّ عَلي مَاتَ شَهِيداً تقصیر خود حضرت حق است که مستیم طراحی چشمان علی ایده او بود .. جزء جماعت تبلیغی علی و اولاد علی باشید https://daigo.ir/secret/4208392788 کپی ؟ صلوات بفرست مؤمن
مشاهده در ایتا
دانلود
أسيرِالله
امروز باز هم خبر درگذشت کسی به گوشم رسید و یک بار دیگر بیشتر از قبل صدای پای مرگ را پشت سرم احساس کر
امشب هوا سرد است سرد سرد ،دارد دانه‌ های ریز برف می‌ بارد و دانه دانه می‌ نشینند روی سرم . دلم هم سرد است ، دنبال دلگرمی می‌ گردم در شبی که مردم دنبال سرگرمی‌ اند . می‌ گویند شب یلداست می‌پرسم یلدا چیست ؟ می‌ گویند طولانی‌ ترین شب سال . آقا ! مگر از وقتی که تو رفته‌ ای خورشیدی طلوع کرده که روزی باشد و شبی طولانی‌ تر از شب‌ های دیگر ؟ کاش می‌شد به این مردم گفت روز را نشان بدهند تا من معنی طولانی‌ ترین شب سال را بفهمم . طولانی‌ترین شب روزگار از وقتی که تو رفته‌ ای آغاز شده و هنوز هم ما در تاریکی نبودن تو داریم به زور نفس می‌ کشیم . آقا ! حالا بیا کنار ما در این یلدای روزگار چند لحظه به سر کن ، می‌خواهیم دور هم باشیم ولی تو را کم داریم . هندوانه ی‌ بخت ما از وقتی که تو رفته‌ ای طعمی ندارد و اگر سرخ هم باشد شیرین نیست مزه ی آب می‌ دهد . انار دلمان را ببین چطور دانه دانه شده و هر دانه‌ اش افتاده دست کسی . امشب بیا در بزم ما دانه‌ های دل ما را از دست این و آن جمع کن . دانه‌ های انار کنار هم که باشند قشنگند ، انار دل ما باید دست تو باشد؛ نه هیچ کس دیگری . تخمه ی دهان ما که مغزش زبان ماست باید بسته باشد مگر برای خواندن نام تو شکستیم این تخمه را و هدر دادیم مغزش را از بس که از غیر تو گفتیم و شنیدیم . بیا بنشین دور کرسی ، این کرسی با آه فراق گرم شده . بیا قصه بگو برایمان قصه ی هزار و اندی سال غربتت را . می‌ خواهیم در این یلدای روزگار قهقهه‌ های مستانه را تعطیل کنیم و بازار هق هق عاشقانه را گرم کنیم . راستی فال حافظ هم بگیر برایمان و با نغمه ی طرب انگیزت بخوان تا از زبان تو بشنویم : یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور یلدای ما بدون سیب به سر نمی‌شود از حسین بگو و کربلا تا بوی سیب هم بوزد به یلدای ما . ما یلدای روزگار را فقط با نام حسین داریم تاب می‌ آوریم ! شبت بخیر بهانه بودن ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
امشب هوا سرد است سرد سرد ،دارد دانه‌ های ریز برف می‌ بارد و دانه دانه می‌ نشینند روی سرم . دلم هم سر
دورهمی خانه‌ های یادآباد تو بر مدار نام تو می‌ چرخد ، از تو می‌ گویند و عظمت ماورائی‌ ات ، از تو و مقامی که پیش خدا داری . از فراقت می‌ گویند و داغی که بر دلشان گذاشته ، از انتظارشان می‌ گویند و چشم‌ هایی که سال‌ هاست به مغرب زمین دوخته شده تا خورشید به عشق تو از آن جا طلوع کند . از جمعه‌ هایی حرف می‌ زنند که به امید آمدن تو آغاز شد و با امتداد داغ هجرانت تمام شد . جمعه‌ هایی که آماده بودند در رکابت باشند و بجنگند و جان بدهند اما شمشیر هایشان در غلاف ماند و نگاهشان خشکید و تو نیامدی . می‌ گویند و اشک می‌ ریزند و تو را صدا می‌ زنند . کاش روزی برسد که محور دورهمی‌ های هر خانه‌ ای نام تو باشد و یاد تو . شبت بخیر مدار زمین و آسمان ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
دورهمی خانه‌ های یادآباد تو بر مدار نام تو می‌ چرخد ، از تو می‌ گویند و عظمت ماورائی‌ ات ، از تو و م
همسایه ی خانه ی خیالی‌ ام از دنیا خسته و دلش افسرده شده بود ، دیشب آمده بود پیشم برای درد دل . با لبخندی که نشان از شادی عمیقی داشت از خستگی و افسردگی‌ اش می‌ گفت . حرفش که تمام شد گفتم : نه از لحنت و نه از رخسارت نشانه‌ ای از خستگی و افسردگی پیدا نیست پس چطور می‌ گویی که به آخر خط رسیده‌ ای ؟ لبخندش عمیق‌ تر شد و تعجب من بیشتر . او گفت : لبخندی که روی لبم می‌ بینی حاصل نفس کشیدن در خانه ی‌ توست . از این جا که بیرون می‌ روم نفسم می‌ گیرد و لحنم پر از غم می‌ شود و دلم لبریز از غصه . کاش خانه ی من هم حال و هوای خانه ی ‌ تو را داشت ! می‌ گفت گاهی که خیلی دلم می‌ گیرد و احساس پوچی می‌ کنم می‌ آیم در حیاط خانه‌ ام رو به خانه ی تو می‌ نشینم و بو می‌ کشم امید در رگ‌ هایم جریان می‌ یابد و باز هم باز می‌ گردم به زندگی . آقا ! کاش در واقعیت زندگی این قدر عاشقت بودم که می‌ توانستم افسرده‌ ها و به آخر خط رسیده‌ ها را به زندگی برگردانم . مرا ببخش به خاطر این همه عاشق نبودنم . شبت بخیر درمان همه ی درد های بشر ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
همسایه ی خانه ی خیالی‌ ام از دنیا خسته و دلش افسرده شده بود ، دیشب آمده بود پیشم برای درد دل . با ل
از دلم گله دارم که وقتی تو را نمی‌ بینم شادی را بر خود حرام نمی‌ کند . دوست دارم دلم را به حبس ابد محکوم کنم وقتی که بدون تو در دنیا خوش می‌ گذراند . باید دلم را تکه تکه کنم وقتی که در فراق تو تکه تکه نشده . چگونه برای داشتن چنین دلی از تو عذر بخواهم ، دلی که خانه ی عشق تو نباشد جز شرم بهره‌ ای برایم ندارد . عاشقم کن و مرا از این شرم برهان آقا ! شبت بخیر قبله ی دل‌ های عاشق ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
از دلم گله دارم که وقتی تو را نمی‌ بینم شادی را بر خود حرام نمی‌ کند . دوست دارم دلم را به حبس ابد
بدون تو دنیا روی آرامش را نخواهد دید . تشویش و اضطراب عاقبت حتمی دنیایی است که مهیای آمدنت نمی‌ شود . ما به این امید زنده‌ ایم که روزی خواهی آمد و ما در شلوغ‌وبازار دنیا در کنار تو آرامش را خواهیم چشید . شبت بخیر حقیقت آرامش ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
بدون تو دنیا روی آرامش را نخواهد دید . تشویش و اضطراب عاقبت حتمی دنیایی است که مهیای آمدنت نمی‌ شود
برای آمدنت مهیا نشده‌ ایم ، چقدر بار روی زمین مانده داریم و چقدر کار انجام نشده مانده . اگر همین امروز و فردا بیایی کسی که آماده ی آمدنت نیست چه کار خواهد کرد ؟ می‌ شود بعد از آمدنت در گوشه‌ ای از این جهان فارغ از هر اتفاقی که در عالم می‌ افتد مشغول ساختن خویش برای جنگیدن در رکاب تو شویم ؟ یا وقتی که آمدی باید صفمان را معلوم کنیم یا با تو یا در برابر تو ؟ یعنی صف سومی در کار نیست؟ چقدر فکر کردن به دوراهی هنگامه ی ظهور تو ترسناک است ! من اگر بر سر این دو راهی گیر کردم خودت نجاتم بده ! شبت بخیر آقای من ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
برای آمدنت مهیا نشده‌ ایم ، چقدر بار روی زمین مانده داریم و چقدر کار انجام نشده مانده . اگر همین ام
دلم را دفتری کرده‌ ام و هر روز خاطره‌ ای را در آن می‌ نویسم . حالا که بر می‌ گردم و خاطرات گذشته‌ ام را در این دفتر می‌ خوانم جز خاطره ی فراق تو هیچ خاطره ی دیگری در آن ننوشته‌ ام اما هیچ کدام از این خاطره‌ ها تکراری نیست ، فراق تو هر روز یه خاطره ی جدید است . خدا نکند فراقت قصه ی تکراری زندگی‌ ام شود . من از این تکرار می‌ترسم ! شبت بخیر خاطره ی هر روزه‌ ام ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
دلم را دفتری کرده‌ ام و هر روز خاطره‌ ای را در آن می‌ نویسم . حالا که بر می‌ گردم و خاطرات گذشته‌ ام
جمعه‌ های بی‌ خبر دل‌ های منتظر را آزار می دهند و وقتی که می‌ خواهند بروند شرمنده ی روی کسانی هستند که لحظه‌ ها را برای حلول جمعه شمرده بودند و حالا ملول‌ اند از جمعه ای که تو را نیاورد و خودش رفت . چقدر عاشق‌راند کسانی که بعد از هر بی خبری باز هم تا جمعه ی بعدی به انتظار خبر آمدنت می‌ نشینند و چقدر خوب‌ اند جمعه‌ ها که با شنیدن انبوه گلایه‌دها باز هم به امید آوردن خبر آمدنت از پیوستن به آخر هفته نا امید نمی شوند . آقا مرا مثل این جمعه‌ ها و آن منتظران عاشق کن ! شبت بخیر موعود جمعه‌ها ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
جمعه‌ های بی‌ خبر دل‌ های منتظر را آزار می دهند و وقتی که می‌ خواهند بروند شرمنده ی روی کسانی هستند
امشب نشسته‌ ام و خاطره ی نبودن امروزت را با خودم مرور می‌ کنم و آن را قیاس می‌ کنم با خاطره ی نبودن دیروزت . چقدر فرق می‌ کنند این خاطره‌ ها با هم . این تفاوت‌ ها بار نبودنت را سنگین‌ تر می‌ کنند . بگو چگونه تاب بیاوریم این بار سنگین را . شبت بخیر نازنین ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
امشب نشسته‌ ام و خاطره ی نبودن امروزت را با خودم مرور می‌ کنم و آن را قیاس می‌ کنم با خاطره ی نبودن
زندگی ما پر است از نمایش‌ های کوتاه و طولانی برای این که دیگران نفهمند ما چه هستیم ، خوبی‌ ها را بازی می‌ کنیم بدون این که واقعا خوب باشیم . نمایش‌ های ما برای خوب بودنمان نیست برای خوب نشان دادنمان است . فرصت که دست می‌ دهد بدی‌ ها چنان از رفتار و گفتارمان می‌ چکد که کور و کر هم می‌ بینند و می‌ شنوند . کاش ایمان می‌ آوردیم به این که دست ما پیش تو همیشه رو شده است پس نمایش‌ های ما توان پنهان کردن بدی‌ هایمان را از تو ندارد . کمک مان کن خوب شویم تا از نمایش‌ های ریاکارانه ی خوبی دست بشوییم . شبت بخیر چشم بینای خدا ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
زندگی ما پر است از نمایش‌ های کوتاه و طولانی برای این که دیگران نفهمند ما چه هستیم ، خوبی‌ ها را باز
گاهی عجیب احساس می‌ کنم دنیا دیگر جایی برای ماندن نیست و وقتی به این فکر می‌ کنم که چه چیزی کمکم می‌ کند که دنیا را بتوانم تحمل کنم جز تو کسی به ذهنم نمی‌ رسد . شنیدن صدای تو زندان را برایم بهشت می‌ کند . کاش امشب جواب شب‌ بخیرم را می‌ دادی تا با شنیدن صدایت برای یک روزگار طولانی تاب بیاورم دنیا را . شبت بخیر بهشت من ! محسن عباسی ولدی
أسيرِالله
گاهی عجیب احساس می‌ کنم دنیا دیگر جایی برای ماندن نیست و وقتی به این فکر می‌ کنم که چه چیزی کمکم می‌
حرف زدن با تو راز برکت یافتن عمر است . من به این امید هر شب به تو شب بخیر می‌ گویم . شبت بخیر برکت دنیا و آخرتم ! محسن عباسی ولدی