eitaa logo
کانــال رسمــــــی اندیشـــــکـده اسمــــــا
726 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
8هزار ویدیو
77 فایل
اندیشکده اسما @asmaandishkade ارتباط با آدمین @AK00TA
مشاهده در ایتا
دانلود
اسلام و لباس وارونه(۵) ✍️عثمان بدون پروا حکومت کرد، او قطیعه را گسترش داد؛ بدین معنا که به خویشاوندان خود بدون دلیل، فراوان می بخشید و همین تبعیض ها عثمان را سرنگون کرد. نوبت به معاویه که رسید، او سراغ ظواهر و انحراف رفت و برای این مقصود، فرقه ی مرجئه را ایجاد و بلکه تقویت کرد، تا بگوید: بگذارید امویان هر طوری که می خواهند حکم برآنند و عمل کنند؛ چرا که عمل اهمیتی ندارد و آنچه که مهم است ایمان و طهارت قلبی است. معاویه یک انحراف ایجاد کرد و این انحراف با از بین رفتن فرقه ی مرجئه و حکومت امویان از میان نرفت‌؛ یعنی روح انحراف همچنان به حیات خود ادامه داد! عباسیان نیز چنین بودند، بلکه آنها دو تجربه از سرنوشت عثمان و حکومت امویان را داشتند و با آن ۵۰۰ سال حکومت کردند. 🔻آیت الله جوادی آملی می نویسد: حسین بن علی علیه السلام در برابر اسلام امویان قرار گرفت، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام نیز در برابر همین اسلام قرار گرفته بود‌؛ یعنی معاویه ای که می خواست با علی علیه السلام بجنگد، نمی توانست چهره ای همانند قبل از فتح مکه داشته باشد، بلکه تنها با ابراز اسلام اموی می توانست با اسلام علوی بجنگد، از این رو نامه های علوی و اموی تقریبا یکسان بودند و فقط کارشناسان فصاحت و بلاغت اند که می توانند نامه ی علی علیه السلام را ببویند و تشخیص دهند و برای دیگر اهل ادب، تشخیص نامه ی اموی و علوی آسان نبود؛ زیرا در نامه های امویان، دعوت به خدا پرستی، پرهیز از گناه، برحذر بودن از جهنم، توصیه به زهد و تقوا و ترک دنیا فراوان آمده است؛ چندان که به خودشان اجازه داده اند علی بن ابی طالب علیه السلام را که بهشت ممثل است نصیحت کنند و او را جهنم بترسانند. عباسیان نیز با همین روش، با ائمه معصوم علیهم السلام جنگ کردند و چنین نبود که منصور دوانیقی با چهره ی کفر با امام صادق علیه السلام پیکار کند، بلکه عباسیان در لباس اسلام عباسی با امام صادق و دیگر امامان علیهم السلام جنگ می کردند(کوثر کربلا ص ۱۱۷ و ۱۱۸) اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۵ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄ 🔹 روزهایی که با بچه ها دست به یقه می‌شدم و پیراهنم جرواجر می‌شد آن قدر تو کوچه ها پرسه می‌زدم تا سیاهی شب مثل قیر تا زمین کشیده شود؛ بعد دزدکی از پشت دو پنجره کوچک بالای در چوبی داخل خانه را دید می‌زدم. تمام فکر و حواسم به کلون بیضی شکل و آهنی در بود. می‌دانستم با اولین تق مادرم حاضر خواهد شد. فکرش هم صورتم را سیلی باران می‌کرد. چند ثانیه ای همان طور می‌ماندم، خودم را می‌انداختم تو اولین دالان. دور و برم را نگاه می‌کردم و بعد نک‌پا نک‌پا تا دالان دوم که کوتاه تر از اولی بود می‌رفتم. قلبم چنان می‌کوبید که صدایش را می‌شنیدم. مشت رویش می‌گذاشتم تا خفه شود. دست می‌کشیدم به در انباری، مادرم قفلش زده بود. لب به دندان می‌گرفتم. نگاهی به پیراهن پاره پوره ام که به قاب دستمال آشپزخانه می‌ماند می‌انداختم، تو دلم خودم را فحش باران می‌کردم. اشک پشت پلک‌هایم جمع می‌شد. اجازه سرازیر شدن نمی‌دادم. زل می‌زدم به اتاق‌های دو طرف دالانها که تو تاریکی گم شده بودند. باید خودم را به پله ها که تا طبقه دوم کشیده شده بود، می‌رساندم و بعد از دالان سوم دیگر تو حیاط بودم. زیرزمین ته حیاط بهترین جایی بود که می‌شد دستی به سر و رویم بکشم و پیراهنم را عوض کنم. درست رو آخرین پله بین دو اتاق طبقه دوم هیکل خسته و خواب آلود خانم خانما از تاریکی بیرون می‌زد. - دیر نکردی؟ - کدام ... گورستانی ... بودی؟ بيا ... جلو ... ببینم . لخ لخ دمپایی های خانم خانما و صدای بریده بریده اش جانم را می گرفت. یک جور سرگشتگی و ناامیدی به جانم ریخته است. روشنایی رنگ پریده ای که از آسمان به اتاق می‌تابد سرم را به دوران می‌اندازد. افکارم مضطرب است. هوای اتاق سرد و مرطوب است. پاهایم را تو شکمم جمع می‌کنم انگار با تن کابل خورده تو سلول انفرادی افتاده ام. کاش چیزی تنم کنم! چه چیزی؟ من که لباس دیگری ندارم. خانه داداش عباس هم که آمدم با خودم لباس برنداشتم. هر چند لباسهای او به تن ضعیف شده من زار می‌زد، به محض این که سر کار بروم چند دست لباس می‌خرم. از بس تو اسارت لباس عوض نکرده ام عادتم شده است. فکر نمی‌کنم به این زودی‌ها بتوانم شکل عوض کنم. هنوز پوست زمخت شده ام با لباسهای نرم سازگاری ندارد. آخر نعش‌ات را از زیر تایر ماشین‌ها بیرون می‌کشیم. این حرفی بود که پاسبان‌های محله شاپور به من می‌گفتند. یک گوشم در بود و یک گوشم دروازه. دور که می‌شدم ادایشان را در می‌آوردم. از جایشان تکان نمی‌خوردند. فقط باتومشان را بالای سرشان می چرخاندند. نیشم را تا بناگوش باز می‌کردم و به پشت اولین ماشینی که از تو خیابان رد می‌شد می‌چسبیدم. کار آسانی نبود. پنجه هایم فقط باریکه زه پنجره عقب را چنگ می‌زد. سرم را می‌دزدیدم تا راننده نبیندم. نرسیده به ایستگاه‌ها قبل از ترمز پایین می‌پریدم؛ بعد دوباره خودم را به پشتشان بند می‌کردم. از بادی که تو پاچه‌های شلوار و پیراهنم پر می‌شد لذت می‌بردم. فکر می‌کردم آن ماشین گنده تو بغل من است. آن قدر این کار را ادامه می‌دادم که انگشت پا و دست‌هایم سرما و گلگیر کرخت می‌شدند. خدا می‌داند بعد از آن سواری، آب تنی کردن تو آب داغ شده جوی محله چه کیفی داشت. خیلی وقت‌ها جوی محله دربست مال من بود. از جایی که چشمم می‌دید تا جایی که خیابان تمام می‌شد بدون آن که لباس بکنم به آب می‌زدم. تو آب لیچ لجن شده غوطه می‌خوردم. زیر آبی می‌رفتم. آن قدر زیر آب می‌ماندم تا نفسم بند می‌آمد. می‌خواستم خودم را امتحان کنم. تمرینی بود برای رو کم کنی بچه های محله. دوست نداشتم کسی رو دست اسدالله بلند شود. افت داشت. بعضی وقتها تو گرماگرم تمرین سروکله خانم خانما پیدا می‌شد. از ترس تمام تنم به لرزه در می‌آمد و مثل برق از آب می‌زدم بیرون، انگار عزرائیل دیده باشم. - آهای ی ی ذلیل مرده، مگر نیایی خانه! خانم خانما نفرین می‌کرد لب‌هایش را گاز می‌گرفت و گونه هایش را ويشگون. دو دل می‌ماندم بروم یا بمانم. فکر حبس شدن تو زیرزمین ته حیاط تنم را می لرزاند ولی وجود شاباجی در آنجا قوت قلبم بود. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🍂 لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۶ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄ 🔹 تا تمام چاله چوله های جوی پر از لجن را برای پیدا کردن ده شاهی زیر و رو نمی‌کردم خانه برو نبودم. مگر آسمان به رنگ قیر در می آمد. - عجب رویی دارد! خدا کند سر سالم به گور ببرد. این را زن‌های محله که صبح تا شام تو کوچه پلاس بودند می‌گفتند. مات مات نگاه‌شان می‌کردم و بعد شانه بالا می‌انداختم و داشوار از کنارشان می‌گذشتم. - خدا به دور بی‌چاره مادر و پدر دلش خوش است بچه تربیت کرده. تا سر می‌چرخاندم چاک دهن‌ها بسته می‌شد. شده بودم یک پا لات. فقط نوچه کم داشتم. برای خودم خوش می‌گذراندم. - کله‌ات را به کار بینداز اسدالله .باید هر طور شده خودت را تو دار و دسته شعبان بی مخ جاکنی. اسم شعبان بی مخ را که می‌بردم شانه هایم خود به خود بالا کشیده می‌شد و ابروهایم تو هم گره می‌خورد. چشم‌هایم چنان از حدقه بیرون می‌زد که خودم هم می‌ترسیدم. فقط سبیل کم داشتم. شست‌هایم را با تمام قدرت رو بالای لبم می‌کشیدم. شنیده بودم این کار باعث رشد سبیل‌های آدم می‌شود. حتی به کله ام زده بود تیغی بکشم تا زودتر بیرون بزنند. خانم خانما در آستانه در ایستاده بود؛ اما همان آدمی نبود که ظهر دیده بودمش. آستین‌های پیراهنش بالا بود. دست‌هایش از چلاندن لباس‌ها کبود شده بود. این حالتش دلم را ریش ریش می‌کرد. دوستش داشتم. از بی‌خیالی پدرم حرصم می‌گرفت. صورت و دست‌ها و حالت بدنش از شکل افتاده و ترس یا درد جسمانی رنج آوری چهره‌اش را تغییر داده بود. بینی و لب‌ها و همه اسباب صورتش ریز ریز می لرزیدند. انگار می‌خواستند از صورتش کنده شوند. با سنگینی تا جلوی پله‌های طبقه دوم رفتم و سرجایم میخکوب شدم. کسی تو خانه نیست جیغ و ویغ فخری و صدیقه شنیده نمی‌شود. خدا به خیر بگذراند. به هر جای خانه نگاه می‌کردم به نظرم مثل گودالی تاریک، سرد و عمیق می آمد که از آن حتی داش اسدالله هم گریز نداشت. فشاری به سنگینی کوه رو شانه هایم احساس می‌کردم. حتی چندبار یکهو زانوهایم خم شدند. دلم می‌خواست یک کله می افتادم و هیچ وقت بلند نمی‌شدم. اما این کار غیر ممکن بود. نباید خودم را جلو چشم خانم خانما از تک و تا می‌انداختم. پاهایم را رو زمین قرص کردم. همه چیز از سر تا ته خبر از طوفانی می‌دادند که قرار بود شروع شود. زیر چشمی به خانم خانما نگاهی انداختم. تکان نمی خورد. اما انگار چشم‌های گشاد شده‌اش هر لحظه سیاه تر می‌شد و در کاسه سرش فرو می رفت. رد اشکی که روی گونه هایش برق می‌زد گواهی می‌داد قبل از رسیدن من یک دل سیر زار زده است. زیر سنگینی نگاه‌های خانم خانما کم کم نفسم پس می‌زد. دست به دیوار گرفتم. بالاخره خانم خانما لب باز کرد. - گورت ... کنده ... است. از این حرف تیره پشتم لرزید. آب دهانم خشکید و فکم قفل شد. چشم‌هایم داشت جر می‌خورد. انگار یک دسته زالو مغز استخوانم را می‌مکیدند. همه جا جلو چشمم سیاه و سفید شده بود. اما راستی چه اتفاقی افتاده؟ •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🍂 لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تضعيف‌نظام،به‌هرکیفیتی،"حرام‌قطعی" 🇮🇷مقام معظم رهبری:این که یک آقائی، در یک گوشه‌ای، عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید: من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست! این ننگ است!! ♦️روحانی باید از وجود یک چنین نظامی، که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است، با همه‌ی وجود استقبال کند. مراجع تقلید کنونی، مکرر متعددی‌شان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی "حرام‌قطعی" میدانیم.لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری.. به افق دلهای بیقرار دلتون شکست التماس دعا🤲🤲🌾🌾 حی علی الصلاه التماس دعای فرج🌹 لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درهای شهر علم به دست تو باز شد اسلام پایِ مکتب تو سرافراز شد...🏴 🖤 اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️هزار طایفه آمد، هزار مکتب رفت... و ماند شیعه که قال الامام صادق داشت ایام شهادت حضرت صادق علیه السلام بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه مسلمانان جهان، تسلیت باد. لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
🏴سخنان‌نورانی...🌿 ⚫️امام صادق(علیه السلام): 🕊«هرگاه راه را گم کردی ، ندا کن: «یااباصالح! یااباصالح! ارشدنا الی الطریق! رحمکم الله» 🕊مارا دریابید و راه را برما نشان دهید، خداوند شمارا رحمت کند 🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋 شهادت امام جعفر صادق علیه السلام را به محضر اهل بیت علیهم السلام اجمعین بخصوص آقا صاحب الزمان عج و تمام منتظران و شیعیانش تسلیت عرض مینماییم . 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 لینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با عرض تسلیت فرا رسیدن ایام شهادت امام جعفر صادق (ع). چرا به ما شیعه جعفری می گویند؟ سخنرانی حجت الاسلام عالیلینک گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری.. به افق دلهای بیقرار دلتون شکست التماس دعا🤲🤲🌾🌾 حی علی الصلاه التماس دعای فرج🌹 لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥💠عصبانیت شدید ربع پهلوی بابت انتخاب ایران به عنوان ریاست مجمع اجتماعی حقوق بشر سازمان ملل :) 🔹فکر کن خودتو به آب و آتیش بزنی و نصف کره زمین رو متر کنی برای پیدا کردن متحد برای براندازی جمهوری اسلامی ولی آخرش تو مهمترین سازمان دنیا دشمنت بشه رئیس ! تو باشی قاطی نمیکنی ؟😂 لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
سخنرانی در سپاه زنجان شب شهادت امام صادق ع 230506_1.mp3
25.7M
🎙🔗سخنرانی شیخ قمی در سپاه انصار المهدی زنجان 1402/02/25 شب شهادت امام صادق ع حجم 24 مگ مدت 50 دقیقه ➖تصویر از جلسه وجود ندارد (چون در مکان های نظامی امکان تصویر برداری نیست)➖ 🟢نشر حداکثری🟢 لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چـرا رئیسـی دلـــار 💵 را گـرون کرد که همه چی گرون بشه باهم پاسـخ را می بینیم 🎙کارشنـاس: محمدحسـین دادخواه @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجامت پاکسازی تغییر ریل گذاری اینها مهمترین مطالبه همه مردم از رئیس جمهور است. آقای رئیس جمهور باید قبل از اینکه خیلی دیر بشود کاری بکند... لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
صادق‌ترین معلم.mp3
6.68M
- مهمترین وظیفه ما در برابر اماممان چیست؟ - مهمترین حرمت و حریمی که وظیفه حفظ آن با من است، چیست؟ ※ ویژه شهادت علیه‌السلام لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀 بسم الله الرحمن الرحیم ⚫🌷⚫🌷⚫🌷⚫ بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب‌وبلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه‌ها نزن با تازیانه‌ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی‌کشی پیچیده پای من، چه کنم؟ بی‌حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه‌ام هر طور می‌زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه‌ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گِرِهی وا نمی‌شود تشنه لبم، عـزیز دلـم، دست و پا نزن نـوكـرنـوشـت: یا امام صادق گر نبودی مکتب و مذهب دگر چیزی نداشت اعتبار و عـزت شیعـه ز قـال الـصـادق است صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين شهادت بنیانگذار و رئیس مذهب تشیع، شیخ الائمه، امام جعفر صادق علیه السلام بر شیعیان تسلیت باد 🏴🏴🏴🏴 *اللهم اجعَلنیٖ وَ المُتَلَقّیٖ هٰذِهِ الرِّسٰالةِ و جَمیٖعِ المؤمنینِ وَ المؤمِناتِ و المسلِمینِ و المُسلماتِ وَ مَنْ لَهُ حَقٌّ عَلَیَّ وَ مَنْ قَلَّدَنیٖ الدُّعاءَ فی دِرعِکَ الحَصینَةَ الَتیٖ تَجعَلُ فیهٰا مَن تَشاءُ و أَنزِلْ عَلَینا مِنَ السَماءَ ماءََ غَدَقأََ طَهوُرأََ وَ مِدْرارأ وَ صَلِّی اللهُمَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و عَلیٰ آلِهِ الطَّیبین الطّاهِرین .* 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اندیشکده اسما 👇 @asmaandishkade
ژانر جدید طرفداران زن، زندگی، آزادی در توئیتر یکی یه توییت زده و گفته عکس شیعه سوز بزارید، طرفداران زن، زندگی، آزادی هم شروع کردن از خودشون عکس لخت گذاشتن! اون وقت ما می‌گیم خیزش فواحش می‌گید نه! مطالبات ما اقتصادیه 😂🤔🥴 لینک کانال اندیشکده اسما👇 @asmaandishkade