💜💗💛💙
اَلسّلآمُ۞عَلَیْڪَ۞يآ۞صآحِبَ الزّماݩ
همہێ عالموآدم بہتۆ میاندیشند...
#سلامآقاجاݩ✨
سلام امام عزیزم💗
@asmaolhosnaa
💗💜💛💙
🦋🌷☘
✅افرادۍکھنمازهایشانقضامیشود
سورھیسوزیارٺعاشورابخوانند
تاقلبشانازظلماٺوتاریکۍبھنورقرآن
وزیارٺعاشوراروشنوھِدایٺشود . .
#آیٺاللھحقشناس 🍃
#حدیث_نفس 🦋
#پای_درس_استاد
🎈 دخترونه اسمــ🌟ـــــــــاءالحسنی
💫 @asmaolhosnaa
📱💻📡🌐
😊چطور سر کلاسهای آنلاین درس را بهتر یاد بگیریم⁉️
#درس_خوان
🌺دختــ💌رونه اسماءالحسنے🌺
💫 @asmaolhosnaa
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_سی_و_پنجم🦋
چند روز پیش از عید، مهران که نگران وضع ما بود اسباب و اثاثیه خانه را به ماهشهر برد و از آنجا به چهل توت دست گردآورد.
فقط تلویزیون و مبل بزرگ را نتوانست با خودش بیاورد برای اینکه حوصله بچه ها سر نرود از اصفهان یک تلویزیون کوچک خرید تا آنها سرگرم شوند.
مهران کارمند آموزش و پرورش بود ولی از اول جنگ در لباس نیروهای بسیج از شهر دفاع میکرد مهران پسر بزرگم بود خیلی در حق من و خواهر و برادرهایش دلسوز بود.
همه سعی میکردیم با شرایط جدید مان کنار بیاییم زینب به مدرسه راهنمایی نجمه رفت و راحت تر از همه ما شرایط را پذیرفت بلافاصله بعد از شروع درس در مدرسه فعالیتهایش را از سرگرفت.
گروه نمایش راه انداخت و با دخترهای مدرسه تئاتر بازی میکرد برای درسش هم خیلی زحمت میکشید.
در طول سه ماه خودش را به بقیه رساند و در خردادماه مدرک سوم راهنمایی اش را گرفت. شهلا و زینب با هم مدرسه میرفتند.
زینب همیشه در راه مدرسه آب انجیر میخرید و می خورد خیلی آب انجیر دوست داشت.
در مدرسه زینب دوتا دختر که سالها با هم دوست صمیمی بودند در آن زمان با هم قهر کرده بودند.
زینب که نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نبود با نامه نگاری آن دو را به هم نزدیک کرد و بالاخره آشتی داد.
او کمتر از سه ماه در آن مدرسه بود ولی هم شاگردی هایش علاقه ی زیادی به او داشتند.
در همسایگی ما در اصفهان دختری هم سن و سال زینب زندگی میکرد که خیلی دوست داشت قرآن خواندن یاد بگیرد.
زینب از او دعوت کرد که هر روز بعد از ظهر خانه ما بیاید زینب روزی یک ساعت با او تمرین روان خوانی قرآن می کرد.
بعد از چند ماه آن دختر روان خوانی را یاد گرفت همسایه ما باغ بزرگی در آن محله داشت.
آن دختر برای تشکر از زحمت های زینب یک تشت پر از خیار و گوجه و بادمجان و سبزی برای ما آورد آن روز من و مادرم خیلی ذوق کردیم زینب با محبت هایش همه ما را به طرف خود جذب میکرد و مایه خیر و برکت خانه ما بود.
شش ماه در محله دستگرد ماندیم وقتی آخر سال برای گرفتن کارنامه زینب به مدرسه رفتم مدیر مدرسه از او تعریف کرد یکی از معلمها ایشان جا بود به من گفت دختر خیلی مومنه افتخاری بالاتر از این برای یک مادر نیست که بچههایش باعث سربلندی اش باشند.
خدا را شکر کردم که زینب و خواهر و برادرهایش همیشه باعث سرافرازی من بودند.
💝دخترونــــ🌈ـه اســـــ💜ـماء الحسنی💝
@asmaolhosnaa
سلام دختـــــــــ🌸ـرا
هرروز قرآن بخونیم🌟
حتی اگه حالش رو هم نداری
وضو بگیر 💦
قران رو باز کن 🌟
به آیات نورانی قرآن نگاه کن😊
ان شاءالله
حالش رو هم پیدا میکنی😊🌱
راستی اول صبحی سلام به آقا جانمون
مولامون یادمون نره💐
السلام علیک یا ربیع الانام ونضرةالایام
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
دختــــــــ🌸رونه اسماءالحسنے
@asmaolhosnaa
💚🌙⭐️❤️🌙
⭐️💚🌙⭐️
🔆 قرآن، فاصله می اندازد
☢ شما تجربه کنید و قرائت قرآن را چه در ماه مبارک 🌙چه در غیر آن، به صورت مداوم در برنامه خود بگذارید. خودتان😊 میبینید پایتان از جمعهای نامطلوبی دور میشود و با آدمهایی آشنا میشوید که خودتان آنها را انتخاب نکرده اید.
↔️ این حجاب را خدا «حجاب ندیدنی» معرفی می کند. «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا» وقتی قرآن میخوانی بین تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند حجابی نادیدنی ایجاد می کنیم
@asmolhosnaa
💚🌙⭐️❤️⭐️🌙💚⭐️🌙