eitaa logo
⁦⁦⁩دخترونه اسماءالحسنى⁦⁦
75 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
26 فایل
🌸با خـــودَت عطـــر و بویے از خدا دارے 🌸تا به سَـــر چــادر و 🌸به دِل حیـــا دارے ✨شرایط کپی: ذکر صلوات✨ ارتباط با ادمین: @ee_13508
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊 🕊 🕊 🕊 🌱 🕊🕊 🕊 🌱 🕊 🌱 🌱 🌟🌟 💫 قسمت چهل و ششم 🔰والفجر مقدماتی (۱) به نقل از: علی نصرالله گردان کمیل، خط شکن محور جنوبی و سمت پاسگاه بود. یکی از فرماندهان لشکر آمد و برای بچه‌های گردان شروع به صحبت کرد: برادرها، امشب برای عملیات والفجر به سمت منطقه فکه حرکت می‌کنیم، دشمن سه کانال بزرگ به موازات خط مرزی، جلوی راه شما زده تا مانع عبور شود... اما ان‌شاءالله با عبور شما از این موانع و کانال‌ها، عملیات شروع خواهد شد... بعد بچه‌های تازه‌نفس لشکر سیدالشهدا علیه‌السلام و بقیه رزمندگان از کنار شما عبور خواهند کرد و برای ادامه عملیات به سمت شهر العماره عراق می‌روید و ان‌شاءالله در این عملیات موفق خواهید شد. ایشان در مورد نحوه کار و موانع و راه‌های عبور صحبتش را ادامه داد و گفت: مسیر شما یک راه باریک در میان میادین مین خواهد بود. ان‌شاءالله همه شما که خط شکن محور جنوبی فکه هستید به اهداف از پیش تعیین شده خواهید رسید. صحبت‌هایش تمام شد‌. بلافاصله ابراهیم شروع به مداحی کرد، اما نه مثل همیشه! خیلی غریبانه روضه می‌خواند و خودش اشک می‌ریخت. روضه حضرت زینب علیهاالسلام را شروع کرد. بعد هم شروع به سینه‌زنی کرد، اولین‌بار بود که این بیت زیبا را شنیدم: امان از دل زینب 🥀 چه خون شد دل زینب 💔 بچه ها با سینه‌زنی جواب دادند. بعد هم از اسارت حضرت زینب علیهاالسلام و شهدای کربلا روضه خواند. در پایان هم گفت: بچه‌ها، امشب یا به دیدار یار می‌رسید یا باید مانند عمه سادات، اسارت را تحمل کنید و قهرمانانه مقاومت کنید. بعد از مداحی عجیب ابراهیم، بچه‌ها درحالی‌که صورت‌هایشان خیس از اشک بود بلند شدند. نماز مغرب و عشا را خواندیم. از وقتی ابراهیم برگشته سایه به سایه دنبال او هستم. یک لحظه هم از او جدا نمی‌شوم. من به‌همراه ابراهیم، یکی از پل‌های سنگین و متحرک را روی دست گرفتیم و به همراه نیروها حرکت کردیم. حرکت روی خاک رملی فکه بسیار زجرآور بود. آن هم با تجهیزاتی به وزن بیش‌از بیست کیلو برای هر نفر! ما هم که جدای از وسایل، یک پل سنگین را مثل تابوت روی دست گرفته بودیم! همه به یک ستون و پشت سرهم از معبری که در میان میدان‌های مین آماده‌شده بود حرکت کردیم. حدود دوازده کیلومتر پیاده روی کردیم. رسیدیم به اولین کانال در جنوب فکه. بچه ها دیگر رمقی برای حرکت نداشتند. با گذاشتن پل های متحرک و نردبان، از عرض کانال عبور کردیم. سکوت عجیبی در منطقه حاکم بود. عراقی ها حتی گلوله ای شلیک نمی کردند! یک ربع بعد به کانال دوم رسیدیم. از آن هم گذشتیم. با بیسیم به فرماندهی اطلاع داده شد. چند دقیقه ای نگذشته بود که به کانال سوم رسیدیم. ابراهیم هنوز مشغول بود و در کنار کانال دوم بچه ها را کمک می کرد. خیلی مواظب نیروها بود. چون در اطراف کانال ها پر از مین و موانع مختلف بود. اما فرمانده گردان، بچه ها را نگه داشت و گفت: طبق آنچه در نقشه است، باید بیشتر راه می رفتیم، اما خیلی عجیبه، هم زود رسیدیم، هم از پاسگاه ها خبری نیست! تقریباً همه بچه ها از کانال دوم عبور کردند. یکدفعه آسمان فکه مثل روز روشن شد!! مثل اینکه دشمن با تمام قوا منتظر ما بوده. بعد هم شروع به شلیک کردند. از خمپاره و توپخانه گرفته تا تیربارها که در دور دست قرار داشت. آن ها از همه طرف به سوی ما شلیک کردند! بچه ها هیچ کاری نمی توانستند انجام دهند. موانع خورشیدی و میدان های مین، جلوی هر حرکتی را گرفته بود. تعداد کمی از بچه ها وارد کانال سوم شدند. ادامه دارد.... 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e @asmaolhosnaa🧕🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 آجرک‌الله‌فی‌مصیبت‌جدک💔 🏴 دختــرونه‌اسماءالحسنے🥀 https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علے‌اکبر کہ بر زمین افتاد💔 آسمان‌ آفتاب را گُم کرد...🥀 🕊 دختــرونه‌اسماءالحسنے🥀 https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[💔🍃] 🏴 ارسالی از طرف کاربران عزیز اجرتون با صاحب عزا دخترونـــــه اسماء‌الحسنی❤️ @asmaolhosnaa 🏴