eitaa logo
اسماء سرایی
3.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
اگه باید حرف بزنید واگه میتونم کمکتون کنم اینجا پیام بدید @poshtiban_hamahangi @Asmasaraei یکشنبه ها #دختران #مشاوره_نوجوان #کار_تشکیلاتی #مجموعه_های_تربیت_محور #راهبری_مجموعه_های_تربیتی_تشکیلاتی
مشاهده در ایتا
دانلود
* من صبح کله‌ی سحر ، آفتاب زده و نزده باید بروم آرد پیدا کنم . قد یک کف دست هم که باشد کافی‌ست . همین که بتوانم خمیر کنم و نان بپزم برای بچه هایم کافی‌ست . قد یک کف دست ! دمپایی پلاستیکی های زهوار در رفته‌ام را میپوشم و با یک نگاه که پشت سرم هست مدام ، میروم برای آوردن همان کف دست آرد . نگاهم را با یک فالله خیر حافظایی از پشت سرم ، از بچه هایم میگیرم و به جلو میدوزم . خیلی ها مثل من پی آرد آمده اند . می ایستم ته صفی که صف نیست . ولوله است بیشتر . یک کیسه آرد میرسد به دستم . راه خانه را میگیرم .‌‌‌... من تصور زیاد میکنم . خودم را جای آن زن . جای آن مادر . همان که رفته آرد بیاورد تا خمیرکند . تا نان بپزد . تا بچه هایش از ضعف جان ندهند . آن هم جلوی چشمانش . من زیاد این تصاویر را پیش چشمم میکشم . من زیاد بعد از آوردن آرد ، خانه ام را بمب خورده دیده ام . زیاد بچه هایم را زیر آوار دیده ام . ولی فقط توی تصورم . آن زن اما زندگی کرده تصوراتم را . یا شاید هم نه ! این منم که دارم زندگی اش را برای خودم به تصویر میکشم ! اگر او نبود ، من کِی کنار آوار خانه ام صدای بچه هایم میزدم ؟ کی بعد شنیدن صدای بچه هایم از زیر آوار ، نفسم بند می آمد ؟ کی به هق‌هق می افتادم از این حجم بیچارگی و بدبختی ام ؟ مگر اوج بیچارگی یک مادر چیست ؟ غیر این است که پاره تنت ، صدایت کند و تو فقط بتوانی ضجه بزنی ؟ ... من زیاد ضجه زده‌ام ولی بیصدا ... آن زن اما صدایش خراش برداشته برای بچه‌هایش ‌‌‌... همان زنِ فلسطینی ‌. به كانال بپیوندید 👇 https://eitaa.com/asmasaraeii