میگفت :اوایل حضورم در حوزه علمیه بود.
کتاب معراجالسعادة ملا احمد نراقی رو از کتابخونه گرفتم و قرار شد هر بار یک رذیلت اخلاقی رو بخونم و اون رو از خودم بِزُدایم...!
منم رفتم خونه و مادر و برادرم رو نشوندم جلوم و بهشون گفتم میخوام آدم بشم و من هر اخلاق بدی که میخونم رو بگن و شروع کردم از روی فهرست خوندن.
اونا هم گفتن: باشه.
- حسد
برادرم سریع گفت: داری داری.
جلوش تیک زدم.
- دروغ
مادرم گفت: میگی مادر
- ریا ؟!
یکم مکث کردن و بعد برادرم گفت: خیلی نمازتو طول میدی اینم داری.
سعی کردم خودمو کنترل کنم و ادامه فهرست رو بخونم.
- غرور
مادرم انگار کشف مهمی کرده باشد با خوشحالی دو دستش را بهم کوبید و گفت: اوه اوه اینو خیلی داری، خیلی.
دیگه قاطی کرده بودم، کتاب رو با شدت بستم و گفتم: اصن نمیخواد نظر بدید و رفتم تو اتاق.
صدای برادرم میومد که داد میزد: بیجنبه و عصبی هم هستی، اینم اضافه کن بهشون.
خلاصه که دیگه نه من لای کتاب معراجالسعادة رو باز کردم، و نه دیگه آدم شدم!!!😂
خلاصه اینکه آدم از روی فهرست کتاب که نمیتونه فهرست وار آدم بشه
باید برای کنترل و رفع هر کدومش پوستت کنده بشه
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
#معراج_السعاده