eitaa logo
اسناد المصائب
3هزار دنبال‌کننده
951 عکس
300 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣0⃣1⃣رخدادهای دنیوی بعد از شهادت !👇 @AsnadolMasaeb
✅وقتی امام حسین(ع) از دنیا رفت، در عالم هستی به خاطر این مصیبت، اتفاقاتی رخ داد که نشانگر عظمت این مصیبت بوده است. 1⃣بارش باران خون!👇 علامه مجلسی در طی روایتی می نویسد : 📋《مُطِرْنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ دَماً عَبِيطاً》 ♦️در روز عاشورا تا سه روز از آسمان خون تازه باریده می شد.(۱) 2⃣جاری شدن خون از زیر سنگهای بیت المقدس!👇 ابن قولویه قمی می نویسد : 📋《لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَمْ يَبْقَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ حَصَاةٌ إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِيطٌ》 ♦️هنگامى كه حسين بن على(ع) شهيد شد در بيت المقدّس ريگى باقى نماند مگر زير آن خون تازه بود.(۲) 3⃣گریستن آسمان و زمین!👇 ابن قولویه قمی در طی روایتی از امام صادق(ع) نقل می کند که ایشان فرمودند : 📋《لَمَّا مَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ》 ♦️هنگامی که امام حسین(ع) شهید شد، آسمان و زمین هفتگانه بر حسين بن على(ع) گریستند.(۳) 4⃣جاری شدنِ اشکِ حیوانات!👇 ابن قولویه قمی می نویسد : امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید : 📋《بَكَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الطَّيْرُ وَ الْوَحْشُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليهما السلام) حَتَّى ذَرَفَتْ دُمُوعُهَا》 ♦️انسیان و جنیان و پرندگان و حیوانات وحشی بر امام حسین(علیه السلام) گریه می کردند، تا جایی که اشک آنان سرازیر بود.(۴) و همچنین خوارزمی می نویسد : روای می گوید : در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع)؛ 📋《رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》 ♦️ما قطرات اشكهاى اسبان را دیدیم که بر روى سم هايشان مى ريخت.(۵) 5⃣گریه همه عوالم و موجودات و اهل زمین و آسمان!👇 📋《فَلَقَدْ بَكَتِ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِقَتْلِهِ وَ بَكَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ السَّمَاوَاتُ بِأَرْكَانِهَا وَ الْأَرْضُ بِأَرْجَائِهَا وَ الْأَشْجَارُ بِأَغْصَانِهَا وَ الْحِيتَانُ وَ لُجَجُ الْبِحَارِ وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعُونَ》 ♦️در صورتی که هفت آسمان بر او گریستند و ارکان آسمان‌ها به خروش آمد، زمین نالید و درختان و ماهیان و امواج دریاها و فرشتگان مقرب و همه اهل آسمان‌ها در این مصیبت عزادار شدند.(۶) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۰۴ ۲)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۷۷ ۳)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۸۰ ۴)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۸۲ ۵)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹ ۶)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
0⃣1⃣1⃣فرستادن سرهای مطهر شهدای کربلا به شام توسط عبیدالله بن زیاد!👇 @AsnadolMasaeb
✅در منابع در مورد روز دقیق فرستادن سرهای شهدای کربلا به شام توسط عبیدالله بن زیاد اشاره ای نشده است. مسلما این واقعه در این ایام اتفاق افتاده است. در مجلسی که عبیدالله آن را ترتیب داده بود، انس بن مالک صحابی رسول اکرم(ص) نیز همانند زید بن ارقم در مجلس لب به اعتراض گشود. در منابع به نقل از خود انس بن مالک آمده است؛ 📋《شَهِدْتُ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ هُوَ يَنْكُتُ بِقَضِيبٍ‏ عَلَى أَسْنَانِ‏ الْحُسَيْنِ(ع) وَ يَقُولُ : إِنَّهُ كَانَ حَسَنَ الثَّغْرِ! فَقُلْتُ : أَمَ وَ اللَّهِ لَأَسُوأَنَّكَ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يُقَبِّلُ مَوْضِعَ‏ قَضِيبِكَ‏ مِنْ فِيهِ》 ♦️من شاهد بودم که عبیدالله با چوبى كه در دست داشت به لب و دندانهاى آن حضرت(ع) می زد و آنگاه دندانهاى مطهّر آن حضرت(ع) را توصيف می كرد. من گفتم : كه خدا تو را به بيچارگى گرفتار سازد. من خود شاهد عينى جريان بودم كه رسول خدا(ص) جائى را كه اكنون چوب می زنى، می بوسيد.(۱) شیخ مفید می نویسد : 📋《وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلتِّطْوَافِ بِهِ بِالْكُوفَةِ رَدُّوهُ إِلَى بَابِ اَلْقَصْرِ فَدَفَعَهُ اِبْنُ زِيَادٍ إِلَى زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ رُءُوسَ أَصْحَابِهِ وَ سَرَّحَهُ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ وَ أَنْفَذَ مَعَهُ أَبَا بُرْدَةَ بْنَ عَوْفٍ اَلْأَزْدِيَّ وَ طَارِقَ بْنَ أَبِي ظَبْيَانَ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ حَتَّى وَرَدُوا بِهَا عَلَى يَزِيدَ بِدِمَشْقَ》 ♦️هنگامی که آن ابن زیاد لعین از گردش دادن سر مبارک امام حسین(ع) در شهر كوفه فارغ شد، آن را به در قصر آوردند، و ابن زياد آن سر را به حر بن قيس داد و سرهاى ياران آن حضرت(ع) را نيز به همراه او سپرده و او را به نزد يزيد بن معاويه فرستاد و ابا بردة پسر عوف ازدى و طارق پسر أبى ظبيان را با گروهى از مردم كوفه نيز همراه او روان كرد و آنان به دمشق رسیدند و آن سر را بر يزيد لعین وارد كردند.(۲)(۳) ابن کثیر دمشقی نیز می نویسد : 📋《ثُمَّ بَعَثَ بِالرُءُوسِ اِبنُ زِیَادِِ إِلَى الشَّامِ عِندَ یَزِیدَ بنَ مُعَاوِیَةِ》 ♦️سپس ابن زیاد سرها را به سوی شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.(۴) 📚منابع : ۱)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۹۲ ۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۱۱۳ ۳)امالی شيخ صدوق، ص۲۳۰ ۴)البدایة والنهایة ابن اثیر، ج۸، ص۱۹۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣1⃣1⃣خروج کاروان اسرای کربلا از کوفه به سمت شام به دستور عبیدالله بن زیاد!👇 @AsnadolMasaeb
✅درباره زمان دقیق خروج اسرای کربلا از کوفه، گزارش صریحی در منابع تاریخی نیامده است. و مسیر دقیق حرکت اسیران از کوفه تا شام هم مشخص نیست. 👤سماوی می نویسد : «زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین(ع) که در کربلا اسیر شدند، با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زن های هاشمیّات برای اسارت به شام برده شدند.»(۱) و در مورد اینکه سرهای شهداء به همراه اسرای کربلا در یک کاروان به شام رفتند یا اینکه ابتدا سرها به شام رفتند و سپس اهل بیت امام حسین(ع)، اختلاف است. 👤شیخ مفید در نقل خود، اسمی از اسرای کربلا نمی آورد و می نویسد : 📋《وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلتِّطْوَافِ بِهِ بِالْكُوفَةِ رَدُّوهُ إِلَى بَابِ اَلْقَصْرِ فَدَفَعَهُ اِبْنُ زِيَادٍ إِلَى زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ رُءُوسَ أَصْحَابِهِ وَ سَرَّحَهُ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ وَ أَنْفَذَ مَعَهُ أَبَا بُرْدَةَ بْنَ عَوْفٍ اَلْأَزْدِيَّ وَ طَارِقَ بْنَ أَبِي ظَبْيَانَ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ حَتَّى وَرَدُوا بِهَا عَلَى يَزِيدَ بِدِمَشْقَ》 ♦️هنگامی که آن ابن زیاد لعین از گردش دادن سر مبارک امام حسین(ع) در شهر كوفه فارغ شد، آن را به در قصر آوردند، و ابن زياد آن سر را به حر بن قيس داد و سرهاى ياران آن حضرت(ع) را نيز به همراه او سپرده و او را به نزد يزيد بن معاويه فرستاد و ابا بردة پسر عوف ازدى و طارق پسر أبى ظبيان را با گروهى از مردم كوفه نيز همراه او روان كرد و آنان به دمشق رسیدند و آن سر را بر يزيد لعین وارد كردند.(۲) بر عکس؛ طبری اسرای کربلا را در نقل خود می آورد، ولی از سرهای شهدا سخنی به میان نمی آورد و می نویسد : 📋《إِنَّ عُبَيدَ اللهِ أَمَرَ بِنِسَاءِ الحُسَينِ(ع) وَ صِبيَانِهِ فَجَهَزنَ وَ أَمَرَ بِعَلِىِّ بنِ الحُسَينِ(ع) فَغُلَّ بِغُلٍّ إِلَى عُنُقِهِ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم مَعَ مُجفِرِ بنِ ثَعلَبَةَ العِائِذِيِّ وَ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ》 ♦️عبيد اللّه بن زياد، دستور داد كه زنان و كودكانِ امام حسین(ع) را آماده كنند و فرمان داد تا على بن حسين(ع) را تا گردن در غل و زنجیر كنند. آن گاه، آنان را با مُجفِر بن ثَعلَبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن، به شام روانه كرد.(۳) اما در نقل بلاذری، اسرای کربلا به همراه سرهای شهداء در یک کاروان به شام رفتند. 👤بلاذری می نویسد : 📋《ثُمَّ دَعَا زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ الْجُعْفِيّ فَسَرَّحَ مَعَهُ بِرَأسِ الْحُسَيْن(ع) وَ رُءُوسِ أَصحَابِهِ وَ أَهلِ بَيتِهِ إِلَى يَزِيدَ بْن مُعَاوِيَة》 ♦️عبیدالله بن زیاد زحر بن قیس جعفی را فرا خواند، و همراه او سر مبارک امام حسین(ع) و سر اصحاب حضرت(ع) و اهل بیت(ع) و اسرای کربلا به دربار یزید در شام فرستاد.(۴) البته در نقلهای دیگر نام شمر بن ذی الجوشن(۵) و طارق بن مُحَفِّز(۶) نیز به چشم می خورد. سماوی نیز قائل است سرهای شهدای کربلا به همراه اسرای کربلا به شام برده شده اند. 📋《..وَ ذَهَبُوا بِالرُّؤُوسِ وَ السَّبَايَا إِلَى الشَّامِ》 ♦️آنان سرهای شهدای کربلا را به همراه اسرای کربلا به شام بردند.(۷) 📚منابع : ۱)ابصار العین سماوی، ص۱۳۳ ۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۱۱۳ ۳)تاريخ الطبری، ج۴، ص۳۵۲ ۴)أنساب الأشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۲ ۵)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ ۶)اخبارالطوال دینوری، ص۳۸۴ ۷)ابصار العین سماوی، ص۳۷ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍بنابر درخواست برخی از اعضای محترم کانال «تاملی در تاریخ اسلام» اجمالا برخی از قاتلان اصلی را معرفی کرده ایم. 🌐از طریق هشتکهای مخصوص، مطالب را دنبال فرمایید :👇 1⃣ 2⃣ 3⃣ 4⃣ 5⃣ 6⃣ 7⃣ 8⃣ 9⃣ 🔟 «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ» @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿 💀معرفی قَتَله 1⃣ @AsnadolMasaeb
✅طبق منابع تاریخی، یزید بن معاویه در سال ۲۶ قمری به دنیا آمد که پدر او «معاویه» فرزند ابوسفیان و مادرش «میسون بنت بجدل کلبی» است. میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در دمشق را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه به همراه یزید که بنابر احتمال تاریخی شیرخوار بوده، به صحرا بازگشت. پس بدین ترتیب یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند که مردمان آن قبیله از قبایل «حُوّارین»(در منطقه حمص شام) با پیشینیه مسیحیت، در زمان پیش از اسلام که بعد از اسلام نیز تمامی قبیله او مسلمان نشدند. افزون بر اخلاق ظاهری بادیه نشین و صحراگزینی در یزید همچون علاقه به شکار، اسب سواری، تربیت حیوانات و بازی با سگ و میمون، از تربیت خاصّ مسیحیان تأثیر پذیرفت و از این رو شراب خواری، رقص، غنا، سگ بازی و خوش گذرانی جزء طبیعت وجودی یزید شد. 🔷️خلافت «یزید بن معاویه» : قاضى نعمان مى‌ نويسد : روزى حضرت رسول اکرم(ص) به معاویه فرمود : 📋《أَىُّ يَوْمٍ لِأُمَّتِي مِنْكَ؟ وَ أَىُّ يَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّيَّتِي مِنْكَ مِنْ جَرْوٍ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ؟ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ يَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِي مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ‌!》 ♦️امّت من چه روز سختى از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندى كه از صلب تو خارج مى‌ شود، روز بدى را در پيش دارد. همان فرزندى كه آيات خدا را به استهزا مى‌گيرد و آن‌ چه را كه خداوند از حريم من حرام كرده، وى حلال مى‌شمارد.(۱) در تاریخ خلفاء هیچ نامی از نام یزید شومتر و نفرت انگیزتر نیست. خلافت کوتاه او بعد از مرگ معاویه در ۱۵ رجب سال ۶۰ قمری، که فقط سه سال و نیم طول کشید که از نظر مسلمانان چیزی جز یک سلسله فجایع مستمر نبود. سال ۶۱ هجری امام حسین(ع) را به شهادت رساند، سال ۶۳ هجری «واقعه حرّه» را رقم زد و مدینه را غارت کرد و سال ۶۴ هجری هم کعبه را به سنگ و آتش و منجنیق بست. هر یک از این سه واقعه می توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند. پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید و او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی حاکم شد. یزید در روز نخست، نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیرد و هر کس نپذیرفت گردنش را بزند. امام حسین(ع) با شناختی که از یزید داشتند؛ فرمودند: 📋《هَيْهاتِ مِنَّا الذِلَّةُ..وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ : اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ!》 ♦️ما تن به ذلت نمی دهیم، زمانی که امت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزید شود، باید با اسلام خداحافظی کرد، و همانند من با چنین فردی بیعت نمی کند. شنیدم از جدم رسول خدا(ص) که می فرمود : خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.(۲) بعد از امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید، واقعه کربلا رخ داد و امام حسین(ع) مظلومانه به شهادت رسید و واقعه کربلا موجب شد یزید به یکی از منفورترین شخصیت ‎ها نزد شیعیان تبدیل شود. شیعیان یزید را مستحق لعن دانسته و بیزاری جستن از او را از ضروریات مکتب خود می‌ دانند. در منابع روایی شیعه، روایاتی از حضرت رسول اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) در لعن یزید و قاتلان امام حسین(ع) نقل شده است. در زیارت عاشورا عبارتی در لعن همه خلفای بنی‌امیه وجود دارد. افزون بر این، در نسخه مشهور زیارت عاشورا، با عبارتِ؛ «اللهُمَّ الْعَنْ یزِیدَ خَامِساً» به لعن یزید تصریح شده است. یزید پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در سال ۶۴ قمری در ۳۸ سالگی به درک واصل شد. 💀علت مرگ یزید در تاریخ : ۱)گروهی سبب مرگ یزید را مستی بیش از حد ذکر کرده‌اند.(۳) ۲)برخی دیگر گفته‌اند که روزی در حالت مستی، میمون خود را بر الاغی وحشی سوار کرده بود و در پی‌ او می ­‎تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و مُرد.(۴) ۳)برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذات الجنب(عفونت ریه) مُرد.(۵) به هر ترتیب او را در دمشق دفن کردند و نقل شده است که وقتی عباسیان بر دمشق مسلط شدند، قبر وی را نبش کرده و آتش زدند. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
💀نمونه هایی از روحیات پلید و خبیث یزید : 1⃣میمون باز و سگ باز: یزید به رسم بادیه نشینان به حیوانات خود لقب و کنیه می داد و بر آنها لباس ابریشم و حریر و زیبا و زربافت می پوشاند و بر صدر مجلس و بعضا در کنار خود بر روی منبر جای می داد و حتی با آنان بر سر سفره طعام می نشست. نقل است که او ؛ 📋《[کَانَ] يَلْعَبُ بِالْكِلَابِ [وَ الْقُرُودِ]》 ♦️او همواره با سگان و میمونها هم بازی می شد.(۲)(۳) یزید علاوه بر آن با بوزینگان نیز مانوس بود و او میمونی داشت که به او لقب «اباقیس» داده بود و او را در مسابقات اسب سواری شرکت می داد. اباقیس در یکی از این مسابقات از مرکب سقوط کرد و مُرد! یزید بسیار اندوهگین شد و دستور داد، همه سران مملکت را جمع کنند. یزید خود بوزینه اش را در طی مراسمی کفن و کفن کرد و بر آن نماز خواند، و مراسم ترحیمی برای آن حیوان گرفت!(۴) 2⃣زنا کار و هوس ران: یزید معشوقه ای به نام «هند دختر عبدالله بن عامر» که کنیه اش «ام کلثوم» بود، داشت که همواره با او در حال هوسرانی علنی بود، تا جایی که در اشعار یزید ذکر شده است : 📋《مَا إِنْ أُبَالِي بِمَا.. إِذَا اتَّكَأْتُ عَلَى الْأنمَاطِ فِي غُرَفٍ‌ بِدَيرِ مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ كُلْثُومٍ!》 ♦️من باكى ندارم زیرا كه من در «دير مرّان» در ميان غرفه‌ ها بر بالشها تكيه زده‌ام و امّ كلثوم را در كنار خود دارم!(۵) «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه» در سفر خود از مدینه به شام و بعد از ديدار با يزيد گفت: 📋《اِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الاُمُّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَالاَخَوَاتِ》 ♦️او شخصي است كه در زناشويی حريم شرع را رعايت نمی كند و با مادران و دختران و خواهران زنا می کند.(۶) 3⃣شارب الخمر: يزيد از كودكی اهل شُرب خمر بود و در شهر مدينه و در ملاء عام شرابخواری می كرد. او در مجالس علنی شراب می خورد و مست لايعقل، به ياوه گويی می پرداخت! او همواره به باده به دستان می گفت : 📋《إِسْقِنِي شَرْبَةً تَروِّي مُشَاشِي‌..》 ♦️اى ساقى! به من شرابى بنوشان كه جان مرا سيراب كند!(۷) عبدالله بن حنظله بعد از ديدارش با يزيد می گوید: 📋《قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَيْسَ لَهُ دِينٌ، يَشْرِبُ الْخَمْرَ》 ♦️ما از نزد مردى آمديم كه دين ندارد، او شراب مى‌ نوشد.(۸) يزيد به هنگامى كه مى‌خواست شراب بنوشد چنين مى‌سرود : 📋《وَ إِنْ حَرُمَتْ يَوْماً عَلَى‌ دِينِ أَحْمَدَ فَخُذْهَا عَلَى‌ دِينِ الْمَسِيحِ بْنِ مَرْيَمَ‌》 ♦️اگر نوشيدن شراب در دين اسلام حرام است؛ آن را مطابق دين مسيح بنوش!(۹) 4⃣تارک الصلاه: عبدالله بن حنظله نیز می گوید: 📋《یَزِیدُ رَجُلٌ یَدَعُ الصَّلَاةَ..》 ♦️یزید نماز را رها کرده بود.(۱۰) نقل شده است كه روزی يزيد مجلس بزم و شرابی مهيا ساخت كه صداي اذان به گوشش رسيد، به او گفتند وقت نماز است، يزيد پاسخ داد اين مجلس شراب بهتر از نماز است و من جريان بهشت را به ته پياله‌ها خريده‌ام. 5⃣مطربی و اهل غناء و شاعر اشعار کفرآمیز: مسعودی می گوید: در دوران حكومت كوتاه وى، حتّى در محيط مقدّسى همچون مكّه و مدينه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مى‌پرداختند و يزيد خود اهل طرب و موسیقی و خنیاگری و عياشی بود که همواره زنان و کنیزان زیبا روی کاخ، در حال رقص و آواز در کنار یزید دیده می شدند.(۱۱) نقل است که؛ 📋《يَضْرِبُ بِالطَّنَابِيرِ وَ يُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِيَانُ》 ♦️او طنبور مى‌نواخت و نوازندگان در نزد وى به لهو و لعب مشغول بودند.(۱۲) حتی اشعاری در انکار مقام نبوت و وحی از خود و دیگران می سرود: 📋《لَعِبَت هَاشِمُ بِالمُلكِ فَلَا، خَبَرُ جَاءَ وَ لَاوَحيٌ نَزَلَ!》 ♦️بنی هاشم با حكومت بازى کردند وگرنه، نه خبرى آمده بود و نه وحى ای نازل‌ شده بود.(۱۳) 6⃣قمار باز: یزید با ندیمان خود همواره در حال قمار بود. امام حسین(ع) دلیل عدم بیعتش را با یزید اینگونه می فرماید : 📋《..غُلَامٌ مِنَ الْغِلْمَانِ، يَشْرِبُ الشَّرَابَ، وَ يَلْعَبُ بِالْكِعَابِ‌》 ♦️پسرک جوانی که شراب می خورد و قمار بازى مى‌كند(۱۴) «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ» 📚منابع: ۱)المناقب و المثالب قاضی نعمان، ص۷۱ ۲)مثیرالاحزان ابن نمای حلی، ص۲۵ ۳)الثقات ابن حبان، ص۱۶۲ ۴)انساب الأشراف بلاذری، ج۵، ص۲۸۷ ۵)تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر، ج۶۵، ص۳۹۷ ۶)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹ ۷_۱۰_۱۲_۱۴_۱۶)الكامل فی التاریخ ابن اثير، ج۴، ص۱۰۳ ۸)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹ ۹_۱۱_۱۳_۱۵)مروج الذهب مسعودی، ج۳، صص۶۸_۶۶ ۱۷)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۴۶ ۱۸)الاحتجاج طبرسى، ج۲، ص۹۲ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿 💀معرفی قَتَله 2⃣ @AsnadolMasaeb
✅«عُبیدالله بن زیاد» با کنیه «ابوحفص» از کنیزی به نام «مرجانه» زاده شد. برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش «ابن مرجانه» منسوب می کردند که اشاره به ناپاکی تولد او دارد. در زیارت عاشورا نیز با اسم «مرجانه» به او لعن شده است. «وَ لَعَنَ اللهُ ابنَ مَرجَانَةَ» پدرش زیاد بن ابیه، در دوران امام علی(ع) کارگزار ایشان در شهر «استخر فارس» بود که بعد از شهادت امام علی(ع) معاویه، زیاد را با استناد به صحبتی از پدرش ابوسفیان که زیاد را حاصل زنای خود با «سمیه»(مادر زیاد) می‌ دانست، بدین رو معاویه، زیاد را برادر خویش می‌خواند و وی را «زیاد بن ابی سفیان» خطاب می کرد که حتی معاویه در مکاتبات خود به زیاد او را این چنین خطاب می کرد : «مِن أَمِيرِالمُؤمِنينَ مُعَاوِيةَ بنَ أَبِي سُفيَانَ إِلَى زِيَادِ بنِ أَبِي سُفيَانَ»(۱) اما در نسَب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست، از این رو،‌ وی را ابن ابیه یعنی پسرِ پدرش خوانده‌ اند. معاویه، زیاد را در دوران حکومت خود به حکومت بصره و کوفه گمارد که بعدها از سرداران و حکمرانان نامی اموی شد که در سرکوب شورش‌ها در مناطق اسلامی، به قساوت و بی‌ رحمی شهرت یافت‌. عُبیدالله در قلمرو حکومتی پدرش زیاد بن ابیه که والی کوفه و بصره بود، از امور حکومتی دور نبوده است. معاویه پس از مرگ زیاد، عُبیدالله را به حکومت خراسان منصوب و در سال ۵۵ قمری او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت بصره منصوب کرد. عبیدالله در حکومت بصره موفق عمل کرد و نا آرامی‌هایی که از سوی خوارج ایجاد شده بود را با سرکوبشان آرام کرد. یزید پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ قمری قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره بردارد ولی گویا اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد. 🔷عمده فعالیت های عبیدالله درباره واقعه کربلا : 1⃣سرکوب قیام مسلم بن عقیل و شهادت او : وقتی خبر آغاز قیام امام حسین(ع) و اعزام مسلم بن عقیل به کوفه، و بیعت کوفیان با مسلم به یزید رسید، یزید بلافاصله «نعمان بن بشیر» را عزل و عُبیدالله را که به خشونت در سرکوب شورش‌ها و جنبش‌ها مشهور بود، در سال ۶۰ قمری با حفظ سمت به ولایت کوفه منصوب کرد. یزید در نامه به عبیدالله بن زیاد نوشت : 📋《قَد بَلَغَنِي أَنَّ أَهلَ الكُوفَةِ قَد كَتَبُوا إلَى الحُسَينِ(ع) فِي القُدُومِ عَلَيهِم، وَ أنَّهُ قَد خَرِجَ مِن مَكَّةَ مُتَوَجِّهَاً نَحوَهُم، وَ قَد بَلَي بِهِ بَلدَكَ مِن بَينَ البُلدَانِ، وَ أَيَّامَكَ مِن بَينِ الأيَّامِ، فَإِن قَتَلتَهُ، وَ إلّا رَجَعتَ إلَى نَسَبِكَ وَ إلَى أَبِيكَ عُبَيد، فَاحذِر أَن يَفُوتَكَ》 ♦️خبر یافته‌ام که مردم کوفه به حسین بن علی(ع) نامه نوشته‌اند تا نزد ایشان بیاید و او هم از مکه بیرون آمده، به سوی ایشان رهسپار گشته است و اکنون از میان همه شهرها شهر تو و از میان همه زمان‌ها زمان تو است که بدین آزمایش گرفتار آمده، حال اگر او را کشتی که هیچ، و گر نه به نسب و پدر خویش «عبید» بازگردی، پس مبادا که از دستت رها شود.(۲) کوفیان در سال۶۰ قمری، برای بیعت با امام حسین(ع) اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند که ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد. 📋《ثُمَّ دَخَلَها لَيلاً فَظَنَّ أهلُها أنَّهُ الحُسَينُ(ع) فَتَبَاشَرُوا بِقُدُومِهِ وَ دَنَوا مِنهُ فَلَمَّا عَرَفُوا أَنَّهُ ابْنُ زِيَادٍ تَفَرَّقُوا عَنْهُ》  ♦️عبیدالله شب وارد کوفه شد و مردم گمان کردند که او امام حسین(ع) است و از او استقبال کردند، ولی بعدها دریافتند که عبیدالله بوده، از اطراف او پراکنده شدند.(۳) ابن زیاد به محض ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را به‌ سختی تهدید کرد و نخستین اقدام عبیدالله جستجو برای یافتن مسلم بن عقیل بود که در مدت کوتاه توانست مسلم و دیگر مخالفین از جمله «هانی بن عروه» و «مختار ثقفی» و «میثم تمّار» را دستگیر کند. 2⃣اعزام لشکر به سوی امام حسین(ع) : عبیدالله پس از تهدید و تطمیع کوفیان، حرّ بن یزید را با سپاهی هزار نفره به سوی امام حسین(ع) فرستاد و به او دستور داد تا جلوی حسین(ع) را بگیرد و نیز اجازه ندهد در محلی که دارای آب است، اردو بزند. سپس عمر بن سعد بن ابی وقاص را با لشکری به سوی امام حسین(ع) فرستاد. 3⃣اسیر کردن خاندان امام حسین(ع) : پس از شهادت امام حسین(ع)، ابن زیاد دستور داد باقی‌ مانده خاندان او را اسیر کنند و به کوفه بیاورند. طبق دستور عبیدالله، کاروان اسراء وارد دارالعماره کوفه شدند. هنگامی که اسراء وارد کاخ ابن زیاد شدند، زینب کبری(س) هیچ اعتنایی به عبیدالله نکرد. عبیدالله پرسید : این زن چه کسی است که از سایر اسراء جدا شده و دور تا دور او را کنیزانش فراگرفته است؟ کسی به او جواب نداد و سؤالش را تکرار کرد و باز هم کسی جواب نداد. دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت : این زینب دختر فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) است. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
بعد از این که ابن زیاد، حضرت زینب(س) را شناخت، چنین گفت : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُمْ》 ♦️شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود. زینب کبری(س) نیز در مقابل این زخم زبانهای او چنین پاسخ داد : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ‏ الْفَاسِقُ‏ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ》 ♦️ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.(۴) به نقل از لهوف، ابن زیاد به اینجا که رسید، گفت : 📋《كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟》 ♦️رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟ زینب کبری(س) جواب داد : 📋《مَا رَأَيْتُ‏ إِلَّا جَمِيلًا! هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ!》 ♦️من جز خير و زيبايى چيزى نديدم، اينان افرادى بودند كه خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از اين رو داوطلبانه به خوابگاه‏هاى خود شتافتند، به زودى خداوند بين آنان و تو را جمع كند، تا تو را به محاكمه بكشد، اكنون بنگر در آن دادگاه و محاكمه، چه كسى پيروز و چه كسى درمانده است؟ مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه! در این هنگام؛ ابن زياد از سخنان زينب کبری(س) خشمگين شد به گونه‏ اى كه گويى تصميم بر کشتن حضرت(س) گرفت. در این هنگام؛ عمرو بن حريث كه در مجلس حاضر بود به ابن زياد گفت : اين زنى بيش نيست، زن را نبايد به گفتارش مجازات كرد! ابن زياد به زينب(س) گفت : 📋《لَقَدْ شَفَى اللَّهُ قَلْبِي مِنْ طَاغِيَتِكِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ الْعُصَاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكِ》 ♦️خداوند دل مرا با كشتن حسين گردنكش تو و افراد قانون شكن فاميلت، شفا بخشيد. زينب کبری(س) فرمود : 📋《لَعَمْرِي لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلِي وَ قَطَعْتَ فَرْعِي وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِي فَإِنْ كَانَ هَذَا شَفَاكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ》 ♦️به جانم سوگند! بزرگ فاميل مرا كشتى، و شاخه‏ هاى مرا بريدى و ريشه مرا كندى، اگر شفاى دلت در اين است، باشد. و در ادامه فرمود : ولی من تعجّب مى‏ كنم از كسى كه با قتل امامانش، دلش را شفا مى‏ بخشد، و مى‏ داند كه فرداى قيامت، آنها از او انتقام مى‏ گيرند.(۵) در این هنگام؛ 📋《فَوُضِعَ [رَاسُ] بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ يَضْرِبُ بِهِ ثَنَايَاهُ》 ♦️عبیدالله سر مقدس امام حسین(ع) را پيش روى خود قرار داد و به آن نگاه می‌كرد و پوزخند می‌زد، و در دست او چوبی بود كه با آن به دندانهاى پيشين حضرت(ع) می‌زد و بی‌احترامی می کرد.(۶) عبیدالله در سال ۶۴ هجری بعد از هلاکت یزید، به دمشق رفت و به مروان بن حکم که جای یزید نشسته بود، ملحق شد.(۷) عبیدالله در سال ۶۵ قمری در جنگ با توّابین نیز که به سرکردگی سلیمان بن صُرَد خُزاعی به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرده بودند، فرماندهی سپاه را برعهده گرفت و در عین الورده جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید.(۸) ابن زیاد سپس در سال ۶۶ قمری در موصل به جنگ با سپاه مختار ثقفی به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر رفت که سپاه مختار، سپاه ابن زیاد را شکست داد و در این جنگ عُبیدالله همراه با یارانش به هلاکت رسید.(۹) عبیدالله یکی از منفورترین شخصیت‌های تاریخ اسلام نزد شیعیان به حساب می‌آید و نام او در چند زیارت‌ نامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا آمده و مورد لعن قرار گرفته است. 📋«اَللَّهُمَّ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ..»(۱۰) «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ» 📚منابع : ۱)أعيان الشيعة أمين، ج۱، ص۵۶۷ ۲)تاريخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۲ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۵۶ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۵ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۴ ۷)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۵، صص۴۰-۴۲ ۸)تاریخ طبری، ج۷، ص۵۵۷ ۹)تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۳ ۱۰)مفاتیح الجنان محدث قمی، ص۴۵۸ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿 💀معرفی قَتَله 3⃣ @AsnadolMasaeb
✅عمر بن سعد بن ابی الوقاص که در فتوحاتی که پدرش فرماندهی آن را بر عهده می گرفت، همراه پدرش شرکت داشته و حتی در عین نوجوانی، از سوی پدرش فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده می گرفت. او فرزندی به نام حفص داشت که به دست مختار ثقفی کشته شد. در ماجرای حکمیت که در سال ۳۷ هجری قمری، میان امام علی(ع) و معاویه بن ابی سفیان در دومة الجندل اتفاق افتاد، عمر سعد پس از مشاهده اختلافات میان سران سپاه علی(ع) و معاویه، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای خلافت کرد، اما پدرش نپذیرفت.(۱) در سال ۵۱ هجری بعد از درخواست ابن زیاد به همراه کسان دیگری برضد حجر بن عدی گواهی داد که حجر به فتنه‌انگیزی برخاسته و کافر شده است و این گواهی دستاویزی برای معاویه شد تا حجر و یارانش را در مرج عذراء به شهادت برساند.(۲) ⚔نقش عمر بن سعد در رابطه با واقعه کربلا : هنگامی که امام حسین(ع) به علت خودداری از بیعت با یزید بن معاویه از مدینه مهاجرت کرد و به مکه پناه برد، با ورود امام حسین(ع) به مکه، ابن سعد وقتی تمایل و استقبال حجاج خانه خدا را از حسین(ع) مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن امام حسین(ع) به مکه آگاه ساخت.(۳) در سال ۶۰ هجری وقتی که مسلم بن عقیل به دستور عُبیدالله دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید.(۴) شهرت ابن سعد در تاریخ بیشتر به دلیل شرکت وی در واقعه کربلاست که در آن امام حسین(ع) و یارانش شهید شدند و این حادثه ابن سعد را جزو چهره‌های منفور تاریخ درآورد. پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل گرفتن دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمربن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى منصوب و به سرکوبی شورش ديلميان مأمور کرد. عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد. وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد. ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۵) در روز هفتم یا هشتم محرم امام حسین(ع) عمر بن سعد را فراخواند و او نیز پذیرفت. هنگامی که آن دو بین دو سپاه روبه رو شدند، ابتدا امام حسین(ع) آغاز سخن کرد و فرمود : 📋《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى》 ♦️واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي!》 ♦️اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ!》 ♦️من آن را براى تو مى سازم. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي!》 ♦️من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام(ع) فرمود: 📋《أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجَازِ!》 ♦️من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم. ابن سعد گفت : 📋《لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ!》 ♦️من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند]. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم》 ♦️من ضامن سلامتی آنها می شوم. سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت. امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، خطاب به عمر سعد فرمود : 📋《مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ إِلاّ یَسیراً》 ♦️تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى! ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت : 📋《وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَةٌ عَنِ الْبُرِّ》 ♦️جو عراق مرا کافى است!(۶) در نقلی دیگر آمده است که؛ امام حسین(ع) فرمود : 📋《يا عُمَرُ! أَنْتَ تَقْتُلُنِي؟ تَزْعُمُ أَنْ يُوَلّيكَ الدَّعِىُّ ابْنُ الدَّعِيّ بِلادَ الرِّىِّ وَ جُرْجانِ؟》 ادامه مطالب :👇 @AsnadolMasaeb
♦️ای عُمر! تو مى خواهى مرا به قتل برسانى؟ گمان مى كنى كه آن مرد ناپاك فرزند ناپاك [ابن زياد] حكومت رى و گرگان را به تو مى بخشد؟ امام حسین(ع) فرمود : 📋《وَاللّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِكَ أَبَداً، عَهْداً مَعْهُوداً، فَاصْنَعْ ما أَنْتَ صانِع، فَإِنَّكَ لا تَفْرَحُ بَعْدي بِدُنْيا وَ لا آخِرَةَ، وَ لَكَأَنّي بِرَأْسِكَ عَلى قَصَبَة قَدْ نُصِبَ بِالْكُوفَةِ، يَتَراماهُ الصِّبْيانُ وَ يَتَّخِذُونَهُ غَرَضاً بَيْنَهُمْ》 ♦️به خدا سوگند كه هرگز طعم خوش آن روز را نخواهى چشيد. اين پيمانى است [الهى] غير قابل تغيير، هر چه از دستت برآيد انجام ده، كه پس از من نه در دنيا و نه در آخرت شادمان نخواهى شد، گويى مى بينم سرِ تو را در كوفه بر «نى» افراشته و كودكان آن را هدف قرار مى دهند و به آن سنگ مى زنند!(۷) سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند. عمر بن سعد در روز عاشورا؛ برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت : 📋《یا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری》 ♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۸) در روز عاشورا حب دنیا و حب مقام به قدری عمر بن سعد را کور کرده بود، برای خوش خدمتی در نزد عبیدالله و یزید خود آغاز گر جنگ بود. در این هنگام به پرچم دار لشگر خود ندا داد : 📋《یَا ذُوَیدُ! أَدنِ رایَتَکَ! فَأَدناها، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ فی کَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمَی وَ قَالَ : اِشهَدوا أَنِّی أوَّلُ مَن رَمَی، ثُمَّ ارتَمَی النّاسُ وَ تَبارَزُوا》 ♦️ای ذُوَید! پرچمت را نزدیک بیاور! او نیز آورد. سپس عمر، تیری در چلّه کمانش نهاد و به سمت اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب نمود و گفت : گواه باشید که من، نخستین تیر را انداختم. سپس، دو لشکر به هم تیراندازی کردند و به نبرد تن به تن برخاستند.(۹) در حین جنگ حضرت زینب(س) خطاب به عمر بن سعد فرمود: 📋《یَابنَ سَعدِِ! اَیُقتَلُ اَبُوعَبدِاللهِ(ع) وَ اَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟!!》 ♦️ای پسر سعد! آیا حسین(ع) را می کشند و در حالی که تو نظاره گر هستی؟(۱۰) در پایان جنگ بعد از شهادت امام حسین(ع) رو به لشگریان خود فریاد زد: 📋《مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ(ع) فيُوطى الخَيلُ صَدرَه و ظَهرَه؟》 ♦️كيست كه داوطلب باشد و بر پيكر حسين(ع) اسب بتازد تا زير سم اسبان سينه و پشت حسين(ع) خُرد گردد؟!(۱۱) بعد از واقعه کربلا یزید از دادن امارت ری سرباز زد و عبيدالله از عمر بن سعد خواست تا نامه وی  را مبنی بر حكومت ری پس بدهد. ابن سعد گفت : آن نامه از بين رفته است و عبيدالله گفت كه آن را از تو خواهم گرفت! ابن سعد كه ديگر دستش از همه جا كوتاه شده بود، حالت خويش را چنين وصف كرده است : 📋《وَاَللَّهِ مَا رَجَعَ أَحَدٌ إِلَى أَهلِهِ بِشَرٍّ مِمَّا رَجَعْتُ بِهِ أَطَعْتُ الفَاجِرَ الظَالِمَ عُبَيْدَ اَللَّهِ وَ عَصَيْتُ اَللَّهَ وَ قَطَعْتُ القَرابَةَ الشَرِيفَةَ》 ♦️هيچ كس بدتر از من به خانه خويش باز نگشت، زيرا از اميری فاجر و ظالم اطاعت كرده و عدالت را پايمال و قرابت را قطع كرده ام!(۱۲) بعد از اين جريان عمر بن سعد به حكومت ری نرسيد و در كوفه نیز امنيت و آرامش نداشت. ابن  سعد به هنگام قيام سليمان بن صُرَد به خون خواهى از قاتلان امام حسين(ع) در سال ۶۵ هجری از بيم كشته شدن به دست مردم شبها در دارالاماره مى خوابيد. آنگاه كه مختار بن ابى عُبيدة ثقفى در سال ۶۶ هجری قيام كرد و بركوفه مسلط شد، عمر بن سعد همراه با محمد بن  اشعث كه او نيز از شركت كنندگان اصلى جنگ كربلا بود، فرار كرد. سرانجام مختار يكى از فرماندهان خود را به نام  عبدالله بن کامل شاکری را به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن سعد را کشت و سرش را با خود به کوفه آورد که به دستور مختار سرهای آن دو برای محمد بن حنفيه به مدينه فرستاده شدند.(۱۳) علامه مجلسی در زاد المعاد گفته است بنابر قولی، عمر بن سعد در نهم ربیع الاول به هلاکت رسیده است.(۱۴) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۶۷ ۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۹۰ ۴)اخبار الطوال دینوری، ص۲۴۱ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، صص۱۷۶-۱۷۷ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/ مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۲۴۵ ۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۸-۶ ۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۹۱ ۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۱ ۱۰)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳ ۱۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۱ ۱۳)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۹ / اخبار الطوال دینوری، ص۲۹۸ ۱۴)زاد المعاد مجلسی، ص۲۵۸ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿 💀معرفی قَتَله 4⃣ @AsnadolMasaeb