eitaa logo
اسناد المصائب
3هزار دنبال‌کننده
979 عکس
303 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️ ✍ 3️⃣5️⃣ 👤 @AsnadolMasaeb
🔸🔶《أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔶🔸 ✅در منابع اهل تسنن آمده است که وقتی غاصبین و مهاجمین به در خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ریختند، و حضرت(س) را بین در و دیوار گذاشتند. 📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》 ♦️عُمر لگدی بر فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(سلام الله علیها) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۱) 🏴کلمه «رَفَسَ» در مقاتل حضرت اباعبدالله(علیه السلام) نیز دیده می شود. خوارزمی نقل می کند که وقتی امام حسین(ع) در قتلگاه افتاده بود. 📋《أنَّهُ جَاءَ إِلَيهِ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ وَ سِنانُ بنُ أنَسٍ وَ الحُسَينُ(عليه السلام) بِآخِرِ رَمَقٍ يَلُوكُ بِلِسانِهِ مِنَ العَطَشِ فَرَفَسَهُ شِمرٌ بِرِجلِهِ، وَ قَالَ : يَابنَ أَبي تُرابٍ! ألَستَ تَزعُمُ أَنَّ أَبَاكَ عَلَى حَوضِ النَّبِيِّ(ص) يَسقَي مَن أَحَبَّهُ؟ فَأَصبِر حَتَّى تَأخُذَ المَاءَ مِن يَدِهِ! ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ》 ♦️شمر و سنان به سراغ امام حسین(علیه السلام) آمدند، در حالی که در آن وقت تشنگى آن حضرت(ع) به نهايت رسيده بود و زبان شريفش را از نهايت عطش مى‏ خائيد و آب طلب می کرد. در این هنگام شمر با پا به حسین(علیه السلام) لگد زد و گفت : اى فرزند ابوتراب! تو ادعا مى‏ كنى كه پدرم ساقى حوض كوثر است؟ صبر كن تا پدرت تو را با دستش آب دهد! سپس سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را از تن مطهّر ایشان جدا کرد.(۲) و در نقل دیگر؛ 📋《فَضَرَبَ بِسَیِفِهِ ثُمَّ اجَتَزَّ رَأسَهُ الشَرَیفَ قَفَاءً》 ♦️شمر بعد از زدن ضرباتی به سر حضرت(ع) سر امام حسین(علیه السلام) را از قفاء برید.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آن دم بریدم از زندگی دل که آمد به مسلخ شمر سیه دل او می‌دوید و من می‌دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می‌نشست و من می‌نشستم او روی سینه من در مقابل او می‌کشید و من می‌کشیدم او از کمر تیغ من آه باطل او می‌برید و من می‌بریدم او از حسین سر من غیر از او دل 👤جودی 📚منابع : ۱)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶ ۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۴۱ ۳)موسوعة الامام الحسین(ع) جمعی از مولفان، ص۶۱۸ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَى جُونِ بْنِ حُوَیِِِّ وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔷🔹 ✅در بین یاران امام حسین(علیه السلام)، نام یک غلام سیاه چهره ای به چشم می خورد، که به جهانیان ثابت کرد که معرفت حجّت خدا به صورت نیکو نیست بلکه به سیرت و طینت پاک است. او ابتدا غلام ابوذر غفاری بود که بعد از رحلت ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین(ع) و بعد از شهادت ایشان، به خدمت امام حسن(ع) و سپس در خدمت امام حسین(ع) در آمد و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکّه و از مکه به کربلا آمد و در کربلا حضور یافت.(۱) جون اسلحه‌ شناس بود و در تعمیر و آماده‌سازی سلاح، مهارت بسیاری داشت. امام سجاد(ع) می‌فرماید : شبی که فردای آن، پدرم کشته شد، من در بستر بودم و عمه‌ام زینب(س) از من پرستاری می‌کرد و پدرم در خیمه اسلحه نشسته بود. 📋《یُعَالِجُ سَیْفَهُ وَ یُصْلِحُهُ》 ♦️جُون مشغول تعمیر و آماده‌سازی سلاح بود.(۲) هنگامی که جنگ، در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین(ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت(ع) فرمود : 📋《أَنْتَ فِي إذْنٍ مِنِّي، فَإِنَّما تَبِعْتَنَا طَلَبَاً لِلْعَافِيَةِ فَلَا تَبْتُلْ بِطَرِيقِنَا》 ♦️تو از طرف من اجازه رفتن داری در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز. جَون خود را به قدم های مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت : 📋《یَابْنَ رَسُولِ الله(ص)! اَنَا فِی الرَّخاءِ اَلْحَسُ قِصَاعَکُمْ وَ فِی الشِّدَّهِ اخْذُلُکُمْ؟ وَ اللهِ اِنَّ ریحِی لَمُنْتِنٌ وَ اِنَّ حَسَبِی لَلَئِیمٌ وَ اِنَّ لَوْنِی لاََسْوَدٌ فَتَنَفَّسْ عَلَیَّ بِالْجَنَّهِ لَیَطیّبَ ریحِی وَ یَشْرُفَ حَسَبِی وَ یَبْیَضَّ لَوْنی لا وَ اللهِ لا اُفارِقُکُمْ حَتّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُّ الاَْسْوَدُ مَعَ دِمائِکُمْ》 ♦️ای پسر رسول خدا(ص)! هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟ آقای من! بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. ای ابا عبدالله(ع)! لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من! از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.(۳) جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین(ع) نیز گریستند و اجازه دادند. با آنکه جون پیرمردی شده بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود : 📋《اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وطَیِّبْ ریحَهُ، وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَْبْرارِ، وَ عَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّد(ص) وَ آلِ مُحَمَّد(ص)》 ♦️خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد(ص) و آل محمد(ص) آشنا ساز.(۴) از برکت دعای حضرت(ع) روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. مرحوم مجلسی روایتی را از امام محمد باقر(ع) که به نقل از امام سجاد(ع) نقل میکند که : 📋《أَنَّ النَّاسَ كَانُوا يَحْضُرُونَ الْمَعْرَكَةَ وَ يَدْفِنُونَ الْقَتْلَى فَوَجَدُوا جَوْناً بَعْدَ عَشْرَةِ أَيَّامٍ يَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ الْمِسْكِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ》 ♦️هنگامى كه گروهى در ميدان جنگ آمدند تا اجساد شهيدان آل محمّد را دفن نمايند جسد اين غلام يعنى جون را بعد از ده روز در حالى يافتند كه بوى مشك از آن مي وزيد.(۵) نام او در زیارت ناحیه مقدسه این چنین آمده است : 📋«اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِی‌ذَرٍّ الْغِفَارِی»(۶) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای اشک اول و نفَس آخرم حسین ای سایه ی کرامت تو بر سرم حسین من باورم شده که فدای تو می شوم باور مکن که بگذرم از باورم حسین دارد زبانه می کشد این روضه از دلم گودال، تَلّ، عطش، دل زینب، حرم حسین! 👤خدایار 📚منابع : ۱)رجال شیخ طوسی، ص۹۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸ ۴)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۳ ۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۴ ۶)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4️⃣سخنی چند در باره ی‌‌‌‌‌‌ مراسم «شیر و فضه» :👇 @AsnadolMasaeb
✅«شیخ کلینی»(۳۲۹ق) می نویسد : 📋«اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو كُرَيْبٍ وَ أَبُو سَعِيدٍ اَلْأَشَجُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ إِدْرِيسَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَوْدِيِّ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ(ع) أَرَادَ اَلْقَوْمُ أَنْ يُوطِئُوهُ اَلْخَيْلَ فَقَالَتْ فِضَّةُ لِزَيْنَبَ(س): يَا سَيِّدَتِي! إِنَّ سَفِينَةَ كُسِرَ بِهِ فِي اَلْبَحْرِ فَخَرَجَ إِلَى جَزِيرَةٍ فَإِذَا هُوَ بِأَسَدٍ! فَقَالَ : يَا أَبَا اَلْحَارِثِ! أَنَا مَوْلَى رَسُولِ اَللَّهِ(ص)! فَهَمْهَمَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَتَّى وَقَفَهُ عَلَى اَلطَّرِيقِ وَ اَلْأَسَدُ رَابِضٌ فِي نَاحِيَةٍ فَدَعِينِي أَمْضِي إِلَيْهِ وَ أُعْلِمُهُ مَا هُمْ صَانِعُونَ غَداً! قَالَ : فَمَضَتْ إِلَيْهِ! فَقَالَتْ : يَا أَبَا اَلْحَارِثِ! فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَتْ : أَ تَدْرِي مَا يُرِيدُونَ أَنْ يَعْمَلُوا غَداً بِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ(ع)؟ يُرِيدُونَ أَنْ يُوطِئُوا اَلْخَيْلَ ظَهْرَهُ! قَالَ : فَمَشَى حَتَّى وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى جَسَدِ اَلْحُسَيْنِ(ع) فَأَقْبَلَتِ اَلْخَيْلُ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَيْهِ قَالَ لَهُمْ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ : فِتْنَةٌ لاَ تُثِيرُوهَا اِنْصَرِفُوا فَانْصَرَفُوا!» ♦️«ادریس بن عبدالله اودی» می‌گوید : وقتی امام حسین(ع) شهید شد و لشکر عمر بن سعد خواستند اسب بر بدن امام بتازند، فضه به حضرت زینب(س) گفت :‌ ای بانوی من! روزی سفینه [غلام پیامبر اکرم(ص)] در دریا گرفتار شد و او به جزیره ای افتاد و در آنجا شیری را دید. او خطاب به شیر گفت :‌ ای اباالحارث! من غلام رسول خدایم! پس آن شیر، غرغرکنان پیشاپیش او رفت تا او را به راه رساند. هم اکنون آن شیر در جایی زانو زده است، بگذار من بروم و به او آگاهی دهم که این مردم فردا چه خواهند کرد. فضه نزد آن شیر رفت و گفت :‌ ای ابا الحارث! آن شیر سر بلند کرد و فضه به او گفت : می دانی فردا می خواهند با امام حسین(ع) چه کنند؟ می خواهند اسب بر پشتش بتازند. شیر آمد و دو دست خود را روی پیکر امام حسین(ع) نهاد، لشکر جلو آمده و شیر را دیدند، عمر بن سعد به آنها گفت : این فتنه است، مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند.(۱) ✍پاسخ : 1⃣این حدیث، از حیث علم رجال، «مجهول» و «مرسل» است. 📁«خبر مجهول» : حدیثی است که در کتاب‌های رجالی نامی از راویان آن برده نشده باشد و یا اگر نامی هم از او برده شده، بعض یا تمام راویان آن از جهت عقیده معلوم نباشد یا حکم به جهالت آنها شده باشد. 📁«خبر مرسل» : حدیثی که مقابل خبر مسند می‌باشد، و خبری را که همه یا برخی از راویان آن از سلسله سند حذف و اتصال اسناد آن به معصوم قطع شده باشد؛ فرقی ندارد که نام راوی یا راویان از ابتدای سلسله سند یا از وسط و یا از آخر آن حذف شده باشد. حال به بررسی راویان این حدیث می پردازیم : ۱)«حسين بن محمد» : برخی از رجالیون نامی از او، در کتب خود، ذکری به میان نیاورده اند و برخی نیز او را «حسین بن احمد» می دانند. ۲)«ابوكُرَيب»(۲۴۸قمری) : نامش «محمد بن علاء بن كريب‏» از قبيله «هَمْدان» و اهل كوفه است. وی سنی مذهب بوده و از نظر اهل سنت حديثش مقبول است. ۳)«ابو سعيد اشج»(۲۵۷قمری) : نامش «عبدالله بن سعيد بن حصين كوفی» است و سنی مذهب است. «يحيى بن معين» با این سخن؛ «لَيسَ بِهِ بَأسُ وَ لَكِنَّهُ يَروَي عَن قَومِِ ضُعَفَاء‌َ» او را راوی ای می داند که از ضعفاء روایت می کند.(۲) ۴)«عبدالله بن إدريس» : (۱۹۲قمری) نام او «عبدالله بن إدريس بن يزيد بن عبدالرحمن أَودی» است و كوفی بوده و سنی متعصب بوده است. ۵)«إدريس بن عبدالله أَودی»(متوفی نيمه قرن دوم هجری) : نام او «ادريس بن يزيد بن عبدالرحمن أَودی» است، و او پدر «عبدالله بن ادریس» است. شيخ طوسی نام او را در زمره شاگردان امام صادق(ع) آورده است.(۳) ♻️نتيجه : اين نقل از نظر علم رجال ضعيف شمرده مي شود و از وفات آخرين راوی يعنی عبدالله تا واقعه ی كربلا حدود يك قرن فاصله است و واسطه در اين ميان از قلم افتاده است و این حدیث به امام معصوم نرسیده است. «جواد مصطفوی» در ترجمه و شرح كتاب «الكافی» شیخ كلينی از ترجمه اين روايت خودداری نموده‌ و قائل است : «اين روايت جنبه تاريخی دارد و سندش به امام(ع) نمی رسد، پس از ترجمه آن خود داری می كنم!»(۴) 2⃣در هيچ منبع تاريخی، حضور شخصی به نام «فضه» را، در كربلا نقل نکرده است، جز همين نقل! و معلوم نیست که اين فضه كيست و آيا همان خادمه حضرت فاطمه(س) است يا كس ديگریست؟ اگر او باشد، که طبق منابع تاریخی قبل از واقعه کربلا از دنیا رفته بود، و اگر او نباشد، نام فضه در هیچ منبع تاریخی ديگری نيامده است و بعيد است كه چنين شخصی در كربلا بوده باشد و كتابهای تاريخی و مقاتل از بودن او نامی به میان نیاورده باشند. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
3⃣در حدیث آمده است که؛ فضه به شير مي گويد كه آيا می دانی فردا با ابا عبدالله(ع) چه خواهند كرد؟ در حالی که طبق مقاتل؛ دشمن بلافاصله پس از شهادت امام حسین(ع) تصميم به تاختن اسب بر بدن مطهر ایشان گرفت و اين تصميم را عملی كردند. 4⃣واینکه؛ با توجه به گزارش‌های قطعی در مورد تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)، این داستان محل تردید است. چون در روز عاشورا، دشمن، بعد از جدا كردن سر مبارک امام حسین(ع)، عمر بن سعد صدا زد : «مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْنِ‏(ع) فَیُوَاطِئُ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ؟» ♦️چه کسی داوطلب می شود که بر پيكر حسين(ع) اسب بتازاند تا زير سم اسبان، پشت و سینه ی حسين(ع) خُرد گردد؟ شمر خبيث پيشقدم شد و همراه او نیز ده نفر از فرزندان زنان ناپاک نیز چنین کردند و بر بدن مطهر امام حسین(ع) اسب تاختند.(۵) اين ارازل نه تنها از اين عمل شرمنده نشدند بلكه افتخار هم مى كردند. وقتی اینان وارد مجلس ابن زياد شدند، ابن زیاد پرسيد شما كيستيد و چه كرديد؟ «أُسَيد بن مالک» در برابر ابن زياد چنين گفت : «نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْر، بِكُلِّ يَعْبُوبٍ شَدِيدِ الْأَسْرِ» ♦️ما کسانی هستیم که با اسبان قوى هيكل سينه ی حسين(ع) را شكستیم و آن را خُرد كرديم، بعد از آنكه پشت او را لگدمال نموديم. «نَحْنُ الَّذِينَ وَطِئْنَا بِخُيُولِنَا ظَهْرَ الْحُسَيْنِ(ع) حَتَّى طَحَنَّا حَنَاجِرَ صَدْرِهِ» ♦️ما كسانى هستیم كه بر پشت حسين بن علی(ع)، اسب دوانديم، تا اینکه سينه و گلوى او را آسياب كرديم.(۶) 5⃣چهره ی نامناسب آن در انظار عمومی مخصوصا در «تعزیه ها» و «شبیه خوانیها» : 👤 درباره آن در پاورقى مى‏ نويسد : «در کتاب منتخب «طريحى» و کتاب اسرار الشهاده «ملا دربندى» از يك مرد اسدى نيز نقل شده كه شبها شيرى مى‏ آمد و عاقبت معلوم شد كه آن شير، على بن ابى طالب(ع) است العياذُ بِالله!»(۷) 👤 ضمن رد تلویحی داستان در این باره می فرماید : «مثلا فرض کنيد که ماجرای شير فضه را که حالا اصل قضيه هم معلوم نيست، چطور باشد، اين را بيايند شبيه کنند و شکل يک شيری را مثلا بکشند حالا اين شير چی را مثلا نشان خواهد داد و کدام بعد از ابعاد حادثه حسينی را می تواند نشان بدهد؟!»(۸) 📚منابع : ۱)الکافی کلینی، ج۱، ص۴۶۵ ۲)سير اعلام النبلاء ذهبی، ج۲، ص۱۸۳ ۳)رجال شیخ طوسی، ص۱۶۳ ۴)الكافی، سيد جواد مصطفوی، ج۲، ص۳۶۷ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳ ۶)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۸۲ ۷)پژوهشی در مقتل های فارسی، ص۱۶۰ ۸)سخنرانی در نماز جمعه تهران، ۶۶/۶/۶ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَیکَ یَابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهرَاءَ(سلام الله علیها) سَيِّدَةَ نِسَاءِ العَالَمِينَ》🔷🔹 ✅قبل از شهادت امام حسین(علیه السلام) در کربلا، مهاجمین به خیمه گاه امام حسین(علیه السلام) حمله کردند. در بين حمله كنندگان، شمر بن ذى الجوشن دست به حمله برد، او با نيزه‌اش به خيمه ی حسين(ع) ضربه‌اى زد و فرياد كشيد : 📋《عَلَيَّ بِالنَّارِ حَتَّى أُحْرِقَ هَذَا اَلْبَيْتَ عَلَى أَهْلِهِ》 ♦️برايم آتش بياوريد تا اين خيمه را بر اهلش آتش بزنم! زنان فرياد كشيدند و از خيمه خارج شدند! امام حسین(ع) با ديدن اين صحنه، فرياد كشيد : 📋《يَابْنَ ذِي اَلْجَوْشَنِ! أَنْتَ تَدْعُو بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ بَيْتِي عَلَى أَهْلِي؟! حَرَّقَكَ اَللَّهُ بِالنَّارِ!》 ♦️اى پسر ذى الجوشن! تو آتش مى‌ خواهى تا خانه‌ام را بر خاندانم به آتش بكشانى‌؟! خدا تو را با آتش بسوزاند!(۱) 🏴این یکی از اتفاقاتی بود که در واقعه کربلای سال ۶۱ هجری رخ داد، اما این جنایت، پیشتر از سوی دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) در مدینه به وقوع پیوسته بود و سابقه داشته است. شهرستانی می نویسد : 📋《فَأَقْبَلَ عُمَرُ بِقَبَسٍ مِنْ نَّارٍ عَلَى أَنْ يُضْرِمَ عَلَيْهِمُ اَلدَّارَ》 ♦️عمر در دست خود شعله ای از آتش حمل می کرد که قصد به آتش کشیدن خانه فاطمه(س) را داشت. سپس گفت : 📋《اُحرِقُوا دَارَهَا بِمَن فِيهَا》 ♦️خانه را با اهلش به آتش بکشید.(۲) در این هنگام حضرت فاطمه(س) او را دید و به او فرمود : 📋《يَا اِبْنَ اَلْخَطَّابِ! أَ جِئْتَ لِتُحْرِقَ دَارَنَا؟》 ♦️ای پسر خطاب! آیا آمده­ ای خانه ما را به آتش بکشی؟ عمر گفت : 📋《نَعَمْ! أَوْ تَدْخُلُوا فِيمَا دَخَلَتْ فِيهِ اَلْأُمَّةُ》 ♦️آری! مگر آن که با ابوبکر بیعت کنید چنانکه امت بیعت کردند.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آتش زدن به خیمه زبس ظالمانه بود صحرای کربلا همه غرق زبانه بود تاکس میان خیمه نسوزد با اشک وآه رینب میان خیمه وآتش روانه بود سیلی امان نداد به طفلان خسته جان رخسار کودکان همه پرُ از نشانه بود مقصود خصم کشتن آل رسول بود سیلی وتازیانه زدن ها بهانه بود شرمم کُشد که فاش بگویم ولی بپرس از لاله های گوش چرا خون روانه بود بُردند از خیام حرم دشمنان دین گهواره ای که جلوۀ طفلی یگانه بود وقتی شکست سینۀ مولا زسُم اسب آوای واحسین به لبها ترانه بود زینب به یاد توصیه های حسین خود گرم نماز وذکر دعای شبانه بود زان پس چراغ عشق وفائی نشد خموش سرهای روی نیزه چراغ زمانه بود 👤وفایی 📚منابع : ۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸ ۲)الملل و النحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۲۸، ص۳۳۹ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3️⃣ ﴿أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلِیبِ ✍محمد بن جریر طبری سُنّی(۳۱۰ق) می نویسد : در روز عاشورا؛ «سُلِبَ اَلْحُسَيْنُ(عَلَیهِ السَّلَامُ) مَا كَانَ عَلَیهِ» ♦️هر آنچه با حسین(علیه السلام) بود، از او ربوده شد.(۱) ✍و به نقل سید بن طاووس(۶۶۴ق) آمده است؛ «وَ تُرِكَ الْحُسَیْنُ(عَلَیهِ السَّلَامُ) مُجَرَّدَاً» ♦️امام حسین(علیه السلام) در قتگاه، عریان رها شد.(۲) ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ 📚منابع: ۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۳۰ ✍ کانال 🆔 @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5️⃣سخنی چند درباره «عروسی حضرت قاسم(علیه السلام)» در چهار بخش :👇 ۱)اولین نقل! ۲)مستند اولین نقل! ۳)ناقلان دیگر! ۴)موافقین و دلائل آنها! ۵)مخالفین و دلائل آنها! @AsnadolMasaeb
1⃣اولین نقل : اولین کسی که داستان عروسی حضرت قاسم(ع) را به صورت تفصیل بیان کرده «ملاحسین کاشفی»(متوفی۹۱۰ق) در کتاب «روضة الشهداء» بوده است. او نقل می کند؛ «حضرت قاسم(ع) در روز عاشورا از عمویش امام حسین(ع) اجازه میدان خواست ولی امام(ع) به علت سن کم او اجازه نداد. قاسم(ع) از این ماجرا ناراحت شده، ناگاه یاد بازوبندی افتاد که پدرش امام حسن(ع) بر بازوی وی بسته بود و از وی خواسته بود هنگامی که غم و اندوه بیش از حد بر وی غلبه کرد آن را باز کند. قاسم(ع) بازوبند را باز کرده و دید امام حسن(ع) به وی وصیت کرده بود در کربلا جان خود را فدای عمویت کن! قاسم(ع) شادمان خود را به عمو رساند و وصیت پدر را به امام(ع) نشان داد، امام(ع) پس از مشاهده خط برادر گریه کرده به قاسم(ع) فرمود: پدرت به من نیز وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به عباس(ع) و عون و زینب(س) فرمود مقدمات عقد قاسم(ع) را فراهم کنند. بدین ترتیب قاسم(ع) در همان روز عاشورا عروسی کرد و پس از آن وارد میدان شد.»(۱) 2⃣مستند «روضة الشهداء» : مرحوم «سید محمد علی قاضی طباطبایی» می نویسد : تنها مستند ملاحسین کاشفی در این داستان پردازی، یک بیت از «ابوالمفاخر رازی» از دانشمندان و شعرای قرن پنجم و ششم است که نشان می دهد این موضوع، دست کم در قالب ادبیات منظوم، قرن پنجم و ششم نیز مطرح بوده است. آن بیت این است : «با اساس و لباس دامادی عزم ترتیب راه خواهم کرد»(۲) 3⃣ناقلان دیگر : این داستان پس از کتاب «روضة الشهداء ملاحسین کاشفی» به کتابهای بعدی، از جمله «المنتخب اثر فخر الدین طریحی(۱۰۸۵ق)» و «اسرار الشهادة اثر ملافاضل دربندی(۱۲۸۵ق)» و «مُحرق القلوب اثر ملامهدی نراقی(۱۲۰۹ق)» و «تذكرة الشهداء اثر ملاحبیب کاشانی(۱۳۴۰ق)» راه یافته است.(۳) 4⃣موافقان و دلائل آنها : 👤«رکن الدین حسینی موصلی»(متوفای قرن هشتم) نویسنده کتاب «بحر الانساب» این داستان را نقل کرده و نام دختر امام حسین(ع) را «زبیده» دانسته و می‌ گوید : «وقتی نوبت به قاسم بن حسن(ع) رسید حضرت امام حسین(ع) قاسم را در کنار گرفت و گفت‌ : ای نور دیده! تو از برای من از حسن(ع) یادگاری هستی! برادرم مرا وصیت کرده که زبیده خاتون را به عقد قاسم(ع) در آورم.»(۴) 👤«فخرالدین طریحی»(۱۰۸۵ق) در کتاب «المنتخب» داستان عروسی قاسم(ع) را نقل کرده است.(۵) 👤«ملامهدی نراقی»(۱۲۰۹ق) در کتاب «محرق القلوب» می‌ نویسد : «مخفی نماند که از جمله قضایای کربلا که باعث اندوه دلها و سوزش جانها است، واقعه ی شهادت قاسم بن حسن(ع) است و علمای ما کیفیت قصه ی او را به طرق مختلفه نقل کرده‌اند، بعضی دامادی او را ذکر نموده‌ و بعضی دامادی او را نقل ننموده‌اند و در صحت آن تأمل دارند. چون که فقیر این حکایت را در بعضی کتب ملاحظه نمودم که اعتبار آن کتب به وجوه چند در نزد فقیر به صحت پیوسته، لهذا با حکایت دامادی او به نهجی که اظهر و اوضح است در اینجا ایراد می نمایم.»(۶) 👤«ملا فاضل دربندی»(۱۲۸۶ق) نیر در کتاب «اسرار الشهادة» موضوع عروسی حضرت قاسم(ع) را آورده و آن را تایید نموده است و می‌گوید : «اگر کسی صاحب تتبع و تحقیق کافی و تفکر دقیق و عمیق باشد، بی‌ شک ظن قوی به اتفاق افتادن این واقعه در کربلا پیدا میکند و نمی تواند این قضیه را انکار کند و سیره و روش شیعیان از دیرباز ذکر قضیه ازدواج حضرت قاسم(ع) بر سر منبرها و مجالس عزاداری و در محضر صلحا و فضلا و اتقیا بوده است و شعرای زیادی در این زمینه اشعاری سروده‌اند و وقوع این قضیه مورد تصریح جمع زیادی از علما و اصحاب مقاتل و سیره‌ نگاران و تاریخ‌ نویسان بوده است.»(۷) 👤«سید هاشم بحرانی»(۱۱۰۹ق) در کتاب «مدینة المعاجز» داستان عروسی حضرت قاسم(ع) را به نقل از «فخر الدین طریحی» بیان نموده است.(۸) 👤«ابوالحسن شعرانی»(۱۳۹۳ق) در کتاب «دمع السجوم» در مورد ازدواج حضرت قاسم(ع) می‌ گوید : «به نظر ما هیچ علتی ندارد که تزویج قاسم را انکار کنیم؛ چون «ملاحسین کاشفی» در «روضة الشهداء» نقل کرده است و او مردی جامع و عالم و متبحر بود و اینکه گویند : تزویج در آن گیر و دار جنگ بعید می‌ نماید، صحیح نیست؛ چون مصالح اعمال ائمه معصومین(ع) برای ما معلوم نیست. و اگر کسی گوید : کاشفی سنی بوده است، گوییم : اولا سنی بودن او معلوم نیست و ثانیا همه علمای ما از سنیان روایت کنند.»(۹) 📜برخی دلائل دیگر موافقین : برخی از دلائلی که آنها برای این قصه تراشیده اند : ۱)در آن زمان اگر بین دو قبیله جنگی واقع می شد، در یکی از طرفین جنگ ازدواجی رخ می داد، جنگ را تا سه ماه به تعویق می انداختند! ۲)در بین شهدایِ کربلا تنها کسی که در حال تجرد بوده است، حضرت قاسم(ع) بوده است و امام حسین(ع) نمی خواستند که این شهزاده در حالت تجرد باشد! ۳)امام معصوم تمام مستحبات را هم انجام می دهد، ازدواج که فرایض واجب است و لذا امام حسین(ع) این امر را در کربلا انجام دادند! @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
۴)اینکه امام حسین(ع)، شاهزاده قاسم بن حسن(ع) را از جنگیدن منصرف کنند! ۵)اگر عروسی نبوده، پس چرا توسط برخی نقل شده؟! ۶)وصیت امام حسن مجتبی(ع) مبنی بر ازدواج پسرانشان با دختران امام حسین(ع) و بالعکس! ۷)دختر امام حسین(ع) هم مجرد بودند، و چون قضیه اسارت در پیش بود، به خاطر عدم طمع اعداء اینکه مخدره را به کنیزی نبرند! ۸)دلیلی بر تکذیب آن نیست و بزرگداشت آن و اینکه حضرت قاسم(ع) داماد شدند، هیچ منع شرعی ندارد! 5⃣مخالفان و دلائل آنها : 👤«مجلسی»(متوفی۱۱۱۰ق) می نویسد : «قصه دامادی حضرت قاسم(ع) در کتب معتبره به نظر فقیر نرسیده است.»(۱۰) 👤«محدث میرزا حسین نوری»(متوفی۱۳۲۰ق) : «از جمله آن‌ها است قصه عروسى كه قبل از روضه الشهداء در هيچ كتابى ديده نشده، از عصر شیخ مفید تا آن عصر كه بحمدالله مؤلفات اخبار ايشان در هر طبقه فعلًا موجود و ابداً اسمى از آن در آن كتب برده نشده است. چگونه مى‌شود قضيه به اين عظمت و قصه چنين آشكارا محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام اين جماعت نرسيده باشد؟ حتى مثل ابن شهرآشوب كه تصريح كرده‌اند كه هزار جلد مناقب نزد او بود و علاوه بر آن‌ كه به مقتضاى تمام كتب معتمده سالفه مؤلفه در فن حدیث و انساب و سيره نتوان براى حضرت سيدالشهدا(ع) دختر قابل تزويج بى‌شوهرى پيدا كرد كه اين قصه قطع نظر از صحت و سقم آن به حسب نقل وقوعش ممكن باشد. پس آن از جمله خيالات واهيه است كه بايد در پشت كتاب رموز حمزه و ساير كتاب‌هاى مجعوله نوشت و شواهد كذب بودن او بسيار است و تمام علماى انساب متفقند كه قاسم بن حسن(ع) عقب(فرزند) ندارد!» آن‌گاه در رد کتاب «روضه الشهداء» می نویسد : «و اگر علاوه بر آن مضمون آن خبر بى‌ پايه خلاف امور عاديه باشد و به حسب عادت نشود آن را باور كرد! البته سستى و ضعف به غايت خواهد رسيد و چون اين رقم اخبار ضعيفه بى‌اصل و مأخذ با اين اسباب وهن در كتابى جمع شود به جهت اغراض فاسده مثل اظهار كثرت تتبع و اطلاع و آوردن مطالب تازه و برترى بر مقاتل سابقه مسنائى، براى اين مذهب پيدا شود كه نتيجه واضحه و ثمره ظاهره آن وهنى باشد عظيم بر مذهب و ملت جعفریه و سپردن اسباب سخريه و استهزا و خنده به دست مخالفين و قياس كردن ايشان ساير احاديث و منقولات اماميه را با اين اخبار موهونة و قصص كاذبه تا كار به آنجا رسد كه در كتب خود نوشته‌ اند كه شیعه «بيت كذب» است، و اگر كسى منكر شود، كافى است ايشان را براى اثبات اين دعوى آوردن كتاب مقتل معروف را به ميدان چه رسد به نظاير آن!»(۱۱) 👤«شیخ عباس قمی»(متوفی۱۳۵۹ق) مى‌نويسد : «مخفى نماند كه قصه دامادى جناب قاسم(ع) در کربلا و تزويج او فاطمه بنت الحسین(ع) را صحت ندارد، چه آن‌كه در كتب معتبره به نظر نرسيده، و به علاوه آن‌كه امام حسين(ع) را دو دختر بوده است : يكى «سكينه» كه زوجه عبدالله بود و يكى «فاطمه» كه زوجه حسن مثنّى بوده است. در جایی می نویسد : «قصه دامادی قاسم(ع) در کربلا و تزویج فاطمه بنت حسین برای او صحّت ندارد.»(۱۲) 👤«شیخ عبدالله مامقانی»(متوفی۱۳۵۱ق) در کتاب «تنقیح المقال» می‌گوید : «آن چه در کتاب منتخب طریحی از قصه تزویج قاسم(ع) نقل شده من و سایر اهل تتبع در کتاب‌ های سیره، تاریخ و مقاتل با اعتبار بر آن اطلاع نیافتیم، بسیار دور از اعتبار است که چنین قضیه‌ای روز عاشورا با آن اوضاع و احوال و شدت بلایا اتفاق افتد و به نظر می‌رسد که قصّه عروسی قاسم(ع) که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود اشتباه شده و داستان عروسی «حسن مثنی» بدین صورت در افواه اشتهار یافته است.»(۱۳) 👤«مرحوم محمدعلی قاضی طباطبائی»(متوفی۱۳۵۸ش) داستان عروسی قاسم(ع) را فاقد اعتبار می‌داند.(۱۴) 👤« »(متوفی۱۳۵۸ش) می نویسد : «در همان گرماگرم روز عاشورا که می‌دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام(ع) نماز خوف خواند و با عجله هم خواند، حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام(ع) بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند. ولی گفته‌اند در همان وقت امام(ع) فرمود : حجله عروسی راه بیندازید، من می‌خواهم عروسی قاسم(ع) با یکی از دخترهایم را این جا، لااقل شبیه آن هم که شده ببینم! یکی از چیزهایی که از تعزیه خوان‌های ما هرگز جدا نمی‌ شد، عروسی قاسم(ع) نو کدخدا؛ یعنی نوداماد بود. در صورتی که این در هیچ کتابی از کتاب‌های تاریخی معتبر وجود ندارد.»(۱۵) 👤«ذبیح‌ الله محلاتی»(متوفی۱۴۰۶ق) می نویسد : «چندان که کتاب‌های معتبر و روایت‌های قابل اعتماد را سیر کردم، اثر و اطلاعی از این عروسی به دست نیاوردم و این مطلب در آثار مثبته و کتب معتبره وجود ندارد و شکی نیست که فاطمه بنت الحسین(ع)، زوجۀ «حسن مثنی» بود و شوهرش در کربلا حاضر بود. چگونه ممکن است این نقل اصلی داشته باشد، حال آنکه در کربلا دختر دیگری، به نام فاطمه، از امام حسین(ع) نبوده است؟!!(۱۶) @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
👤«سید عبدالرزاق موسوی مقرم»(متوفی۱۳۹۱ق) می نویسد : «هر چه در عروسی قاسم(ع) می‌گویند، نادرست است؛ چرا که قاسم(ع) به سن بلوغ نرسیده بود و هرگز نص صحیحی نیز در این باره از مورخان وارد نشده است. اما «شیخ فخرالدین طریحی» با آن عظمت و جلالت در علم، امکان ندارد که چنین داستانی را نوشته باشد و بر کسی روا نیست که در حق او این خرافه را تصور کند. در کتاب او یعنی منتخب، دست برده‌اند و این افسانه را داخل آن کرده‌اند؛ طریحی آن کس را هیچ‌ وقت نخواهد بخشید.»(۱۷) 📜دلائل مخالفین : ۱)در مقاتل در مورد سن حضرت قاسم(ع) آمده است؛ راوی می گوید : 📋«اذ خَرَجَ عَلَینَا القَاسِمُ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِ بنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَ هُوَ غُلَامٌ صَغِیرٌ لَم یَبلُغِ الحُلُمِ!» ♦️یاد دارم زمانی را که قاسم بن حسن(ع) برای مبارزه به سوی ما آمد او نوجوانی کوچک بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود.(۱۸) پس او اصلا در سن ازدواج نبوده است! ۲)از طرفی هم عروسی اتفاق افتاده در کاروان امام حسین(ع) مربوط به «حسن مثنی» است. حسن مثنی یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) است که او داماد امام حسین(ع) و شوهر «فاطمه بنت الحسن(ع)» بوده و در این مسئله کسی اختلاف نظر ندارد. فرزندان و نسل او از جمله «عبدالله محض» و فرزندش «محمد نفس زکیه» و «ابراهیم بن عبدالله» بودند. اینکه حسن مثنی داماد امام حسین(ع) بوده تردیدی نیست. و داستان عروسی «حسن مثنی» طبق نقل شیخ مفید(متوفای سال ۴۱۳ق) بدین شرح است : 📋«وَ رُوِيَ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ الْحَسَنِ(ع) خَطَبَ إِلَى عَمِّهِ الْحُسَيْنِ(ع) إِحْدَى ابْنَتَيْهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ(ع) اخْتَرْ يَا بُنَيَّ أَحَبَّهُمَا إِِليَكَ! فَاسْتَحْيَا الْحَسَنُ وَ لَم يُحرْ جَوَابَاً، فَقَالَ لَهُ الحُسَينُ(ع) : فَإِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ لَكَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ فَهِيَ أَكْثَرُهُمَا شَبَهاً بِأُمِّي فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)» ♦️حسن مثنی یکی از دختران امام حسین(ع) را خواستگاری کرد، امام(ع) به وی فرمود هر کدام از دخترانش فاطمه(س) یا سکینه(س) را می‌خواهد انتخاب کند. حسن خجالت کشیده و حرفی نزد. سرانجام امام حسین(ع) فاطمه(س) را به عقد حسن مثنی در آورد چون به مادرش شبیه‌ تر بود.(۱۹) به گفته «ابن فندق بیهقی»(متوفی۵۶۵ق) این ازدواج در سال شهادت امام حسین(ع) اتفاق افتاده است.(۲۰) از آنجا که امام(ع) در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری به شهادت رسید، به احتمال زیاد این ازدواج در سال ۶۰ و به مدت کوتاهی قبل از روز عاشورا در مکه اتفاق افتاده‌ است، لذا «حسن مثنی» با همسرش «فاطمه(س)» در کربلا حضور داشته است. بدین ترتیب به نظر شهید قاضی طباطبایی، این عروسی صحت دارد ولی کاشفی به اشتباه آن را در حق قاسم(ع) نقل کرده، عروسی در حق قاسم(ع) شهرت یافته و قضیه دو برادر با هم اشتباه شده‌است.(۲۱) ۳)و دلیل آخر اینکه؛ اصلا این قصه در کتب معتبر و متقدم، ذکری از آن به میان نیامده است. 📚منابع : ۱)روضة الشهداء کاشفی، ص۴۰۱ ۲)۳)تحقیق درباره اول اربعین قاضی طباطبایی، صص۶۸۳_۶۸۹ ۴)بحرالانساب حسینی موصلی، ص۲۴ ۵)المنتخب فخر الدین طریحی، ص۳۶۵ ۶)محرق القلوب نراقی، ص۴۱۰ ۷)اسرار الشهادة دربندی، ج۲، ص۳۰۵ ۸)مدینه المعاجز بحرانی، ج۳، ص۳۶۸ ۹)دمع السجوم شعرانی، ص۲۷۸-۲۷۷ ۱۰)جلاء العیون مجلسی، ص۶۷۵ ۱۱)لؤلؤ و مرجان محدث نوری، ص۱۹۳-۲۶ ۱۲)منتهی الآمال محدث قمی، ج۱، ص۷۰۰ ۱۳)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۳۴۲ ۱۴)تحقیق دربارۀ اول اربعین امام حسین(ع)، ص۳۷۷ ۱۵)حماسه حسینی مطهری، ج۱، ص۲۷-۲۸ ۱۶)فرسان الهیجاء محلاتی، ج۲، ص۳۱ ۱۷)مقتل الحسین(ع) مقرم، ص۲۶۴ ۱۸)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۱ ۱۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۵ ۲۰)لباب الانساب ابن فندق، ص۳۸۵ ۲۱)تحقیق درباره اول اربعین قاضی طباطبایی، ص۳۷۸ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️🚫⚠️🚫⚠️🚫⚠️🚫⚠️🚫 🎦کلیپ فوق، بخشی از فیلم شب ششم محرم است که در هئیتی واقع در تهران، با اجرای سید علی مومنی[مداحی که خود را رقّاصه عباس(ع) می دانست!] ماجرای «عروسی حضرت قاسم(علیه السلام)» را آن هم با کف زدن و سوت و کِل زدن و گُل افشانی اجرا کردند! که شنیده ها حاکی از این است که؛ این هیئت بعدها توسط طلاب و فضای تهران مورد اعتراض و حتی به تحصّن برخی از آنان، در مقابل این هئیت منجر شده بود. یاد روایتی افتادم که حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋«إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ في اُمَّتي فَليُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ» ♦️هرگاه بدعت‏ها در ميان امتم پديدار شوند، بر عالم واجب است كه علم خود را آشكار سازد. و در ادامه روایت هست که؛ 📋«فَمَن لَم يَفعَل فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللهِ» ♦️عالمی که چنین نكند، پس لعنت خدا بر او باد!(۱) گاهی اوقات برخی از این تحریفات عاشورایی به درجه اعلی خود یعنی بدعت می رسد که دیگر اینجا باید قیام کرد و آن بدعت را سرکوب نمود. 📚منبع : ۱)الكافى کلینی، ج‏۱، ص‏۵۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎙کلیپهایی از مراجع عظام و علماء :👇 @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا