هدایت شده از گروه هنری اسراء
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ رهایی قدس
(اسرائیل حرامزاده)
کاری از گروه سرود بین المللی اسراء
@asraband
هدایت شده از گروه هنری اسراء
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو در جنگلهای ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار میکنی مرد؟
صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟
میخواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟
خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله میشدی و چند نفر آدم را پیدا میکردی و از بینشان ردی میشدی و صدای شاتر دوربینها و تمام.
به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده.
به جهنم که روستای کهنهلو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد.
به جهنم که روستای کیغول یه درمانگاه ندارد و همین ماه پیش یک زن جوان، قبل از اینکه به زایشگاه شهرستان برسد، بچهاش سقط شد.
اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار میرفتی سید!
عد رفتی سراغ نقطهای که کل مملکت بسیج شدهاند برای پیدا کردنت؟
انصافت را شکر.
میگویند آنجا باران گرفته.
زیر باران دعا مستجاب است.
دعا کن برای خودت
دعا کن برای ما؛
پیرمرد روستای کهنهلو را که یادت نرفته؟
همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟
دعا کن سید!
شب عید است...
44.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه مرد
کاری از گروه سرود بین المللی اسراء
به مناسبت شهادت آیت الله رئیسی
@asraband
42.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
110 قدم گروه سرود بین المللی اسراء
@asraband
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون اجرای گروه اسراء در کربلای معلی
@asraband
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
48.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من شهردارم
گروه سرود بین المللی اسراء
سرپرست حکمت الله صادقی
تنظیم سید ابراهیم حسینی
کارگردان محمدعلی سعیدی
شاعر مهدی ملکی
@asraband
نماز اول وقت و رضا شاه 👌
(پيشنهاد ميكنم بخونيد ، خيلى زيباست)
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم
پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت
چند دقیقه. بعداز ورودما اذان مغرب گفتند
آقای پیرکراواتی،باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند
من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟
و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...
درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم
ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه
بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت
پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودگفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسروقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد...
خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهمازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم
چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
قربان درخدمتگذاری حاضرم
شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و...
رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:
مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم...
(خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان)
به اندازه ارادت به امام_رضا(ع) منتشر کنید.
التماس دعا🌹🌹🌹