eitaa logo
عصرانه (تقی شجاعی)
212 دنبال‌کننده
732 عکس
201 ویدیو
4 فایل
دخمه‌ای مجازی جهت داد زدن با صدای: #تقی_شجاعی 😎 ( فعال انفرادی🚶 نویسنده پلنگ‌زخمی، احتناک، وقتی‌بابا‌رئیس‌بود، شریان و...) ارتباط با ادمین: @Shojaei66 اینستاگرام: https://www.instagram.com/taghishojaei66?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
او به تنهایی توانِ آن را داشت که دنیا را محلِ زندگیِ ما کند؛ بی‌آنکه از اصلِ خودمان دور شویم. او شریانِ حیاتِ آدم‌ها بود و خونِ سرخِ تازه به انسانها می‌بخشید؛ در دنیایی که آدم‌ها به خونِ سیاهِ وریدهایشان خو گرفته بودند. 🍃برش‌هایی پراکنده از کتاب 🍃 [ @asraneh313 ]
🔰خطاب به حضرت آدم‌ع! 🔸پدر دل‌زده‌ ام از دنیایی که خوب‌ترین زمین‌ها(نجف،کربلا،کوفه) را از وجود خوب‌ترین آدم ها پاک کرده اند! و اینک به خاک قدمگاه های تاریخ آنها بوسه میگذارند! 🔸 اینجا جایی است که شما وقتی خواستید توبه کنید به نماز ایستادید و با کلماتی که خدا به شما یاد داد توبه کردید. پدر اما من میگویم که توبه‌ها دیگر جواب نمیدهند؟ توبه ها خود توبه هایی دیگر میخواهند (توبه از توبه) شما را به خدا بیا و ابلیس را شفاعت کن بگو آن سجده اش را به خاطر جوانی فرزندانت ببخشند! 🔸 ببین به خاطر یک سجده ای که نکرد؛ چطور همگان را به سجده بر خویش واداشته است کاری بکن برایمان پدر، داریم از دست تو میرویم و به پای او می افتیم! ✂️برشی از کتاب📚 بسیار خواندنی: شریان از نویسنده‌ جوان بسیار خوش ذوق و قلم "تقی شجاعی" که روایت میکند: دوجنینی(دوقلو) را که باهم گفتگو میکنند، آیا بیایند به این دنیا یا از همانجا بروند در پی آخرتشان،،، این گفتگوها در سفر اربعین پدر و مادرشان ومکالمات آن دو که پر از نکته همراه گریه ولبخند رخ میدهد، و در نهایت..... 🆔 @rahille_ir 👈
روی دنیا و خوشی‌هایش حساب نکن. دنیا اگر معرفت داشت خیلی از تو بهترها را بغل می‌کرد. بگذار دنیا و لذت‌هایش منتت را بکشند که نگاهشان کنی. گورِ بابای همه‌ی درخت‌های سیب. گورِ بوته‌های گندم. گورِ گناه‌. گورِ بابای همه‌ی جن‌هایی که در انتظار بدبختی‌ات بست نشسته‌اند و بهت "هوا" تعارف می‌کنند. 🍂🍂🍂 نگاه کن؛ ببین؛ همه‌ی آن‌هایی که جاودانگی را بغل کرده‌اند کسانی‌اند که محل سگ هم نمی‌گذاشتند به غم‌ها. هر چه سخت بگیری سخت‌تر هم زندگی می‌کنی و سخت‌تر هم می‌میری. به قول طرف: ولش کن؛ تا ولت کنند! تا رها باشی از اندوه‌هایی که اگر بنشینی و بشماری‌شان، تمامی ندارند. ♧♧♧ [‌ @asraneh313 ]
دلم نه برای پیرزن؛ که برای غربت حرف حق سوخت. در آن متروی به آن بزرگی، میان آن همه زن؛ پیرزن یکه و تنها دارد با یک گله دخترِ دهان‌دریده بحث می‌کند که "واگن بانوان جای بانوان است و جای آقایان نیست!" همین! و دخترها دارند دهانش را جر می‌دهند که غلط کردی! اصلا به تو چه؟ ما می‌خواهیم قاتی مردها بشویم. دلم عق زد از آدم‌هایی که می‌گویند دین‌شان دین انسانیت است و به اندازه یک الاغ، ادب ندارند که جلوی بزرگتر از خودشان جفتک نیندازند. 🍃🍃🍃 دخترک به طعنه به پیرزن می‌گوید: تو مسلمان زمان شاهی؛ ما مسلمان زمان خمینی که اینطور از آب درآمده‌ایم! و یک دهان‌خوشگل نیست بزند توی دهانش که: انتر جان! مسلمان زمان شاه را خمینی از پستوی خانه‌ها و وسط کاباره‌ها و عرق‌خوری‌ها بیرون کشید و بهش هویت داد و شاهِ مستِ زن‌باره را با اردنگی از مملکت بیرون انداخت. و تو نه مسلمان زمان خمینی؛ که پسماندِ اسلامِ شاهنشاهی هستی که قِر دادن وسط مردها، زر زدن در کوچه‌ی خلوت پیرزن‌ها و کتک زدن کسانی که مثل تو و اربابانت فکر نمی‌کنند، مرامت است. [ @asraneh313 ]
14.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا می‌دانید محمدرضا پهلوی هم تو کاخ تاسوعا عاشورا می‌گرفت!؟ و مادرِ فرح هم سفره ام‌البنین داشت؟! تا آخر گوش بدید تا بدانید☹️ [ @asraneh313 ]
۱۸ مرداد؛ سالروز شهادت شهید ❤️ [ @asraneh313 ]
این روزها زندگی جدیدی را آغاز کرده‌ام. شب‌ها؛ پسرت را که بوی تو را می‌دهد، در آغوش می‌گیرم و برایش قصه می‌گویم. قصه‌ی مردی که برای آرمانش سر داد و نامش بر سر زبان‌ها افتاد. قصه‌ی مردی که مادران سرزمینش، از پسِ دیدن و شنیدنِ خبرِ سرش، نام نوزادان‌شان را به نام او تغییر دادند. قصه‌ی مردی که خبرِ سرش، روضه‌ای را عالَم‌گیر کرد. قصه‌ی مخلوقی که بار دیگر خالق را به مباهات بر فرشتگانش واداشت. وَه که چه غوغایی به راه انداخته‌ای مردِ من! روزه‌ی چشمانت چه کرده با نگاهت که از ورای هر نقشی که از تو می‌زنند، قلب‌ها آتش می‌گیرند؟ چشمانت را پشت و رو کن ببین چه غمی پشت سرت برای دنیا کاشته‌ای. سری بین سرها درآورده‌ای مردِ من! بگو نام عطرت چیست که بوی سرت سراسری‌ست؟ خوشا خنجری که بر حنجرِ نازنینِ من بوسه زد... خوشا خاکی که تنگ، تو را در آغوش گرفت... ♡♡♡ [ @asraneh313 ]
با شبکه اجتماعی "بهخوان" می‌توانید با کتاب‌های مختلف و خوب آشنا شوید و نظرات خوانندگان، نویسندگان و افراد مختلف را درباره کتاب‌ها بدانید. همچنین در بهخوان می‌توانید نظرات خود درباره کتابها را منتشر کنید. بهخوان به شما در انتخاب کتاب خوب کمک می‌کند و شما رفته‌رفته به کتاب‌دوست و کتابخوان حرفه‌ای تبدیل می‌شوید.😍 👇👇👇 https://behkhaan.ir/profile/taghishojaei
✍ خواننده این متن حق دارد بزند توی گوش من! "حسین قدیانی" یکی از اولین نویسنده‌هایی بود که نوشته‌هایش را خواندم و قلمش در ستایش انقلاب بر دلم نشست. سال‌های پیرامون ۸۸ که فضای کشور را غبار گرفته بود و خیلی‌ها ساکت بودند و منتظر، تا ببینند رژیم کی چنج می‌شود و مملکت دست کی می‌افتد؛ حسین قدیانی قلمش را مثل خمپاره‌اندازی دستش گرفته بود و چپ و راست و فتنه‌گر و ساکت فتنه را می‌کوبید و در سنگر تک‌نفره‌اش خودش را قربانی رهبر و نظام می‌دانست. کتابِ "نُهِ ده"، نوشته‌های تند و شیرین وبلاگ او در آن روزهای پر التهاب علیه مخالفان رهبر و حکومت اسلامی است. قدیانی در همه‌ی این سالها به طعنه‌ای ادبی، خودش را ساندیس‌خورِ نظام می‌دانست که با نی ساندیسش، چشم آمریکا را درخواهد آورد! او در تمام این سالها کمتر از "حضرت ماه" به رهبری نمی‌گفت و او را مظلومی می‌دانست که با اقتدار، کشور را به سوی آرمانی که شهدا برایش جان دادند رهنمون می‌کند. قدیانی اما در آشوب‌های سال ۱۴۰۱، طرفِ لخت‌شدن را گرفت و با بی‌جمهور خواندن نظام اسلامی، از حجاب اختیاری حمایت کرد. در این اواخر نیز جمهوری اسلامی را "بدتر از حکومت معاویه و یزید خوانده که شمشیرش گردن نیکا و مهسا را زده است!" او این روزها شبیه میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، مهدی نصیری، اکبر گنجی و دیگر بستگان آنها شده که روزگاری به پیشانیِ دختران بدحجاب پونز می‌چسباندند و امروز طرفدار عریانی شده‌اند. همه‌ی اینها را برای این گفتم که به اینجای حرفم برسم: اندیشه‌ها اگر عمق نداشته باشند آدم‌ها در گذر زمان به فراخورِ احساسات‌شان جابه‌جا می‌شوند. فارغ از حق و باطل بودن موضع افراد، خوب است همه‌ی ما پیش از موضع‌گیری کردن، قربان صدقه رفتن، یا تکفیر یک شخص یا جریان؛ به اندیشه‌ها و تفکرات خودمان عمق ببخشیم تا مجبور نشویم همچون گذشتگان‌مان در صدر اسلام، در هر یک از حوادث تاریخِ شهرهای مدینه، مکه، کوفه و کربلا رنگ عوض کنیم و ضربات شمشیرمان عاریه‌ای باشد برگرفته از عاطفه‌ای سطحی که دوام ندارد. انسان‌ها غالبا وقتی در اینجور مواقع عوض می‌شوند زیر بار نقش اعمال و تغییر اندیشه‌های خود نمی‌روند؛ بلکه توپ را به زمین حکومت پرت می‌کنند که حکومت عوض شده و الا ما همانی هستیم که در پی آرمان خمینی بودیم. و کسی نیست بپرسد آیا لخت شدن آرمان خمینی بود که ازش طرفداری می‌کنی و آیا جنگیدن با دزدی‌ها و مافیا، منافات دارد با ایستادن پای ارزش‌های دیگرِ دین؟ حرف آخر آنکه این را اینجا به یادگار نوشتم تا بماند؛ که اگر خدای ناکرده یک روز من هم رنگ عوض کردم و بنا به هر دلیلی به بهانه‌ی حمایت از یک ضد ارزش یا ارزش، مقابل ارزشی دیگر ایستادم؛ خواننده این متن حق دارد بیاید با همین متن بزند توی گوشم که داری غلط می‌کنی برادر! برگرد و ببین در کدام جبهه و همسنگر با چه کسانی علیه چه جبهه‌ای شمشیر می‌زنی! نشوی رفاعه‌بن‌شداد که برای خون‌خواهی حسین‌ع و برپایی عدالت علوی، زیر عَلَمِ شمربن‌ذی‌الجوشن رفته بود؟ پ.ن: 🍃اللهمّ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَینَا کتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیةٍ اقْتَرَفْنَاهَا؛🍃 خدایا! عاقبتی را که فرشتگانت برای ما می‌نویسند توبه‌ای مقبول قرار ده که پس از آن به خاطر هیچ گناه و معصیتی توقیف‌مان نکنی و سرزنش نشویم. ◇◇◇ ✍ [ @asraneh313 ]
ما مسخره‌ایم؛ مسخره‌ی نماینده‌ای که انتخابات جمهوری اسلامی را بیشتر از خودِ جمهور و خودِ اسلام دوست دارد. مسخره‌ی مدیری که قوتِ غالبش هشتگ جفتک به نظام است. مسخره‌ی صدا و سیمای براندازپروری که جذب حداکثری‌اش به قیمتِ دفع بسیجی‌هایی تمام می‌شود که صرفا به دردِ کتک خوردن در روزهای آشوب و فحش خوردن در روزهای خوب می‌خورند. مسخره‌ی آن مجری و بازیگری که رگِ آریایی‌اش بیشتر از رگِ علوی‌اش ورم دارد. مسخره‌ی دلقکی که جمع توئیت‌هایش، تفریقِ جمهوری اسلامی است. ما مسخره‌ی مسئولانی هستیم که فکر می‌کنند با میدان دادن به براندازها می‌توانند جلوی لگد زدن به نظام را بگیرند و مشارکت در انتخابات را بالا ببرند. ما بسیجی‌ها مسخره‌ی سیاسیونی هستیم که ما را در حد پله‌های نردبانِ ترقی و ماندگاری خود در پست‌شان به اسم اسلام و انقلابیگری دوست دارند. 🍂🍂🍂 ایرادی نیست. به قول محمدرضا شهبازی ما زورمان در حد همین دخمه‌های مجازی خودمان است. و تا جان در بدن داریم همینجا داد می‌زنیم و گلو می‌دریم و برای خمینی و خامنه‌ای و انقلاب و آرمان‌ها یقه پاره می‌کنیم. شما هم به نوازش کردنِ براندازان مشغول باشید و نشیمنگاه خود را برای لگدهای سالگرد مرگِ آزادی گرم کنید! ♤♤♤ ✍ [ @asraneh313 ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای باده‌ی جهل کرده سرمست، تورا جز باد بگو چه مانده در دست، تو را با اسلحه‌ی پُر اینچنین جار نکش جاروکش این حرم حریف است تو را [ @asraneh313 ]
حمایت ما هم از شما مطلق نیست آقای نماینده! اخیرا نماینده شهرمان نطقی در مجلس ایراد کرده و دولت را به خاطر گرانی‌ها و عدم کنترل تورم مورد بازخواست قرار داده‌ است. ایشان با صرف‌نظر کردن از کارهای خوب و زیرساختی که دولت برای رشد اقتصادی انجام داده است و بدون توجه به این نکته که مهار تورم به معنای کم کردن قیمت‌ها نیست؛ هم‌صدا با طایفه‌ی برجامیان، چند وقتی است نوک مسلسل خود را سمت دولت گرفته است و با مطرح کردن قیمت گوشت، دولت را در معرض خطر کسب عنوان کارنابلدترین دولت پس از انقلاب می‌داند! عجیب‌تر از مواضع اخیر او علیه دولتی که دست‌کم تلاش شبانه‌روزی او در رشد اقتصادی و مهار تورم و بازسازی خرابه‌های اقتصادِ روحانی‌زده قابل ستایش است، ذوق‌زدگی ایشان از بازخورد سخنانش در رسانه‌های اصلاح‌طلبانی است که روزگاری نه چندان دور، ایشان را تکفیر می‌کرد و حتی شایسته‌ی کسب خبر هم نمی‌دانست! عرض شود محضر انور شما که آقای نماینده! ما به اسم جریان انقلابی از شما حمایت کردیم. جریان انقلابی، مشمول کسانی است که هم در سختی و هم در گشایش در کنار جبهه‌ی انقلاب باشد و با تعامل و اتحاد علیه مشکلات و تفرقه‌اندازان شمشیر بزند. جریان انقلابی، مشمول کسانی نیست که در سال پر آشوب که ضربات سختی بر پیکر اقتصاد و امنیت کشور وارد می‌شود سکوت می‌کنند و موضع قاطعی درباره مقوله‌ی چالش‌برانگیزِ "حجاب" نمی‌گیرند؛ و در سال منتهی به انتخابات، بدون در نظر گرفتن اثرات آشوب بر اقتصاد مملکت و اثرات سکوتشان در تضعیف جبهه‌ی انقلاب، دولت انقلابی را سپرِ خود کنند و برای تبرئه‌ی خود و مجلس از مشکلات، و احیانا جلب آرای مردم به سوی خود، دولت را مقصر تمام بدبختی‌ها بدانند. دمِ دهان‌تان گرم! آری. همانطور که فرمودید حمایت شما از دولت حمایت مطلق نیست؛ حمایت ما هم از مجلسی‌هایی که روزگاری شعار ایستادن مقابل ساختارهای غلط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی می‌دادند و امروز خود در چرخ‌دنده‌های آن ساختارها چرخ می‌خورند، حمایت مطلق نخواهد بود. ♧♧♧ ✍ [ @asraneh313 ]
دوستان عزیز، و کمین‌داران مریض! در هیچ کجای این یادداشت من نگفتم که از انتخاب و حمایتم در سال ۹۸ پشیمانم و اشتباه کردم. ما در سال ۹۸، منطقه خودمان را از دست غارتگران بیت‌المال درآوردیم و به یک نماینده پاک‌دست دادیم که در آن زمان قطعا از بقیه کاندیداها بهتر بود. و این یک انقلاب برای ما بسیجی‌ها با دستان خالی در برابر اربابان ثروت و قدرت محسوب می‌شود و در تاریخ ماندگار خواهد بود. نقد من صرفا ناظر به همان جمله‌ی معروفی است که ما به کسی چک سفید امضا نداده‌ایم. هر جا خطایی ببینیم داد می‌زنیم. بنابراین، تشکل‌هایی که بزرگترین اقدام سیاسی‌شان، دادن یک بیانیه انتخاباتی که صرفا رونوشتی از صحبت‌های رهبری درباره معیارهای یک نماینده انقلابی بوده و در تمامی سایت‌ها هم یافت می‌شود!، نمی‌توانند ادعای اثرگذاری و فعالیت سیاسی در هیچ کجای عالم هستی داشته باشند و نگارنده این یادداشت را به تمسخر بگیرند که دیدی غلط کردی؟! ما عوضش نکردیم! به قول نادر ابراهیمی: کسی که اقدامی نمی‌کند فرصتی برای بروز خطا ندارد؛ پس او نمی‌تواند پُزِ خطا نکردن بدهد! با همه‌ی انتقاداتی که به نماینده شهرمان دارم و با مبنا قرار دادن شعارهای انقلاب بر سر ایشان داد خواهم زد، نظر شخصی‌ام آن است که فایده‌ی سایه‌ی ایشان از چهارشانه‌ی بعضی افرادی که کمین کرده‌اند تا با ارجاع به یک یادداشت، بگویند "دیدید ما چقدر حق‌ایم!"، بیشتر است! ♡♡♡ ✍ [ @asraneh313 ]
مراقب باشید، یک روح دنیایمان را به قضاوت نشسته است. شریان، نوشته تقی شجاعی، داستان یک روح است که همین روزها قرار است به دنیا بیاید. اما مشکل بزرگی این وسط وجود دارد. روح قصه‌مان خیلی هم دلش به آمدن نیست. هنوز شیرینی دنیای قبل، زیر زبانش مانده و هر قدر که به دنیای ما آدم‌ها نگاه می‌کند، چیز دندان‌گیری نظرش را به خود جلب نمی‌کند. حالا روحمان مانده که با پدر و مادرش چه کند. پدر و مادری که وضع مالی خوبی ندارند و اتفاقاً مدام باید بگومگوهایشان را هم تحمل کند. اما کمی پدر را می‌فهمد، انگار پدرش هنور گاز محکمی به سیب معروف آدم (ع) نزده است. هرچند او هم وسوسه شده، تصویر یک زن توی سرش مدام بالا و پایین می‌شود و مانده که با آن چه کند. روح عزیزمان تصمیمش را گرفته، شال و کلاه کرده و آماده برگشتن است که زلزله در شکم مادر رخ می‌دهد؛ قل دوم هم سروکله‌اش پیدا شده! [ @asraneh313 ]
برنامه سه‌شنبه‌های اهل قلم در شهرستان خرمدره (استان زنجان) با محوریت کتاب ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۳۰ کتابخانه عمومی کوثر خرمدره (ابتدای شهرک قدس) با حضور خود ما را خوشحال کنید😌 [ @asraneh313 ]
وسطِ ناله‌ی ما در حرمِ خونِ خدا؛ عمه می‌گفت: "حسین!" می‌شود صحبت‌مان حولِ رقیه... نشود؟ ای برادر! روزِ عاشورایت، خواهرت صحبتِ فرزند نکرد، و نپرسید کجا؟ -"همه‌ی هستیِ زینب به فدای تو حسین..."- تو هم امروز بیا، عوضِ عاشورا، حرفی از دخترک خویش مزن! و نپرس از آن روز، که در شام چه شد...؟ روزه‌ی بغضم را با نگاهت مشکن! رخصتی دِه بروم؛ اشک با مادرم افطار کنم...! 🍂🍂🍂 [ @asraneh313 ]