🔰 #برشی_از_زندگی_شیخ_رجبعلی_خیاط
⁉️جناب شيخ رجب علی خیاط برای اداره زندگی خود، خیاطی می كرد و برای
همین به «شيخ رجبعلی خياط» معروف شد.
💠داستان شیخ رجبعلی خیاط چگونه نفس خود را کنترل کرد؟
💠از شیخ رجب علی خیاط نقل است که ایشان راز رسیدن به سعادت و اولیای
خدا شدن را در کنترل هوای نفسانی می داند.
⁉️جوانی از جناب شیخ رجب علی خیاط پرسید که چطور این حال را به
دست آورده اید؟
ایشان در پاسخ راز تحول معنوی خود را تعریف کرد.
🔰ماجرای فرار شیخ رجبعلی خیاط از دست دختر جوان به این شرح است:
💠در ایام جوانی، حدود ۲۳ سالگی، دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته
من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت. با خود گفتم:
رجبعلی! خدا می تواند چندین دفعه تو را امتحان کند، بیا یک بار تو خدا
را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن.
سپس به خداوند عرضه داشتم:
🙏 #خدایا! من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن...
❗️آن گاه دلیرانه همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده
شدن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر می گریزد.
این پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او میشود؛ به گونه ای که به گفته
برخی #چشم_برزخی او باز میشود و آن چه را که دیگران نمی دیدند و
نمی شنیدند، میدید و میشنید.
◾️وفات شیخ رجبعلی خیاط در
روز ۲۲ شهریور ۱۳۴۰ شمسی در سن ۷۸ سالگی در شهر ری درگذشت. قبر او
در ابن بابویه تهران است.
🌐 اسرار آفرینش- ثریا
https://sapp.ir/asrarafarinesh سروش
http://eitaa.com/asrarafarinesh ایتا
🕊🌹 #شهید_بزرگوار:
🕊🌹 #احمد_علی_نیری
در اسفند 1364 و در حالی که تنها 19 سال سن داشت به #شهادت رسید او یک عارف واصل ساخته بود. به طوری که آیتالله حقشناس شب روز خاکسپاری او در قطعه 24 بهشت زهرا-سلامالله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد #مشغول_نماز است. دیدم که یک #جوانی_در_حال_سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا #زندهام_به_کسی_حرفی نزنید...
از #عفاف_چشم_به_این_مقام رسید...
در زمان اقامه ی نماز جماعت صورتش از اشک خیس می شد. بدنش به شدت می لرزید.
مانند پرنده ای شده بود که دیگر توان ماندن در قفس دنیا را نداشت مثال می زد که خداوند به برخی از #سالکان_طریق و انسانهای وارسته عنایاتی مانند #چشم_برزخی و یا #طی_الارض_عطا می کرد. اما آن ها با تضرع از خداوند خواستند که این مسائل را از آنها بگیرد! چون اینها نشانه ی کمال انسان نیست! احمد آقا می گفت: بزرگان ما علاقه دارند زندگی عادی مانند بقیه مردم داشته باشند. یادم هست می گفت: همین #طی_الارض که برخی آرزوی آن را دارند از اولین کارهایی هست که یک #مؤمن_می تواند انجام دهد اما اهل سلوک همین را هم از خدا نمی خواهند!یکبار احمد آقا گفت: این را که می گویم به خاطر تعریف از خود یا... نیست. می خواهم اهمیت ارتباط و توسل به اهل بیت (ع)را بدانی.بعد ادامه داد: یک بار در عالم رویا بهشت را با همه زیبایی هایش دیدم. نمی دانی چقدر زیبا بود. دیگر دوست نداشتم بمانم برای همین با سرعت به سمت بهشت حرکت کردم. احمد ادامه داد: اما هر چه بیشتر می رفتم مسیر عبور من باریک و باریک تر می شد! به طوری که مانند مو باریک شده بود. من حس کردم الان است که از این بالا به پایین پرت شوم.آنجا بود که حدس زدم این باید صراط باشد؛ همان که می گویند از مو باریک تر و از شمشیر تیز تر خواهد شد.مانده بودم چه کنم! هیچ راه پس و پیش نداشتم. یک دفعه یادم افتاد که خدا به ما شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) را عنایت کرده. برای همین با صدای بلند حضرات معصومین را صدا زدم یک باره دیدم که دستم را گرفتند و از آن مهلکه نجاتم دادند. بعد ادامه داد: ببین ما در همه مراحل زندگی بعد از توکل بر خدا به توسل نیاز داریم. ...
🌹شادی ارواح طیّبه شهدا صلوات🌹