eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
131 فایل
🔺️کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمومنین علی علیه السلام فلسفه این سه صفتی که به ظاهر بده✅ اما برای خانوما به نوعی با مراعات نکاتی که عرض شد خوبه👌 رو اینجوری میفرمایند: فإذا کانت المراة مذهوةَ‌‌‌ لم تمکن من نفسها. می فرماید وقتی که زن غرور داشته باشه بالاخره در مقابل تقاضاهای این و اون محکم تر وایمیسته✅✅ خلاصه ش کنیم عزت نفس حجاب میاره.✅✅
بعضی وقتا دیده شده خانم هایی که این غرور درشون کمتر هست ضربه های بیشتری هم خوردن😔✅ دیگه جزئیات شو بذارید وارد نشیم. زن ضربه میخوره. عاطفی بودن... مادر بودن... خواهربودن... نمیدونم صفات دختر بودن... این صفات مهربانانه خودشو یه زن بدون غرور بخواد ازش استفاده بکنه له میشه، نابود میشه.😔
بالاخره اینو باید خیلی بهش دقت کرد، غرور زن رو باید حفظ کرد مردها هم باید غرور زن ها رو براش احترام بگذارن.💯
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
دلِ عاشقان به خدا نزدیک تر است🌹 عشق و رنجِ فراق🌺 عاشقانه مذهبی 👌 در رمانِ زیبای گندمزارِ طلایی🌾🌾 منتظرتونیم 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
سلام لطفا بنر مارا در گروه هاتون بگذارید 👆👆
🌱نتیجۀ مداومت بر عمل🌱 آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی رضوان الله علیه 🔸اگر صورت ظاهری عمل ترک نشود، چه بسا با نفحات الهیّه همراه شود و نسیمِ رحمت به آن عمل روح و حقیقتی افاضه کند و در نورانیّت قلب مؤثّر گردد، 🔸به طوری که امر به طور کلّی تغییر کند، و غالب اعمال شخص یا همۀ آنها از عمق جان برخیزد و او رستگار شود. 📚«المراقبات» ص ۲۵۰ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 من حیف نشدم؟ 🔻من به این خوبی؛ چرا همسرم اینجوریه؟! 👈🏻 پرونده ویژه روابط زوجین: panahian.ir/post/4927 @Panahian_ir
8 شوال سال روز تخریب قبرستان بقیع به دست وهابیت معلون تسلیت باد 🏴 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
به نام خدای مهربون❤️ همفکری👌👌 توی یه روستای باصفا ،حسن اقایه مزرعه بزرگ داشت . حسن اقاتوگوشه ی این مزرعه یه لونه ساخته بود وازچندتامرغ وخروس نگهداری میکرد،🐔🐔🐥🐧🐦 صبح هاخروس باصدای خوشش اهالی خونه روازخواب میکرد،🐔🐧🐦 هرروزصبح حسن اقا،میرفت شیرگاوهارومیدوشید.🐂🐄🐂🐂 به لونه مرغ وخروسهاسرمیزد تخم مرغها روجمع میکرد. درلونه روبازمیکرد ومرغ وخروس ها رومیاوردبیرون 🐓🦃🐓🦃 اونهاهم خوشحال میرفتن ،توباغچه وشروع میکردن علف های توباغچه روخوردن😊😊 جوجه هادنبال هم میکردن و باهم بازی میکردن وخوشحال وشاد بودند🐥🐥🐥 عصرکه میشد حسن اقامیومد واونهارو میبرد تولونه شون.؛🙏🙏 مرغ وخروس ها وجوجه کوچولوهاانقدرخسته بودن که تاپاشون به لونه میرسید زود خوابشون میبرد😊😊 یه شب که همه توخواب نازبودن یکدفعه مرغ وخروس ها یه صدایی شنیدن وباترس ازخواب پریدن😲😲😲 جوجه هاازترس جیغ میکشیدن وزیربال وپرمامان مرغهاشون قایم شدن؛؛🐥🐥🐥🐥🐥 مرغ وخروس هاهمینطورکه ازترس بالاوپایین میپریدن، یکدفعه دیدند یه روباه اززیرزمین اومدبالا ، ویه مرغ روبه دندون گرفت ورفت. بقیه مرغ وخروس هاازترس دادوفریادمیکردن 😱😱😱 حسن اقاازخواب بیدارشد ورفت سراغ لونه مرغها که دید ای دادبیداد یکی ازمرغها نیست😫😩😫 حسن اقاخیلی ناراحت شد!! وصبح یه تله درست کرد وگذاشت دم درمرغدونی😁😁😁 دوشب بعد دوباره سروصدااومدو روباه اومد ویه مرغ دیگه گرفت؛ ورفت 😭😭😭 ازاون روزبه بعددیگه اقاخروسه اوازنمیخوندوخانم مرغهاهم حوصله نداشتن ویه گوشه باغچه کزمیکردن😭😭😭 ازسروصداوجیک جیک جوجه هاهم خبری نبود 😔😔شب هاهم ازترس خوابشون نمیبرد☹️☹️☹️ حسن اقا هرچی تله میزاشت ،ودم درمرغدونی نگهبانی میدادنمیتونست روباه مکارروبه دام بندازه.😡😡😡 یه روزاقاخروسه همه روجمع کردوگفت:اینطوری که نمیشه هرشب ازترس خوابمون نبره، وفقط ازروباه بترسیم وهیچ کاری انجام ندیم!!!وهرشب هم شاهدقربانی شدن یکی ازدوستانمون باشیم.😫😫😫 بهتره همه باهم فکرکنیم ،ویه راه حل مناسب پیداکنیم تابتونیم روباه روبه دام بندازیم.😃😃😃 خانم مرغه گفت اخه چه طوری اون خیلی زرنگه ومازورمون بهش نمیرسه😡😡 اقاخروسه گفت :اون یکی هست ولی ماچندتاییم .مطمئن باشیداگه ماباهم متحد باشیم ،باکمک وهمفکری هم میتونیم اون روشکست بدیم👌👌👌 همینطوری که داشتن باهم صحبت میکردن ؛یکدفعه خانم مرغه چشمش به چادرزهرا،دخترحسن اقاافتاد که روی صندلی جاگذاشته بود. وباخوشحالی گفت :فهمیدم !!!بیاید تانقشه ام روبهتون بگم تابرای همیشه ازدست این روباه مکارخلاص بشیم👏👏👏 شب شد 🌑🌑مرغ وخروس هاوحتی جوجه هاهم بیداربودن ومتتظراومدن روباه بودن😼😽😼😽 روباه زمین روکند واومد داخل مرغداری که یکدفعه یه چادرازاون بالاافتادروی سرش😃😄😃 سگ نگهبان هم پارس کرد وحسن اقاازخواب بیدارشد واومددم مرغداری ودید که روباه زیرچادر گیرکرده 😱😱 اون روگرفت وبرد😹😹 مرغ وخروسها ازاینکه باکمک واتحاد باهم تونسته بودن روباه روبه دام بندازن خیلی خوشحال شدن☺️😊☺️😄😁 اونهافهمیدن برای اینکه زندگی اروم وبدون ترس ولرزی داشته باشن به جای ترس ازدشمن باید باهمدلی وهمفکری وشجاعت با اونها مبارزه کنن 👌👌👌 فرداصبح اعضای خانواده باصدای اقاخروسه ازخواب بیدارشدن؛ وصدای جیک جیک وفریادخوشحالی جوجه ها🐥🐥🐥 همه ی مزرعه روپرکرده بود👌👌👌👏👏👏 (خانم نصرآبادی ) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماشین جلوی در بیمارستان توقف کرد. سریع پیاده شدم. به طرف در بیمارستان دویدم. خودم را به اطلاعات رساندم. خانم پرستار داشت با گوشی صحبت می کرد. چند بار صداش زدم تا تماس را قطع کرد و گفت: _بفرمایید. _قادر ... گفتید قادر اینجاست. _بله درسته. شما همسرشون هستید؟ _بله هستم. الان کجاست؟ _صبر کنید خانم. باید اینجا را امضاء کنید. _کجارا؟ صدای یاسر را از پشت سرم شنیدم. _خانم پرستار چه اتفاقی براش افتاده؟ با دهان باز به پرستار چشم دوخته بودم. که گفت: _ببینید هنوز مشخص نیست. ایشون طی درگیری مجروح شدند. الآن نیاز به عمل فوری دارند. و چون خون زیادی ازشون رفته. نیاز به خون هم دارند. انگار پاهام جون نداشت وایسم. همان جا سُر خوردم و افتادم روی زمین. اشکم سرازیر شد. _قادر. .ِ قادر من ....نه ... نه 😭 مینا خانم کنارم نشست و گفت: _گندم جان! خودت را اذیت نکن. ان شاءالله طوری نیست. و بعد یاسر برگه به دست کنارم نشست. کلافه دستش را توی موهاش کشید و گفت: _بهتره اول این فرم را پر کنید. فرم را از دستش گرفتم. جان قادرم در خطر بود. باید کاری می کردم. فرم را که پر کردم. با بدختی از زمین پا شدم. روبه پرستار گفتم: _می خوام ببینمش...من باید ببینمش😭 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
هر چه اصرار کردم اجازه ندادند؛ که ببینمش. ناامید و داغون روی صندلی نشستم و اشک می ریختم.😭 یاسر دنبال کارهای قادر بود و این طرف و آن طرف می رفت. مینا خانم حسین را به بغل داشت و کنارم نشسته بود و دلداریم می داد. خسته بودم از گریه کردن و انتظار. تمام آن سالها یی که با قادر از دواج کرده بودم؛ هروقت دیر می کرد؛ حالم بد می شد و نگران؛ منتظرش می ماندم. و همیشه انتظار یک خبر بد را داشتم. ولی نمی دونستم که شنیدنِ خبر بد؛ چقدر سخته. سخت اینه که پشتِ درِ اتاقِ عمل بی خبر باشی و عزیزِ دلت؛ دورنِ اتاق عمل. لحظه ها به کندی می گذشت. چند بار حسین بیدار شد و گریه کرد. شیرش دادم و دوباره خوابید. مینا خانم دلداریم می داد. ولی فایده ای نداشت.😭 تا یاسر می آمد؛ می پرسیدم"چی شد؟ حالش چطوره؟" واو سرش را پایین می انداخت و می گفت: _خوب می شه. قادر مرد قوییه. حتما خوب می شه. نگران نباشید. ولی نگرانی را در چشمانش می دیدم. اصلا نمی دونم چند ساعت گذشت. شاید یک عمر گذشت.😩 هوا روشن شده بود. ما هنوز منتظر بودیم. بالاخره از اتاق عمل بیرون آوردندش. وبه بخش مراقبت های ویژه منتقل کردند. باز هم اجازه دیدنش را ندادند. داشتم دیوانه می شدم. دیگه مطمئن شدم که حالش خیلی بده. تمام راهروهای بیمارستان را زیر پا گذاشتم. به تمام پزشک ها و پرستارها التماس کردم. تا بالاخره اجازه دادند از پشت شیشه اتاقش بدون کوچک ترین سر و صدایی ببینمش. با قلبی ناآرام؛ که خودم صدای بیقراریش را می شنیدم؛ پشت در اتاقش رفتم. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 بی قرارو دلشکسته می نشینم گوشه ای چشم می دوزم به در گاه تو بی ره توشه ای همچو یک قایق که لنگر بر گِلم انداخته غم به تنهایی بساطش بر دلم انداخته هم دلم هم چشم و هم عقل وسرم بی واهمه غرق در امواج ِغم گشته به بحری بی خاتمه کاش امشب شود مهرت نصیب این دلم تا چو پروانه پر گیرد رها گردداین دلم درپناه خدا شبتون بهشت التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ اول کار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باب اسرار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ نغمه جان است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون