سلام به خوبان
حالتونم که مثل همیشه خوبه✅
چون نشانه مومن شاد بودن هست ☺️
خب رسیدیم به گام سوم ✅
💟نماز ایینه انسان است
یعنی چی ایینه؟
امروز تو.گام سوم میخوایم خودمون رو.بشناسیم با نمازهامون
من این گام رو خیلی دوست دارم✅
چون خیلی از نگاهای اشتباهم رو اصلاح کرد✅
کوچیک ترین تغیرات در زندگیش
⛔️اون رو از پا در میاره
❌یه روز حقوقش رو دیر بریزن
❌یه روز سر ساعت ناهارش اماده نباشه
❌یه روز زندگیش مطابق میلش نباشه
دیگه اونروز هیشکی نمیتونه طرفش بره😒
حسابی داغ میکنه،عصبانی میشه😒
به همه گیر میده😒
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
بنابر این اگه دنبال یه ارامش دایمی میگردی تو زندگیت
باید تو نماز پیدا کنی✅
خداشاهده به خودمون ظلم میکنیم اگه به این ارامش نرسیم
چون معرکس❤️
با تمام مشکلات باز تو ارومی ✅
این ارامش به برکت نمازمون هست
فعلا کافیه ،مطالب امروز رو حسابی جا بندازین برا خودتون
میخوام همگی تشنه این ارامش بشین ،
تشنه که باشین وقتی به چشمه اب برسین ،قشنگترین لحظه میشه براتون ✅
تا فردا که راهکارهای ارامش در نماز رو بگیم میخوام همگی به این عطش برسین 😊
فعلا یا علی
🌷 #آیت_الله_شاه_آبادی
👌 بدان كه تو هستي و نمي ميري . بدنست كه مي ميرد ، تو هستي و زنده .
☘ حساب كار خودت را بكن كه چه تهيه ديده اي براي زندگي آخرت . ببين براي اين دو روزه ، كه مي داني ثباتي در آن نيست ، چه كوششها و تقلاها مي كني .
🌿 براي آن جا كه به حكم فطرت هستي و زندگي ابدي است ، چه كوشش كرده و چه تهيه ديده اي ؟ در آن جا زندگي انفرادي است ، احتياجات را خودت منفردا بايد رفع كني ؛ باب استقراض و استعداد مسدود است . اين جا آمده اي كه تهيه براي آن جا ببيني .
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــر
💠 امام صادق علیه السلام:
🌹 امانت را به صاحبش برگردانید اگر چه قاتل حسین بن علی باشد
📙 الأمالي للصدوق: 318/372
🌷آیتالله محمد محسن حسینی:
نود درصد سلوک #مــراقبه است!
ده درصدش ذکر و ورد و نمازشب
است آنچه نفــــس را #حـــــرکت
می دهد و از عالــــــم حیوانیت و
تعــلقات خـارج می کند و حقایــق
#تـــوحیدی را برای نفس منکشف
می نـماید مـــراقبه ای است که در
روز انجام میدهد نه اوراد و اذکار!
هدایت شده از علیرضا پناهیان
14.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
#تصویری
@Panahian_ir
#داستان-کودکانه
#داستان_کودکانه
کیفِ رعنا کوچولو🌹
رعنا کوچولو دوان دوان به جلوی اینه رفت.
با خوشحالی به لباسِ قشنگش توی اینه نگاه کرد.
بلوزِ سفید با خال های قرمز .
دامن چین دار قرمز با یک پاپیون سفید.
دستی به چین های دامنش کشید وگفت :
به به چقدر خوشگل شدم.
مامان گفت:رعنا جان بریم؟
رعنا کوچولو گفت:بله مامان جان.
دوباره به خودش توی اینه نگاه کرد.
یک دفعه یادِ کیفش افتاد .
به طرفِ اتاق دوید .
اما کیفش نبود .
همه جارا گشت.
دوان دوان امد .
_مامان جان کیفم کجاست؟
_نمی دونم عزیزم.
مگه توی اتاقت نیست؟
_نه نیستش.
_همیشه می ذاشتی توی کمد.
_ولی الان نیست.
مامان به اتاق امد.
بارعنا همه جارا گشتند .
ولی کیف نبود .
رعنا بغض کرد .
اشکش افتاد روی لباسِ قشنگش.
_حالا چه کار کنم؟
به یلدا قول دادم .کیفم رو ببرم باهم بازی کنیم.
_رعنا جان دیروز دستِ خودت بود .
کجا گذاشتی؟
_نمی دونم.
_عزیزم دیر می شه .باید بریم.
رعنا با ناراحتی کفش هاش روپوشید .
از پله ها پائین امدند .
مامان در ماشین را باز کرد.
رعنا سوار شد .
یه دفعه یه چیزی را زیر پاش احساس کرد.
خم شد.
وای کیفِ رعنا کو چولو .
زیرِ صندلی ماشین.
با خوشحالی کیفش را برداشت.
ولی کیفِ سفید وقشنگش.
دیگه سفید وقشنگ نبود.
کثیف وخاکی شده بود.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون