eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
131 فایل
🔺️کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 حالت اَمری و تحکمی صحبت کردن با شوهر اکیدا ممنوع نتیجه عکس میده و شاید اون لحظه جواب بده ولی در واقع در دلشون خیلی حالت خوبی ندارن. از جمله هایی مثل:" تو باید فلان کار رو بکنی"،"تو باید یاد بگیری که...." به شدت پرهیز کنین سعی کنین که همراه شوهرتون باشین نه اینکه بازی در بیارین،اینجوری حرفتون هم بیشتر برو داره.... 🍃🌸🍃 @asraredarun
🔴 💠 چشمتان را ببندید و تصور کنید که فرزند دلبندتان چاقوی_تیزی در دست دارد و هنگام دویدن زمین می‌خورد و چاقو وارد چشم یا دهان او می‌شود... 💠 اگر حادثه تلخی را با توجه و تمرکز، تصور کنید حال شما را خراب می‌کند و اگر ادامه دهید حتی ممکن است فشارتان بیفتد. 💠 افکار و ذهنیات ما رابطه مستقیم در خوشی یا ناخوشی حال ما دارد. 💠 اگر به بدی‌های همسرتان در ذهن خود متمرکز شوید و یا به خوبیهای او فکر کنید حالتان را بد یا خوب می‌کند. 💠 اندیش بوده و به یکدیگر حُسن ظن داشته باشید تا کینه‌ها و کدورت‌ها در قلبتان رنگ ببازند و با حال خوب در کنار همسر و فرزندانتان از زندگی ببرید.💖 @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
🤗❤️ به همون اندازه که شما از تعریف‌های شوهرتون اعم از اینکه "چه دستپخت خوبی داری" یا "تا حالا به خوشگلی تو ندیدم" خوشحال و ذوق زده میشید 😍 👈مطمئن باشید به همون اندازه هم شوهرتون از چنین تعریف‌های خوشحال میشه. پس گاهی به او بگید: "چقدر قوی هستی" 💪 ، "تو همون مردی هستی که همیشه آرزوش رو داشتم" ☺️ ، "این هنره توئه که در اوج قدرت این همه مهربونی🤗💖 @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
❤️🍃❤️ 💖😍 ❗️وقتی زنِ خانه قهر یا لج بازی می کنداصلا نباید انتظار داشته باشدکه عکس العمل شوهرش طبق میل او باشد. 👈🏻 زیرا درست برعکس انتظار زن ,مرد خودش را کنار می کشد و مثل همسرش رفتار می کند. 🔖 این رفتارها مخرب ترین نوع ارتباط بین زوجین است و بدترین تاثیر را در زندگی و رابطه ی همسران دارد. 🔖 زمانی که یک زن فکر می کند شوهرش باید از او معذرت خواهی کند، باسکوت و یا رفتار خشم آمیز نباید نارضایتی خود را نشان دهد و از اهمیت احساس خود بکاهد، بلکه با شوهرش حرف بزند، مشکلش را با او در میان بگذارد و به او بگوید که چه انتظاری از او دارد و چه موضوعی او را ناراحت کرده است. @asraredarun
😍💖 I ♥️ U تو را با پنج حسم میخواهمت ...❣ بو میکنم موهایت را ...❣ لمس میکنم دستهایت را ...❣ چشم میدوزم به چشم‌هایت. ...❣ گوش میدهم به صدای نفسهایت ...❣ و مزه می کنم عطرت را..😍.💕❣ @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب مهندسی بارداری مشتمل بر هفت فصل پر بار از اصلاح تغذیه قبل از بارداری تا تغذیه و اعمال ماه به ماه بارداری و دوران شیردهی را شامل می شود. شما عزیزان میتوانید به آی دی زیر برای سفارش کتاب مراجعه نموده و در صورت سفارش بالای ۵ جلد کتاب از تخفیف ویژه برخوردار شوید❤ به ازای خرید ۵ جلد کتاب مهندسی بارداری ۱۵ درصد تخفیف و به ازای خرید ۱۰ جلد ۳۰ درصد تخفیف لحاظ می شود😊😍 آی دی سفارش: @Noghtesarekhat
دوستان حتما سفارش بدید👆👆 بسیار ارزشمنده✅ نوشته دوست عزیزم خانم عبادی متخصص طب و تغذیه 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍حرفهای آن روزِ یان، آرامشی سوری به وجودم تزریق کرد و قول داد تا برایِ‌ پیدا کردنِ‌ پرستاری مطمئن محض نگهداری از مادر و انجام کارهای خانه با آن دوستِ‌ ایرانی اش هماهنگ کند. عصر برای تسویه حساب و جمع آوری وسایلم به هتل رفتم و با تاریک شدن هوا باز هم آن صوتِ عربی را از منبعی نامشخص شنیدم. انگار حالا باید به شنیدنِ‌ چند وعده یِ این نوایِ مسلمان خیز عادت میکردم. وقتی به خانه رسیدم کارها تمام شده بود و پیرزنی چادر مشکی پوش، نشسته روی یکی از آن مبلهای چوبی با روکشِ قرمز و قدیمی اش، انتظارم را میکشید. گوشیم زنگ خورد، یان بود میخواست اطلاع دهد که دوستش، پیرزنی مهربان و قابل اعتماد را برای کمک و پرستاری از مادر، روانه خانه کرده. من در تمام عمر از زنانی با این شمایل فراری بودم حالا باید یکی شان را در دیدار روزانه ام تحمل میکردم و مضحکترین ایده ی ممکن، اعتماد به یک ایرانی. چاره ای نبود. من اینجا کسی را نمیشناختم پس باید به یان و انتخابِ دوستِ ایرانی اش اعتماد میکردم. مدتی گذشت مادر همان زنِ بی زبانِ چند ماه اخیر بود و فقط گاهی با پیرزن پرستار چای میخورد و به خاطرات زنانه اش گوش میداد و من متنفر از عطر چای به اتاقم پناه میبردم، اتاقی به سکوت نشسته با پنجره هایی رو به باغ. در این چند وقت از ترسِ خویِ جنگ طلبی مسلمانان ایرانی، پای از خانه بیرون نگذاشتم. دلم پر میکشید برای میله های سرد رودخانه، خاطرات دانیال، عطر قهوه، شیشه ی باران خورده و عریضِ‌ کافه ی محلِ کارِعثمان. اینجا فقط عطرِ‌ نانِ‌ گرم بود و چایِ‌ مسلمان طلب. گاهی هم پچ پچ کلاغهای پاییز زده در لابه لای شاخ و برگِ درختان. باغ اینجا بارانش عطر خاک داشت، دلیلش را نمیدانم اما به دلم می نشست. یان مدام تماس میگرفت و اصرار میکرد تا برای آموزش زبان آلمانی به عنوان مربی به آموزشگاهی که دوستش معرفی کرده بود بروم، بی خبر از ناتوانیم برای فارسی حرف زدن. پس محضِ خلاصی از اصرارهایش هم که بود واقعیت را به او گفتم و او خندید، بلند و باصدا. اما رهایی در کار نبود، چون حالا نظرش جهت دیگری داشت و آن هم رفتن به همان آموزشگاه برایِ‌ یادگیری زبانِ‌ فارسی بود. یان دیوانه ترین روانشناسی بود که میشناختم. چند روزی به پیشنهادش فکر کردم بد هم نمیگفت، هم زبان مادری را می آموختم هم تنفرم را با زبانشان ابراز میکردم، نوعی فال و تماشا. یان با دوستش هماهنگ کرد و مدتی بعد از آموزشگاه برایِ‌ دادنِ آدرس، تماس گرفتند و پروین، پیرزن پرستار آن را در کاغذی یادداشت کرد و به دستم داد.  دو روز بعد، عزم رفتن کردم با شالی مشکی که به زور موهایِ‌ طلاییم را میپوشاند. ماشینِ ارسال شده از آ‍‍‍‍‍‍ژانسِ‌ محل در هیاهویِ‌ خیابانها مسیر را میافت و من میماندم حیران از این همه تغییر در شکلِ‌ ظاهری مردم. مسلمانان اینجا زیادی با اسلامِ مادر فرق نداشتند پس آن ازدحامِ زنانِ‌چادر پوش در خاطرات کودکیم به کجا کوچ کرده بودند؟! وارد آموزشگاه شدم. شیک بود و زیبا با دکوری نسکافه ای رنگ و عطر قهوه، بو کشیدم، عطر قهوه فضا را در مشتش میفشرد و مرا مست و مست تر میکرد. رو به روی منشی که دختری جوان با موهایی گیر کرده در منجلابی از رنگِ‌  شرابی و صورتی خوابیده در نقش و نگارِ لوازم آرایش بود، ایستادم با کلماتی انگلیسی از او خواستم تا با مدیر صحبت کنم آبرویی بالا انداخت: نازی! نازی! بیا ببین این دختره چی میگه من که زبان بلد نیستم. نازی آمد با مانتویی که کشیدگیِ دکمه هایش از اجبار برای بسته ماندن خبر میداد و صورتی نقاشی شده تر از منشی. بعد از سلام و خوش آمد گویی خواست تا منتظر بنشینم. نشستم بی صدا و چشمانی که عدم هماهنگی بیشتری را جستجو میکرد. عطری تلخ و مردانه در فضا پیچید درست شبیه همان ادکلنی که دانیال میزد. چشمانم را بستم دانیال زنده شد، خاطراتش، خنده هایش، مهربانی هایش، اخمهایش، صوفی اش، خودخواهی اش و خدایی که دست از سر زندگی ام برنمیداشت. سر چرخاندم به طرف منبعِ تجدید کننده ی خاطراتم... پسری که قد بلند و هیکل تراشیده اش را از پشت سرش دیدم با صدا میخندید و با کسی حرف میزد، دراتاقی که دربِ‌ نیمه بازشِ اجازه ی مانور را به چشمانم میداد. کمی چرخید، نیم رخش را دیدم آشنا بود زیادی آشنا بود! و من قلبم با فریاد تپید... ⏪ ... @asraredarun اسرار درون
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @masoomi56 مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ برخیز و سلامی کن ولبخند بزن که این صبــح نشانی زغم وغصـه ندارد. لبخنـد خـدا در نفس صبح عیان است بگذار خـدادست به قلبـــ💗ـــت بگذارد. الهی به امید تو ســلام سه شنبه تون پراز لبخند الهی به امید تو💚 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن (علیه السلام) فرمودند: كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
💔 یا اباصالح المهدی عج... من این چشمی که رویت را نمی بیند نمی خواهم... که یعقوبی چو "یوسف" را نبیند کور باشد بهتر است... @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
4_6046207410278763169.mp3
12.15M
۴۷ 🔮 افکار و خیال های زیبا عامل رشددهنده انسان است. و با این حساب؛ ↓ افکار بد، خواب‌های بد، کابوس‌ها، اضطراب، چیزهای منفی... محصول خیال های بدون ارزش است. ※ چطور میتوان به افکار قیمت داد و آن را بزرگ کرد ؟ 🎤 @Ostad_Shojae
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 پاسخ جالب پیامبر(ص) به کسی که از ایشان پرسید: مردم را به چه چیزی دعوت میکنی؟ نماینده چه کسی هستی؟ @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥عزیزانی که *نوزاد* دارند حتما یکبار این کلیپ را ببینند! استاد @Javaher_Alhayat ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
كودكي كه در كودكي آزاد نبوده در بزرگسالي با شك و ترديد روبرو ميشه. حس ميكنه وقتي من آنقدر بي ارزش و اشتباه كارم كه حتي در مورد زندگي خودم نميتونم تصميمي بگيرم پس بهتره كاري انجام ندم. بنابراين از هر موضوع تازه اي ميترسه، از شكست و اشتباه ميترسه، و تنها نظر مردم براش مهمه و در حقيقت از كار مي افته و دچار اضطراب و نگراني و وحشت چه در كودكي چه در بزرگسالي ميشه. يا كمال پرست ميشه يا ترجيح ميده كاري انجام نده. كودكی که آزاد نیست عادت ميكنه خودشو انكار كنه نيازش رو انكار كنه و احساساتش رو نفي و انكار ميكنه و حس ميكنه در اين دنيا تك و تنهاست و كسي نيست كه او رو بخواد و تبديل ميشه به كسي كه ديگران ميخواهند. كودك تبديل به چشم ميشه كه همه رو ميبينه جز خودش. از ديگران مراقبت ميكنه به خوشحاليه بقيه اهميت ميده اما به خودش نه. خواسته همه براش مهم جز خودش. پدر و مادري كه در چهارچوب امن به كودكشون ازادي نميدن در سه سالگي دچار اضطرابي عميق ميشه. @asraredarun
١. تعليم و تربيت و آموزش كودكان را به عشق تبديل كنيد، زيرا فقط عشق است كه به كشف و آموزش مى انجامد. ٢. رقابت را از زندگى حذف كنيد؛ هيچ انسانى رقيب هيچ انسانى نيست. رقابت ماهيت همه چيز را عوض مى كند. ۳. لذت كار دسته جمعى و مشاركت را بچشيد. ۴. درباره ى بچه ها قضاوت و داورى نكنيد. ما حق نداريم بچه ها را ارزش يابى كنيم. ما فقط به عنوان يك حامى آنها را به جلو هدايت مى كنيم. ۵. مسحور تكنولوژى نشويد. بگذاريد تكنولوژى كار خودش را بكند و شما هم كار خودتان را بكنيد. تكنولوژى نه نرمى دارد، نه عاطفه، يك ابزار است، جاى بازى را نگيرد، جاى خلاقيت را نگيرد. مطلقا در پيش دبستان راهش ندهيد، چون براى سلامتى بد است، براى آموختن بد است. ۶. بار سنگين روى دوش كودكان نگذاريد، كلاس هاى فوق العاده را حذف كنيد. اسم رياضى، يا علوم به آن مفهومى كه بچه ها مى فهمند، نياوريد. بگذاريد آزمايش كنند، كشف كنند، و اين مفاهيم آرام آرام در اثر تجربه در ذهن كودكان جاى بگيرند. ۷. به طبيعت باز گرديم و براى رشد سالم تَر و بنيادى كودكان بگذاريم آنها از طبيعت بياموزند. (سرکار خانم استاد میرهادی)