eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
131 فایل
🔺️کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ ؟ خرچنگ کوچولو، با پدر و مادرش، توی یک برکه کوچک زندگی می‌کرد. او هیچ دوستی نداشت، همیشه تنها بود. هر روز از مادر می‌خواست که با او بازی کند. مادر او را می‌بوسید و می‌گفت: -عزیزم، من باید به کارهای خانه برسم. باید خودت تنها بازی کنی. پدر هم می‌گفت: -من باید لجن‌ها را زیر و رو کنم، تا برایتان غذا پیدا کنم. تنها بازی کن. خرچنگ کوچولو، هر روز غمگین و غمگین‌تر می‌شد. یک روز به مادرش گفت: -اجازه می‌دهی، من به بالای آب بروم و برای خودم دوست پیدا کنم؟ مادر او را بغل کرد و گفت: -نه نه! هیچ وقت نباید این کار را کنی. حیوانات بیرون آب خیلی خطرناک هستند‌. بهتر است تنهایی نروی. ولی خرچنگ کوچولو هر روز یک ذره بیشتر بالا می‌رفت و روز بعد کمی بیشتر. از همان‌جا بالای آب را نگاه می‌کرد و برمی‌گشت. اما آرزو داشت روزی با حیوانات بیرون آب دوست شود. نزدیک برکه، داخل یک غار کوچک، خرس کوچولو و پدر و مادرش زندگی می‌کردند. خرس کوچولو هم از تنهایی خسته شده بود. او هم خواهر و برادری نداشت. تصمیم گرفت در جنگل گردش کند تا دوستی پیدا کند. اما نزدیک غاری که زندگی می‌کردند، خرس دیگری نبود. هوا گرم بود. تشنگی او را اذیت کرد. برکه را از پشت درختان دید. با خوشحالی کنار آب نشست. کمی آب خورد. اما چون خسته بود همان جا نشست. پاهایش را در آب گذاشت. خرچنگ کوچولو به روی آب نزدیک شد. با دیدن پاهای خرس کوچولو، خوشحال شد. با سرعت به بالای آب آمد. یاد حرف‌های مادرش افتاد. کمی ایستاد. خرس کوچولو دست‌هایش را در آب تکان می‌داد. خرچنگ کوچولو دلش می‌خواست با او دوست شود. پس دوباره با سرعت بالا رفت. سرش را از آب بیرون برد. خرس کوچولو او را ندید. خرچنگ کوچولو با صدای بلند سلام کرد. خرس کوچولو با تعجب نگاه کرد و گفت: -تو دیگر کی هستی؟ خرچنگ کوچولو خندید و گفت: +خودت کی هستی؟ -من خرسم. +خب منم خرچنگ هستم. -تو تنهایی؟ +بله، تو چی؟ -منم تنهایم. +میای با هم بازی کنیم؟ - بله! بازی کردن را خیلی دوست دارم. +وای! چه قدر خوب، من دیگر تنها نیستم. تو برادر من می‌شوی؟ -برادر؟ بله! خیلی خوب می شود که تو هم برادر من بشوی. +پس هر روز می‌آیی تا با هم بازی کنیم؟ خرس کوچولو خندید و قول داد که هر روز برای بازی کنار برکه بیاید. بعد شروع به بازی کردند. خرچنگ در آب قایم می‌شد و خرس، دنبالش می‌گشت و با دستش، نزدیک او می‌زد. او دوباره فرار می‌کرد. صدای خنده‌هایشان در برکه و جنگل پیچید. پدر و مادر خرچنگ کوچولو با شنیدن صدایش روی آب آمدند. دیدند آن دو با هم بازی می‌کنند. خوشحال شدند. آن‌ها را تشویق کردند. پدر و مادر خرسی هم آمدند. از اینکه خرسی خوشحال بود و می‌خندید، خوشحال شدند. آن دو دیگر تنها نبودند. (فرجام پور) ╭┅───🌸—————┅╮ @tavalodtahaftsalegy ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
صدا ۰۲۶.m4a
4.67M
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ برادر من می شوی؟ ╭┅───🌸—————┅╮ @tavalodtahaftsalegy ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💑 روش هایی برای زندگی زناشویی بهتر 💞 از یکدیگر پشتیبانی کنید به دنبال راه هایی باشید که به لحاظ جسمی و روحی از هم حمایت کنید. 💞جسارت بیان خواسته هایتان را داشته باشید آنچه می خواهید بگویید و آنچه به نظرتان نادرست است بدون طعنه و کنایه به زبان بیاورید. 💞بدانید که چطور با هم بخندید شوخ باشید و شادی کنید بدون آنکه احساس شرمندگی و ترس داشته باشید. 💞با هم آرزوهایتان را ترسیم کنید و از آنها لذت ببرید. 💞 با هم قرار بیرون رفتن دو نفره بگذارید حتی در سالهای بچه داری و مشغله کاری 💞 به همسرتان آزادی بدهید تا خودش باشد. تفاوت ها را بپذیرید و به مرزهای موجود میانتان احترام بگذارید. 💞 بدون قید و شرط به هم محبت کنید و انتظار چشمداشت یا جبران نداشته باشید، عشق و محبت باید آزادانه نثار شود. 💞 حضور یکدیگر را چند بار در روز جشن بگیرید .احوال پرسی های پر هیجان، مکالمات تلفنی پرشور، دوستت دارم ها یا خواندن آواز در وصف یکدیگر( دوران نامزدی را به یاد بیاورید و سعی در زنده نگهداشتن روابط عاشقانه داشته باشید) @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
🔴 💠 زن وشوهری بیش از ۶۰ سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند. یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد. یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. پیرمرد با اجازه‌ی همسرش جعبه کفش را آورد. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ ۵۰۰ هزار تومان دید. پیرمرد گفت اینها چیست؟ پیرزن گفت: اوّل زندگی، مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی شما این است که هیچ وقت مشاجره نکنید و هر وقت از دست شوهرت عصبانی شدی ساکت بمان و یک عروسک بباف. پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشکهایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دوبار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود و از این بابت شادمان شد. سپس پرسید: این همه پول چطور؟ پس اینها از کجا آمده؟ پیرزن در پاسخ گفت: آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک‌ها به دست آورده‌ام. ‌ @asraredarun
😍💖 وقتی که هیچ شانسی برای تغییر همسرت نداری و دلایل خوبی داری که او را ترک نکنی یعنی می خواهی با او ادامه بدهی، تنها راه باقی مانده این است که او را به همان صورتی که هست بپذیری... 🌀اجازه بدهید همسرتان همان گونه ای که هست باشد و به جای این که سعی کنید او را تغییر دهید، بر خودتان تمرکز کنید 👈منظور از این حالت این نیست که با بی تفاوتی او را به حال خود رها کنید یا تسلیم او شوید،⛔️ بلکه او را به همان شکل که هست بپذیرید👌 پذیرش، فرایند فعالی است که می تواند زندگی سراسر رنج را به یک زندگی معنادار تبدیل کند😍👌 @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
🤗💖 🔵عشوه گرانه ترین رفتار یک زن به خودش رسیدن و به خودش اهمیت دادنه لازم نیست پرخرج باشیم⛔️, همینکه همیشه مرتب و آراسته باشیم خودش کلی جذابیت زنانه ایجاد میکنه. 🤗 👈🏻 منظور این نیست که همیشه آرایش کرده باشیم⛔️ اتفاقا این کاملا اشتباهه که بعضی خانما همیشه آرایش دارن، صبح از خواب بیدار میشن آرایش میکنن تا شب به جاش صبح یه دوش بگیریم موهای مرتب دندونای مسواک زده بوی عطر ملایم لباس تو خونه ی مرتب 👌💖 👈🏻 اینا خانم بودن و طناز بودنه، خانم باکلاس آرایش زیاد نداره ولی مرتب و تمیزه... گاهی فقط گاهی بچگانه حرف بزنید،🤗 از رعد و برق بترسید بپرید توی بغل همسر، وقتی براتون هدیه میخره مثل بچه‌ها ذوق کنید😍 و برای باز کردن و استفاده کردن از هدیه عجله نشون بدید و عاشقانه تشکر کنید ☺️، 🔵 لبخند قوی ترین وسیله دلبری زن هاس.😊 مردها دیوانه لبخند زن ها میشن عشوه گر بودن یعنی بانو بودن🤗 @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
🔴 ⛔️ 💠 بحث و مجادله به وسیله پیام نوشتاری، بدترین نوع بحث کردن است. زیرا طرفین نمی‌توانند لحن و حالت صحبت کردن یکدیگر را ببینند و این مسئله در اکثر موارد باعث سوءتفاهم می‌شود چرا نمی‌توانند مقصود یکدیگر را در فضای پیامکی به طور‌ کامل به یکدیگر منتقل کنند. 🔸 اگر گاهی مجبور شدید مطلبی را در مواقع دلخوری، با پیامک انتقال دهید حتما منظور خود و یا حالت درونی خود را بیان کنید مثلا بیان کنید که این پیامم شوخی بود و یا از روی علاقه و یا عصبانیت و ... بود. اما سعی کنید حضوری و یا تلفنی مسئله را حل کنید. برکات صحبت کردنِ حضوری، صدها برابر فضای پیامکی است. @asraredarun
002.mp3
1.5M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر 🌴 بخش دوم ⭕️ دعوای زن و شوهر 🔴 @asraredarun
😍💖 ❣ امید زندگی منی 😍💕❣ @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین معنی آزادی - @Maddahionlin.mp3
6.65M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃هیچ پرچمی غیر کربلا بالا نیست 🍃حسین معنی آزادیست 🎤 🌷 @asraredarun اسرار درون
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍روز بعد به محضِ دیدنِ دنیا، چشم به در دوخته منتظرِ حسام ماندم. امروز گره از تمامِ معماهایِ روزهایِ بی دانیالی ام باز میشد. دلشوره ی عجیبی داشتم میترسیدم حرفهایِ حسام در موردِ سلامتیِ برادرم، دروغی به اصطلاح مصلحتی باشد مِن بابِ مراعاتِ حالِ بیمارم. هر ثانیه که میگذشت توفیری با گذرِ یکسال نداشت و ترسی که آوار میشد بر سرِ ذهنیاتم. من با خدایِ حسام در آن نفسهایِ همدم با مرگ حرف زدم و او خیلی زود جوابم را داد. پس رسم معرفت نبود گذاشتن و گذشتن و من باز صدایش کردم تا باز شود سرِ این غده ی چرکین و رها شوم از نبودنِ برادر و خدایی که حالا میخواستمش... یالله گویی حسام هواسم را به در جمع کرد. آن مرد آمد با ریشی بلند و موهایی مشکی و نامرتب که خبر میداد ماندگاریش رویِ تخت بیمارستان را. آرام و خمیده راه میرفت و یکی از پاهایش را تقریبا روی زمین میکشید، با هر گام کمی ابروهایش را جمع میکرد و مقداری می ایستاد. عثمان چه کرده بود با جسمِ این جوانِ مهربان و چه خیالی برایِ من داشت؟ ترسیدم. آن شب او گریخت پس باید هر لحظه انتظارِ آمدنش را میکشیدم و اگر می آمد...! حسام روی صندلی کنار تخت نشست، هنوز هم لبخند به لب داشت، با همان سربه زیریِ همیشگی اش، راستی چرا هیچ وقت به صورتم چشم نمیدوخت؟ با متانت خاصی سلام کرد و حالم را جویا شد. بی مقدمه نام دانیال را بر زبان چرخاندم با لبخندی محسوس، سرش را تکان داد: چشم الان همه ی ماجرا رو خط به خط تعریف میکنم اما قبلش چون میدونم نگرانید و اینکه زیاد به بنده اعتماد ندارین، قرار شد اول با دانیال صحبت کنید! حسی خنک و شیرین در تمامِ وجودم سرازیر شد. دانیال... دانیال من! شنیدن صدایش تنها آرزویِ آن روزهایم بود. از فرط خوشحالی لشکری از بی قراری به قلبم هجوم آورد. نمیدانستم باید بدوم، پرواز کنم یا جیغ بکشم؟ به سختی رویِ تخت نشستم: کو؟! کجاست؟! لبخندش عمیق تر شد: عجب خواهری داره این عتیقه، اجازه بدین. یک گوشی از جیب پیراهنش درآورد و دکمه ایی را فشار داد و آن را رویِ گوشش قرار داد: الو، آقایِ بادمجون بم تشریف دارین پشت خط؟ بعله.. بعله.. الحمدالله حالشون خوبه به کوریِ چشم بعضی از دشمنان، بنده هم خیلی خیلی خوبم بعدا حالتو رو هم به طور ویژه میگیرم... با چه کسی حرف میزد یعنی دانیال، برادر من، پشتِ همین خط بود؟ گوشی را به سمتم گرفت، دستانم یخ زد، به کندی گوشی را نزدیک صورتم گرفتم، نفسهایم تند بود و نوایی از حنجره ام، یارایِ خروج نداشت. صدایش بلند شد، پر شور و هیجان: الو.. الو.. ساراجان خواهر گلم! نمیتوانستم جوابش را بدهم. خودش بود همان دانیالِ خندان و پرحرف اما حالا گریه میکرد در اوج خنده، گریه میکرد: سارایی... بابا دق کردم یه چیزی بگو صداتو بشنوم. اشک ریختم، برایِ اولین بار اشک ریختم. هق هق گریه هایم آنقدر بلند بود که دانیال را از حالم با خبر کند و او با تمامِ شیرین زبانی، برادرانه هایش را خرجِ آرامشم میکرد. صدایش زدم نه یکبار که چندین مرتبه و او هربار مثل خودش پاسخم را داد. هر چه بیشتر میشنیدم، حریصتر میشدم و این اشتها پایان نداشت... بعد از مدتی عقده گشایی، در آخر از من خواست تا به حسام اعتماد کنم و نمیداست که من ناخواسته به این جوانِ محجوب اعتماد کرده بودم، قبل از آنکه خود بخواهم. دوست نداشتم تماس تمام شود، اما شد و چاره ای جز این نبود. ⏪ ... 📝نویسنده:اسعد بلند دوست @asraredarun اسرار درون
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @masoomi56 مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
سلام علیکم ورحمه الله. خداقوت به همه سروران زحمت کش ودلسوز تنها مسیر. تشکر ویژه دارم از سرکار خانم فرجام پور مشاور عزیز تنها مسیر که الحق والانصاف همین لحن مهربان وپرمحبتشون برای آرامش طرف مقابلشون عالی وتاثیر گذار هست. ان شاءالله خداوند به همه عوامل مجموعه تنها مسیر خیر کثیر عطا کند به برکت صلوات برمحمد وآل محمد.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌹 هر چه هست لطف خداست و بس👌 محتاج دعای خیرتان هستم 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی ... هر بامدادت؛ رودخانه حیات جاری می شود ... زلال و پاک ... چون خورشید مهربان و گرم وخالصمان ساز ... سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: از نگاه [ناپاک] بپرهیزید که چنین نگاهى تخم شهوت را در دل مى‌کارد و ‏همین براى فتنه‌ى صاحب آن دل بس است.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
ای جان جهان، عیان تو را باید دید؛ با دیده خون‌فشان تو را باید دید.. در مسجد سهله از فرج باید گفت؛ در مسجد جمکران تو را باید دید.. 🔸شاعر: محمدعلی مجاهد @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5830347864424845104.mp3
12.38M
۶۲ 🎤 چرا من... - در مسیر رسیدن به خودسازی و طهارت درون، - در مسیر قدرت گرفتن روح، - در مسیر رسیدن به امامم، 💥 اینقدر تنبل و بی‌حوصله‌ام؟ ❗️ 💥و هر اتفاق ریز و درشتی، مسیر مرا مسدود کرده و مرا از رفتن بازمی‌دارد؟ @Ostad_Shojae