eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
💞اگر می‌خوای همسرت عاشقت باشه، باهاش رفیق باش! 🤗 رفيق‌ها، محرم راز همديگر هستند. کاری کن که اگر چيزی توی دلش هست، با آرامش بتواند باهات در ميان بگذارد و از چيزی نترسد.👌
💖يک رفيق، هيچ وقت راز رفيقش را به کسی نمي‌گوید! 👈 پس اگر همسرت يک وقت خدای نکرده اشتباهی هم مرتکب شد، کسی نبايد خبردار شود. حتی خانواده‌ات!!!❌
🙍‍♂مردها از همسرشان توقع دارند که مثل یک رفیق کنارشان باشد. به علاقه مندی هایشان، علاقه نشان دهد. در انجام کارهای مورد علاقه شان، همراهی‌شان کند👌
🧕یک خانم با سعی می کند با دقت علاقه مندی های همسرش را بشناسد و درباره آنها اطلاع کسب کند و او را همواره در این مسیر یاری کند✅
👈به همسرتان نشان دهید که همیشه و در همه حال در کنارش هستید و او را همینطور که هست دوست دارید💞 برایش یک رفیق واقعی باشید🤗
😍💞 بخند ، بخند که خنده هایت زیباترین مهریه ی پاییز اسـت❤️😘 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶۳) تا چشمانم را می بستم چهره مهتاب و پرهام، جلوی چشمم نقش می بست. از فکر اینکه مهتاب را چگونه خفه کردند و جسدش را در بیابان رها کردند، خواب به چشمم نیامد. آیا در آن هنگام پرهام هم بوده؟ آیا او در جریان بوده؟ نمی توانستم قبول کنم پرهامی که برایم از عشق و محبت می گفت، بتواند آدم سنگدل و بی احساسی باشد. سخت ذهنم آشفته بود. افکار مسمومی به مغزم هجوم می آورد. مرتب وسوسه می شدم تا دوباره تیغ، به دست بگیرم‌ و برای همیشه خودم را خلاص کنم. من آرامش می خواستم. آرامشی که روح خسته ام را تسکین دهد. همه اتفاق های گذشته را فراموش کنم و نفس راحتی بکشم. ولی نبود، سهم من از زندگی آرامش نبود. درد و رنج و بدبختی بود. تا صبح به در و دیوار تاریک و وحشتناک اتاقم چشم دوختم. گویی از هر طرف شبحی به طرف می آمد و قلبم را می فشرد. هوا که روشن شد، پلک هایم خسته شد و روی هم افتاد. که دوباره همان صحرای تاریک را دیدم. باز وحشت به جانم افتاد. هراسان به هر طرف دویدم. ولی راه نجاتی نبود. در کمال ناباوری، مهتاب را دیدم. در آن تاریکی او را شناختم. موهایش آشفته به اطرافش ریخته بود. چهره سیاه و کبود و چشمان سرخش، وحشتم را بیشتر کرد. دستش را به سمتم دراز کرد. چیزی می خواست. فریاد می زد. ولی نمی فهمیدم چه می گوید. نزدیک تر که شد، بیشتر ترسیدم و فرار کردم. هر چه دور می شدم، او بیشتر فریاد می زد. با صدای فریادش از خواب پریدم. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۶۴) نفس نفس می زدم، چند لحظه مات مانده بودم و اطرافم را نگاه می کردم. نمی دانستم کجا هستم. هنوز خودم را در آن محیط ترسناک می دیدم و قیافه وحشت زده مهتاب جلوی چشمم بود. دست روی گلویم گذاشتم. به سختی نفس می کشیدم. از جا بلند شدم و با سرعت از اتاق بیرون رفتم. مادر در آشپزخانه مشغولِ پر کردنِ فلاسک چای بود. سلام دادم. به سمتم برگشت و با دیدنِ چهره ام وحشت زده گفت: -تینا چی شده؟ چرا اینطوری شدی؟ دستی به موهایم کشیدم و سریع شیر آب را باز کردم. صورتم را شستم و بیرون رفتم. کنار بخاری نشستم. هنوز توی شوکِ خوابم، بودم. مادر با لیوانی شیر گرم کنارم نشست: -تینا، خواب دیدی؟ بی حرف سر تکان دادم. لیوان را به دستم داد: -بخور، حالت جا بیاد. صدای تلفن بلند شد و برای پاسخگویی رفت. لیوان شیر را به لبم چسباندم و جرعه ای نوشیدم. بلکه از آن حالت خارج شوم. صدای مادر توجه ام را جلب کرد: -ای بابا زحمتش افتاد گردن شما. خیلی ممنون. چشم تا چند دقیقه دیگه آماده ایم. تلفن را قطع کرد: -واقعا آدم رو شرمنده می کنند، با این محبت هاشون. مرضیه خانم گفت، همسرش یک تاکسی وَن، از دوستش گرفته. پاشو زود جمع و جور کن باید بریم. به سمت اتاق سینا رفت و او را هم بیدار کرد. هنوز گیج بودم. وقتی زنگ در خانه به صدا در آمد، همه آماده بودیم. وسایل را برداشتیم و پایین رفتیم. ولی آنچه دیدم، شوکی دوباره برایم بود. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام علیکم حرفای خانم فرجام پور خیلی آرامش میداد و باعث میشد بیشتر به کارام فکر کنم.ایشون علاوه بر کمک فکری که میکنن روح آدم رو هم تغذیه میکنن. من تو زندگی با همسرم بگو مگو و بحث داشتم و هنوز دارم راهکارها رو اجرا میکنم البته به صورت کامل اجرا نشده.تا اینجاش بگو و مگو ها کمتر شده. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی... تو را سپاس میگويم از اينکه دوباره خورشيد مهرت از پشت پرده ی تاريکی و ظلمت طلوع کرد و جلوه ی صبح را بر دنيای کائنات گستراند سلام امام زمانم❤️ " سلام صبح عالیتان متعالی " ━═━⊰🍃✺‌﷽‌‌‌✺🍃⊱━═━ 💚 امام علی علیه‌السلام فرمودند:💚 اسراف را رها كن و ميانه ‏روى در پيش‏گير و امروز به ياد فردا باش و از مال به اندازه ضرورتت نگه‏دار و اضافى آن را براى روز نيازمنديت (قيامت) پيش فرست. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💪 آدماى مثبت، هرجا باشن و با هر شرایط و هر دلخوشیِ بزرگ یا کوچيکی، حالِ لحظه هاشون خوبه😍 زندگیِ مدرن و لاکچری بهانه است ، خیلي ها حسرتِ همین شادی هایِ نقلی و ساده رو دارن...❤️🍃🍃 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💑 خشم خدا بر مردی که با همسرش بدرفتار است ✍ حضرت محمد(ص): هر مردی که همسرش را چنان آزار و اذیّت نماید که حاضر شود با بخشیدن مهریه، جان خود را آزاد کند، خداوند متعال برای آن مرد به کیفری کمتر از دوزخ رضایت نخواهد داد؛ زیرا خداوند متعال، همانطور که برای تجاوز به حقّ یتیم؛ خشم می‌گیرد، برای تجاوز به حقّ زن نیز به خشم می‌آید. 📚ثواب الأعمال، ج۱، ص ۳۳۶ ‌💍 @zanashooyi20 ┄┅─✵💞✵─┅┄
✅از همسرتان درخواست کنید! ❌ شکایت نکنید! 💞 شکایت بر گذشته تأکید می‌کند و موجب ناامیدی می‌شود، چون گذشته را نمی‌توان تغییر داد. 👈 اما درخواست کردن بر خواسته‌ی شما انگشت می‌گذارد، به رفتارهای آتی اشاره می‌کند و برای بهبود حال، راه‌حلی پیشنهاد می‌کند.👌
🔶 گاه شکایت‌ها به‌صورت سؤال مطرح می‌شوند. از «چرا نمی‌تونی ...؟»ها پرهیز کنید.❌ جمله‌هایی از قبیل👇 «تو باید فلان کار رو می‌کردی!» هم نوعی شکایت کردن است.❌ اما درخواست، سؤالی واقعی است که پاسخی واقعی می‌طلبد.👌
مثلاً «مایلی این کاری رو که من دوست دارم با هم انجام بدیم؟» ✅ سؤالی است واقعی که ممکن است پذیرفته شود، رد شود یا به بحث گذاشته شود.👌
👈به همسرت نشان بده که حتی کارهای کوچک و محبتهای جزئی‌اش هم برایتان پر اهمیت است! 👌 وقتی یک مرد پی ببرد که 👈💜همسرش کوچکترین توجهی به آنچه که انجام داده نداشته،❌ بالطبع همه آنها را قطع خواهد کرد!!!⛔️
😍💞 خلوتی میخواهم کنار تو در سکوت ستاره ها... بگویم دوستت دارم آرام بگویی من بیشتر.... شبت بخیر زندگیم ❤️😘 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶۵) پدرم همراهِ ساحل و مادرش، کنارِ خانم محمدی و خانواده اش ایستاده بود. با دیدنشان خشکم زد و زنبیل از دستم افتاد. ناخداگاه نگاهم به سمت مادر چرخید. او هم خشکش زده بود که ساحل و مادرش، جلو آمدند و او را در آغوش گرفتند و بوسیدند. سینا با خشم‌ نگاه می کرد. پدر به سمتش رفت و درآغوش کشیدش، بوسیدش و در گوشش چیزی گفت که دیدم سینا آرام شد. خانم محمدی با لبخند نگاهم کرد و به سمتم آمد: -خوبی؟ خدا را شکر با رایزنی های مامان مرضیه، بعد از چند سال، بین خانواده صلح و صفا برقرار شد. نمی توانستم باور کنم که مادر از قبل از حضور آن ها مطلع بوده. با صدای پدر از شوک بیرون آمدم: -تینا، بهت گفته بودم که ساحل و مادرش می خوان تو رو ببینن. هنوز حرفش تمام نشده بود که آن ها به سمتم آمدند. یکی یکی مرا در آغوش گرفتند و مادر را دیدم که اشک هایش را پاک می کند. سید احمد کناری سر به زیر ایستاده بود، با لباس شخصی ، که شناختنش سخت بود. با تعارف مرضیه خانم، بالاخره همه سوار شدیم و حرکت کردیم. ساحل کنارم نشست و با لبخند نگاهم می کرد. نمی دانم چرا از آن همه کینه و حسد، که نسبت به او داشتم خبری نبود. ولی زبانم به سخن گفتن باز نمی شد. پدر کنار سید احمد نشسته بود و نگاه نگرانش را در آینه می دیدم که روی ما می چرخید. مرضیه خانم کنار مادرم نشست و خانم محمدی کنار مادر ساحل که اسمش رویا خانم بود‌. فردی که سال ها کینه اش را به دل داشتم ولی اکنون حتی نمی توانستم در چشمانش نگاه کنم. نمی دانم از شرم بود یا از خشم. سینا بی تفاوت، تنها روی صندلی آخر نشسته بود و بیرون را تماشا می کرد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۶۶) به چشم های رنگی و زیبای ساحل نگاه می کردم. تا به حال از این فاصله او را ندیده بودم. پوستِ سفید و گونه های برجسته اش، همراه چشمان رنگی، چهره اش را خاص و زیبا کرده بود. روسری رنگ روشنش، کمی از چادر بیرون زده بود. با اینکه چند سالی از من بزرگتر بود، قدش از من بلند تر نبود. نمی دانم در چشمانم چه خواند، که دستش را روی دستانم گذاشت. لبخندی به رویم زد. با بوسه ای که روی گونه ام گذاشت، تعجبم بیشتر شد. خودش را کمی کنار کشید و اجزای صورتم را از نظر گذراند: -خیلی دلم می خواست که از نزدیک ببینمت. ولی هیچ وقت نشد. حتی وقتی اومدیم بیمارستان، نشد درست و حسابی ببینمت‌. توی همه این سال ها، آرزوم بود مثل دوتا خواهر واقعی کنار هم باشیم. دستم را فشرد و چشمانش را باز و بسته کرد. من اما چیزی برای گفتن نداشتم. لال شده بودم. چه می گفتم؟ می گفتم، من هم سال هاست که کینه ی تو و مادرت را در دل پروراندم. می گفتم، همیشه آرزوی مرگش را داشتم. چه می گفتم؟ از شرمِ آنچه در ذهنم گذشت، سرم را زیر انداختم. من کجا بودم و او کجا؟! آهی کشیدم، که مرا به خودش چسباند: -خواهر کوچولوی قشنگم. از رفتارش شوکه شدم. اگر از روز اول چنین خواهری کنارم بود، اگر تنها نبودم، این بلا ها به سرم نمی آمد. بغض گلویم را چنگ زد و اشکم بی اختیار سرازیر شد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
با عرض سلام و احترام خدمت شما بزرگوار خانم فرجام پور بنده دو جلسه مشاوره با شما صحبت کردم الحمدالله راهنماییهای شما خیلی خوب بودواقعا منو از بلاتکلیفی در آورد آروم شدم یه اشاره کنم به مشکلم اینکه دیگران اون طور که باید باشن در قبال وظایفشان یا مسؤل هستند توجهی ندارند صحبت‌های شما منو آروم کرد توکل بر خدا وبخاطر خدا من به وظیفم عمل کنم عمل کردن به این راهکار خیلی برام خوب بود ممنونم از راهنماییهاتون خدا رو شکر میکنم که استاد با خدا مومن متدین سر راه من قرار داد ممنونم از شما انشاالله موفق باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇 🎁😍👏👏 👏👏👏 💞💞 👇👇😍 🔸آناتومی اندام تولید مثل 🔸نحوه رابطه صحیح 🔸باورهای غلط در مورد رابطه 🔸تربیت جنسی نوجوان 🔸چگونگی رسیدن به لذت نهایی 🔸انواع رابطه خوب و موثر بر اساس شخصیت هر فرد 🔸علل خیانت و راهکارهای جلوگیری از آن 🔸تربیت جنسی و کلی مطلب نو و جدید که هیچ جای دیگه ای ندیدید👏👏 و 👈ناگفتنی های زناشویی بی پرده، 🎁به همراه پی دی اف تصویری،😍 آموزش هر آنچه نیاز است یک خانم متاهل بداند، صفر تا صد یک رابطه درست و اصولی، پوزیشن های مناسب و کلی مطلب مهم ...💞 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💔 👇😍 👈نحوه صحیح ارتباط گیری با دیگران. خودشناسی. انتخاب صحیح. نحوه انتخاب همسر رفتار صحیح با همسر نحوه رفتار صحیح با خود و دیگران و...💕 🔺رابطه عاطفی یعنی چه؟ 🔺ویژگی‌های یک رابطه عاطفی چیست؟ 🔺چگونه عشق به رفتار تبدیل شود؟ 🔺مهم‌ترین تصمیم زندگی ما چیست؟ 🔺عوامل مهم در تصمیم گیری ازدواج (انواع بلوغ‌ها) 🔺نکات مهم برای شروع رابطه عاطفی 🔺اصول محبت کردن در رابطه عاطفی 🔺منحنی عشق و رابطه عاطفی 🔺مجردی خوب چگونه است؟ 🔺دو چیز شکستنی خطرناک در رابطه عاطفی 🔺دو فاکتور مهم در رابطه عاطفی 🔺نکات خروج از رابطه عاطفی و کلی مطالب مهم و آموزنده جهت ساختن یک رابطه عاطفی و اصولی دقیق👌 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞 👼 کودک و نوجوان 😍👇 شروع تربیت جنسی آموزش صحیح به کودک و نوجوان مشکلات دوران بلوغ اصلاح مزاج دوران بلوغ و ... 🔺تربیت جنسی و خودمراقبتی 🔺سن تربیت جنسی 🔺پیش شرط آموزش 🔺شروع پرسشگری و پاسخگویی صحیح 🔺حلقه امنیت 🔺مراحل رشد جنسی 🔺تعرض 🔺تجاوز 🔺آموزش فکر کردن 🔺اندام خصوصی 🔺پاسخ صحیح به سوالات 🔺نکته های مراقبتی 🔺آموزش "نه" گفتن 🔺قانون اتاق خواب 🔺خودارضایی کودک 🔺مراحل بلوغ 🔺مشکلات بلوغ و نوجوانی 🔺اصلاح مزاج دوران بلوغ ❤️💞❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💞 صفر تا صد ❤️از قبل از اشنایی ❤️شناخت دقیق خواستگار ❤️ انتخاب مناسب ❤️سوالهای خواستگاری ❤️اهمیت شباهتهای شخصیتی ❤️شناخت شخصیت خواستگار و کلی مطلب ناب که نیازه همه دختر خانم‌ها و مادرها بدانند😍👏👏 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞 و دوره و بی نظیر 😉💞 سرفصل های دوره👇😍 💞خودشناسی و خودباوری 💞شخصیت شناسی 💞تفاوتهای زن و مرد 💞نیازهای زن و مرد 💞عوامل مهم خیانت و راهکارهای درمانی 💞اتاق خواب ایده آل 💞رابطه صحیح و اصولی 💞ایده های ناب دلبری کردن 💞راهکارهای درمان تنوع طلبی 💞سیاستهای کلامی 💞زبان عشق و هزاران نکته‌‌ ناگفته که لازمه هر خانم با بلد باشه تا زندگیش عسل بشه.😉👏👏 همراه نود روز پشتیبانی ۲۴ ساعته وتمرین ها و تکالیف بسیار کاربردی😍👏👏 ادمین ثبت نام👇 @asheqemola 💫همین الان عضو بشین زندگی کوتاه است آنرا شیرین کن 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 👏👏
همه دوره ها و کشی را از دست ندید🎁👏👏👆