eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
131 فایل
🔺️کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی ها با کربلای حسین انقدر ارتباط قشنگی دارن✔️ 🔷 چیزی که مجاهدان فی سبیل الله با خون دادن در راه خدا و مجاهدت های سخت، بهش می رسن چیزی که کسانی که کار اخلاقی می کنن ،با ریاضتهای چهل ساله بهش می رسن بعضیها تو روضه ی ابا عبدالله الحسین بهش می رسن😭
بقییش قرارمون باشه روز قیامت ...... آمار بگیریم اونجا معلوم نیست خودماها هم همه ی چیزی که داریم چقدرش مال غیر روضه ی ابا عبدالله الحسین باشه . 😢🌺😢
بیائید ریاضت بکشیم زبان خودمون رو کنترل بکنیم بخاطر اینکه به خدا""" مقرب """ بشیم✔️ ✅💯👌 🔸 بیائید بَر و بچه های خوبی بشیم بلکه یه صفائی داشته باشیم توی روضه های اهل بیت
چ🌺 خدایا به ما اجازه بده ، یه توفیقاتی بهمون بده که ما عزای اهل بیت علیهما السلام، عزای امام حسین علیه السلام رو درک بکنیم😭
که درک کردنی تر از همه ی امور معنوی دیگه همین رو ببینیم ( ان القتل الحسین حرارت فی قلوب المومنین ) ♨️ این حرارتی که تو قرار دادی همین آتیشی که تو دل ما گذاشتی اینو از دست ندیم . 🔸✔️🌺
اینو به ما بده ان شاءالله کم کم از همین راه به تو(خدا) می رسیم (یا ابا عبدالله انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمومنین و الی فاطمه والی الحسن وعلیک بموالاتک و بالبرائه من اعدائک) 🌹یا ابا عبدالله من با توبه خدا """"تقرب"""" پیدا میکنم بوسیله ی خودت😭 🌺🌺🌺
ان شاالله روز به روز به خداوند متعال نزدیکتر بشیم 🙏
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانواده متعالی 👆👆👆👆🌹 جلسه دوم استاد پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت 🌼اگر کسی بفهمد دنیایش نظیر آخرتش به دست خداست و اوست که مطالب دارَین را امضا می‌کند ، خیلی راحت می‌شود. در محضر بهجت، http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
اینجا نه حوزه علمیه است نه قم و نه مشهد اینجا کشور جعلی و غضبی اسرائیل است حجاب و قید و بند را برای خودشان میخواهند و بی بندوباری را برای دیگران http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
آیت الله فاطـــــمی نـیا: ای جـــوان عـــــزیز! 🌼نگاه به تیری است ڪه انسان را به زمــــــــین می اندازد و سخت بشود ڪه بلند شـوی از خدا استعانت ڪنید و به‌او ببرید ڪمڪ می ڪند. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
راه های 😇🌷 توبه🌷😇 کردن چیه؟ 💞اول : پشیمانی از کارهای گذشته . خود این پشیمان شدن خیلی مهم هست آخه بعضی ها می دونن کارشون اشتباه هست ، اما بازم انجام می دن و پشیمون هم نمی شن . 💞دوم : عزم و اراده ، بر انجام ندادن اون کارها . مثلا می بینی یه شرایطی براش فراهم شده که توی این مدت گناه نکرده ، خب! اما دوباره که شرایط گناه پیش میاد ، دوباره گناه می کنه 💞سوم : جبران گذشته . با قرآن خوندن ، با نماز خوندن ، با دعا خوندن . چطور با دوستمون که جر و بحثمون می شه ، بعد که می خوایم از دلش در بیاریم ، یه شاخه گل براش🌷 می بریم و معذرت خواهی می کنیم خدا هم همین طوره. مگه خدا دوستمون نیست ؟؟؟ خب ! برای معذرت خواهی باید دسته گل برد دسته گل ما هم قرآن خوندن و نماز خوندن و توبه کردن هست توبه مون رو هم قبول می کنه .حتما هم قبول می کنه البته اگر توبه واقعی باش 👌 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
🌹شیرین ترین عسل 🌹 در یک دشتِ زیبا وپر گل که چند درخت پیر هم در آن بود. زنبورهای عسل برروی یکی از درخت ها؛ عسل بزرگی ساخته بودند و باهم به ساختنِ عسل های خوشمزه مشغول بودند. یک روز یکی از زنبورها به نام وِزوِزی؛ گفت : _مزه عسل های ما تکراری شده . بهتره عسلی خوشمزه تر درست کنیم. ولی زنبورهای دیگر قبول نکردندو گفتند: _طعم عسل همین است و بس. وِزوِزی در دشت به پرواز در آمد. ودنبال گل های جدید می گشت. رفت ورفت ورفت تا چشمش به گل نسترنِ زیبایی افتاد. با خوشحالی به سمتِ گل رفت. اما تا خواست روی آن بنشیند. صدایی شنید: _از اینجا برو زنبور مزاحم. با تعجب به اطراف نگاه کرد که دید بلبلی به روی شاخه گل نسترن نشسته . وِزوِزی گفت: _من فقط می خواهم شهدش را بنوشم با کسی کاری ندارم. بلبل مغرور گفت: _این گلِ زیبا برای من است. کسی حق ندارد به آن نزدیک شود. زود از اینجا برو. وِزوِزی با ناراحتی از آنجا دور شد. ودنبالِ یک گلِ دیگر می گشت که غوزه پنبه را دید و به سمتش رفت. کمی آن را بویید ولی بوی خوبی نداشت. می خواست برود. که صدایی شنید: _زنبور کوچولو بیا به ما کمک کن. به دنبال صدا گشت که دید مورچه های قرمز؛ می خواهند پنبه دانه ای را به لانه ببرند ولی زورشان نمی رسد. وِزوِزی با اینکه خیلی کار داشت وباید تمامِ دشت را می گشت؛ به کمکِ مورچه ها رفت و پنبه دانه را برایشان تا لانه برد. مورچه های قرمز از اوتشکر کردندو پرسیدند : _تو هم کاری داری که ما کمکت کنیم؟ وِزوِزی گفت: _ شما نمی توانید به من کمک کنید . چون من دارم دنبال زیباترین وخوشبو ترین گل می گردم تا خوشمزه ترین عسل را بسازم. یکی از مورچه ها گفت: _خب من می دانم . که زیباترین وخوشبو ترین گل کجاست. بعد همراه زنبور راه افتاد واو را به کنارِ دشت برد. لابه لای گل ها گلی زیبا و خوشبو بود . وِزوِزی خوشحال شد.از شهد گل نوشید وبه لانه برد و توانست شیرین ترین و خوشمزه ترین عسل را بسازد. و متوجه شد که کمک کردنِ به دیگران؛ می تواند به نفع خودِ شخص هم باشد . وقتی زنبورها از عسل جدید خوردند. سعی کردند از آن به بعد از آن گل زیبا برای ساختنِ عسل استفاده کنند . (فرجام.پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باورم نمی شد. با تعحب به قادر نگاه کردم که داشت با لبخند بهم نگاه می کرد وگفتم: _اینا چیه؟😳 _این ها همان هایی که سالها آرزوش را داشتی. من خوب می دونم که چه قدر درس خوندن را دوست داری. از بعد ازدواجمون منتظر موقعیتم تا بتونی درست را ادامه بدی.😊 _ممنونم. ولی قادر جان من با زینب چطوری می تونم.؟ _نگران نباش؛ فکر همه جارا کردم. زینب با من. وقت هایی که خانه ام خودم ازش مواظبت می کنم.😊 _آخه من چند ساله از درس و کتاب دورم. یعنی می تونم؟ _اونم بامن. خودم کمکت می کنم. گندم جان الان بهترین موقع است. دلم می خواد تو را به آرزوت برسونم. حالا که اینجا غریبی و تنها؛ حیفه عمرت را هدر بدی. حد اقل درست را بخون. نگران هیچی هم نباش. من هستم😊 وای که چقدر وجود قادر ؛ برام پر از آرامش و برکت بود. _واقعا نمی دونم چطوری ازت تشکر کنم. آخه تو چرا این قدر خوبی😊 هر دو باهم خندیدیم و بعد قادر شروع کرد به برنامه ریزی کردن؛ برای درس خوندن من. قرار شد بریم ثبت نام کنیم و روزهایی که قادر خانه است؛ زینب را نگه داره و من کلاس برم. هر چند برام سخت بود و دلم نمی خواست؛ خسته از سرِ کار برگرده و بچه داری کنه. ولی قادر اصرار کرد. و نتونستم مقاومت کنم. ولی یکباره یادِ حرف های مینا خانم افتادم و وسطِ خنده هام؛ ساکت شدم😔 قادر متوجه حالم شد و گفت: _چی شد عزیزم؟ چرا یک دفعه این طوری شدی؟ _راستش می ترسم. _از چی؟ _می ترسم یه روزی بیاد که دیگه این قدر باهم خوب نباشیم. یعنی من را دیگه دوست نداشته باشی😔 با صدای بلند خندید و گفت: _می خوای من را امتحان کنی؟😊 _نه نه. ولی ... _ولی نداره گندم جان. خودت می دونی که از جونم هم بیشتر دوستت دارم. دیگه دلم نمی خواد از این حرف ها بزنی. _آخه می ترسم که من سرم گرم درس بشه و تو ....😔 باز هم با صدای بلند خندید _چی شده گندم؟ اصلِ مطلب را بگو😊 _می دونی؛ بعضی مردها وقتی زنشون زیاد بهشون توجه نکنه؛ یه فکر هایی میاد تو ذهنشون. یعنی می رن... _گندم نگران نباش.می خوای من تعهد محضری بدم؛ تا زنده ام فقط وفقط عشق تو توی قلبم باشه. باور کن تو تمام قلبم را پر کردی جای هیچ کس دیگه نیست 😁 وبعد هم دوباره بلند بلند خندید. دلم گرم شد به حرفهای قشنگ وعاشقانه است. توی این مدت که قادر را شناخته بودم. خوب فهمیده بودم که عشقش واقعیه. و خوب فهمیده بودم که مرد اگر ایمان واقعی داشته باشه. و واقعا مومن باشه؛ عشقش به زن و فرزندش؛ نابِ نابه👌 قادر یک مردِ مومن واقعیه.که توی دنیا فقط و فقط چشمش همسر خودش را می بینه و به هیچ زنِ دیگه ای نگاه نمی کنه. هر وقت باهم بیرون می رفتیم؛ می دیدم که چطور سر به زیر وسرسنگین با نا محرم برخورد داره. ولی توی خانه؛ هیچی از محبت برای من کم نمی گذاشت. گاهی واقعا شرمنده محبتهاش می شدم. همیشه کنارش آرام بودم. وخوشبخت.😊 هر چه خدارا شکر کنم بازهم کمه خدایا شکرت 😊 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
سفره شام را جمع کردم. نگاهی به چهره معصومِ زینب کردم که در خوابِ ناز بود. قادر گفت: _گندم جان خیلی خسته شدی. بگذار ظرف هارا من بشویم. _نه بابا مگه چه کار کردم؟ _نگهداری زینب کم کاری نیست. _نه این حرف را نگو. واقعا اگر زینب نبود چه می کردم. _خدا را شکر که هست.خدارا شکر که خودت هستی😊 _من ؟😁 _بله عزیزم. تو این قدر خوبی که کنارت خیلی خوشبختم . _اِه . پس نمی دونی من چقدر خوشبختم 😊 _می گم یعنی ما همیشه این قدر خوشبخت می مانیم؟😔 _اِه دوباره شروع کردی. من که بهت تعهد دادم. دیگه چرا نگرانی. بعد هم دستهای من را توی دستهاش گرفت وگفت: _ببین گندم جان؛ تو از چی نگرانی ؟ مردهایی که می رن دنبال زنهای دیگه؛ حالا چه به اسمِ حلال و صیغه؛ چه خدای ناکرده حرام؛ عیب و اشکال از خودشونه. اونها ادم های هوا پرستی هستند و به دنبال هوای نفسشون می رن. بعد هم برای اینکه خودشون را توجیح کنند ؛ هزار تا عیب روی زن هاشون می گذارند. یا بحثِ دین وشریعت و حلال و نمی دونم حمایت از یک زنِ تنها را پیش می کشند. ولی درستش اینه که وقتی دونفرکه با هم ازدواج می کنند؛ چشمشون را روی دیگران ببندند و فقط همسر خودشون را ببینند. شاید یک اختلاف نظر هایی هم باشه؛ ولی باید باهمدیگر وکنار هم مشکلات را حل کنند. تا اینکه بخوان با بهانه های مختلف؛ تیشه به ریشه زندگیشون بزنند. زن ومرد باید به فکرآرامش وآسایش هم باشند. نه اینکه فقط به فکر خودشون باشند. وقتی آدم ازدواج می کنه دیگه باید این(من) ش را دور بریزه و کنار همسرش (ما )باشه. وگرنه زندگی ساخته نمی شه. گندم جان ؛ تو معجزه زندگی منی. تو آرامشِ منی. بدون تو نمی تونم که باشم. اگر حمایت های تو نبود؛ اگر همراهیت بامن نبود. اگر این همه سختی را به خاطرِ من تحمل نمی کردی؟ واقعا نمی دانم چطوری می تونستم در راه خدا به مردمم خدمت کنم. گندم جان تو برای من یک فرشته ای 😊 ومن دوباره آرامش گرفتم از حرفهای قشنگ وعاشقانه است. قادر من با تمام مردهای دنیا فرق داره. از همه بهتره. اون بهترینه 😊 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته🌹 الها با دلم امشب مدارا کن که دردی دارم و آن را دوا کن زدوریت بسوزم هر شب و روز تو با وصلت مرا حاجت روا کن در این شب که باشد لیله ی تو دلِ هر دردمندی را رضا کن رسان آن مهدی موعودِ مارا تمام این جهان را با صفا کن الهم عجل لولیک الفرج🌹 شبتون بهشت التماس دعا حاجاتتون روا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا