🍃به علاوه
مشاوره ها و کلاس ها
و
برنامه هایی که دارم،
همیشه،
با افتخار در کلاس اساتید تلمذ هم میکنم
ز گهواره تا گور دانش بجوی✅
خب
مبحث ارتباط موفق،
را به پایان بردیم
و
دوستان عزیزی هم وارد دوره شدند و
ان شاءالله حسابی از این دوره بهره ببرند.
اما براتون مبحث جدیدی خواهیم داشت✅
اگر اجازه بدید بماند برای فردا✅
اما امشب
چند پست همسرداری داریم که امیدوارم حسابی به کارتون بیاد.
لطفا نظراتتون را برامون بفرستید
نظرات، پیشنهادات و سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
یا ناشناس 👇
لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅
لینک ناشناس👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی زندگیتان حال و هوای #سرد پیدا میکند چه کنیم؟
🔴 #دکتر_حبشی
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
❤️🍃❤️
#همسرداری💞
#سیاست_زنانه
یک ملکه خوب این نشانه ها رو داره:👇👇
♦️سیاستمدار
♦️متین
♦️باوقار
♦️شیک
♦️نجیب
♦️دوراندیش
♦️خوش اندام
♦️دانا...
💬یک زن میتونه یک #ملکه_کامل برای زندگی خودش باشه💞
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
#همسردارس💞
#آقایون 👇
برای اینکه لبخند رضایت را برلبان همسرتان ببینید
دستش را بگیرید
برایش گل بخرید
پیامهای محبت آمیز بفرستید
اگر همسرتان ابراز علاقهی شمارا احساس کند حال بهتری داشته وشاد خواهد بود
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#همسرداری💞
#بوسه از دستان
دست همسرتان رابه آرامی تا پیش لبهایتان بالا بیاوریدسپس به اهستگی لب خودرا بر پشت دست همسرتان لمس دهید
«منظور اینه که ماچ کنِید».
البته حالت قدیمی این نوع بوسه به حالت تعظیم وار بود
که نمایش دهنده تسلیم مرد در برابر زن بود.
که در فرهنگ غنی ایران معمول بود زیرا #احترام به همسر جز اصلی روابط زن و شوهر بود.❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#دلبرانه😍💞
از وقتی تو ❣
برآورده شدی ❣
دیگه آرزویی نکردم...❣
عاشقتم تا ابد #زندگیم،،،😘❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_13
لحظات به سختی میگذشت و فرشته دل از عزیزش نمیکندکه پرستار برای بارِ چندم
از او خواست اتاق را ترک کند.
آرام دستِ علی را رها کرد و احساس کرد که انگشتش تکان خورد.
به ناچار از جایش بلند شد .
اشکهایش را پاک کرد .
اخرین نگاه را به علی انداخت و گفت :
_علی جان منتظرتم
آهسته از اتاق خارج شد.
به اصرار فرزاد پزشکان مرتب به علی سر میزدند و علائم حیاتیاش را چک میکردند.
و فرزاد و فرشته پشتِ در اتاق بیتاب و بیقرار نشسته بودند. لحظه شماری میکردند که خبرِ خوشی از علی بشنوند.
فرزاد چند بار به خانه زنگ زده بود. همه دست به دعا و منتظر .
اذان صبح که شد.
فرزاد گفت: فرشته جان بریم نماز؟
_داداش میشه یکی یکی بریم؟
نمیخوام علی را تنها بگذاریم.
_باشه من میرم نماز میخوانم برمیگردم ولی به شرطی که تو رفتی یک کم هم استراحت کنی.
فرشته بعد از نمازش دست به دعا شد.
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
سر به مهر گذاشت و از ته دل ناله کرد.
_خدایا! علیام را شفا بده
ـخدایا! علی را به من برگردان.
خدایا! خودت میدونی طاقت دوریش را ندارم
خدایا! علیم رو برگردان
در میان نالههایش به یکباره درِ نماز خانه بازشد
سر از مهر برداشت
با تعجب گفت: تو؟ اینجا؟!
_دلم برات تنگ شده بود. دیدم دیر کردی؛ خودم آمدم دیدنت.
_آخه چطوری؟!
مگه خوب شدی؟!
_بله عزیزم خوب شدم
ببین دیگه جاییم درد نمیکنه
حالم خوبه خوبه
_وای علی جان باورم نمیشه
_فرشته جان تو را خدا قول بده دیگه گریه نکنی
تو با این گریههات من را خیلی ناراحت میکنی .
اصلا دلم نمیخواد ناراحت ببینمت
قول بده دیگه گریه نکنی
_باشه قول میدم.
تو هم قول بده تنهام نگذاری
_باشه قول میدم بهت سر بزنم
آخه الان باید برم.
_کجا؟!
_توی اتاقم دیگه .
آنجا منتظرتم
حالا دیگه برم فقط بدون فرشته جان به آرزوم رسیدم.
_چه آرزویی؟
دستش را شونه فرشته گذاشت وگفت:
_یه روزی بهت گفته بودم. یادت نمیاد.
فعلا. زود بیا منتظرتم و بعد علی رفت.
فرشته نفس عمیقی کشید.
_خدایا! شکرت که دردِ علیام را شفا دادی .
احساسِ سبکی میکرد.
انگار روی ابرها سفر میکرد که صدای درِ نماز خانه بلند شد. از جا پرید.
_علی جان برگشتی؟
که فرزاد را با چشمان اشکآلود در آستانه در دید.
_فرشته جان زود بیا بالا
آقای دکتر باهات کار داره.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490