eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
مشکل من توی ازدواج سردی بود میخام با راه حل هایی ک دادن شروع کنم همین ک از بعضی از کارام جلو گیری شد خیلی خوبه مث ی مادر باهام حرف زدن خیلی قشنگ ایشاللع هرچی از خدا میخان بهشون بدع با تشکر از استاد عزیز خانم فرجام پور🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌺 آی دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس با نام تو آغاز می کنم روزم را الهی به امید تو💚 سلام امام زمانم❤️ سلام صبحتون پر نور🌹 ✾ ✾ ✾ ══════💚══   ✨امام صادق علیه السلام فرمودند: ... روز غدير خم در ميان روزهاي عيد فطر و قربان و جمعه همانند ماه در ميان ستارگان است.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 اگر در تنهایی ات شاد نباشی، در رابطه با دیگران هم، شاد نخواهی بود... شادی واقعی، از درون خود توست... شادی واقعی حاصل شکرگزاری است الهی شکر، الحمدلله رب العالمین❤️ الهی به امید خودت🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
قرب به اهل بیت 5.mp3
10.93M
✘ چرا دنیا باید امام داشته باشد؟ ✘ چرا باید از امام اطاعت کرد؟ ✘ چرا امام در غیبت است؟ ✘ نسبت ما با امامِ غائب چیست؟ مجموعه (علیهم‌االسلام) ۵ | @ostad_shojae | montazer.ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
19.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همان نکاتی که واقعا بهش نیازه✅ احسنت 👏 حواس‌مون باشه درست انتخاب کنیم و را انتخاب کنیم http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پناهیان: برای انتخاب اصلح از نظر دین، قوی بودن ویژگی‌های شخصی مهمتر است یا ویژگی‌های مدیریتی ؟؟؟ 🔹انتخاب متناسب با نیاز زمان چه جایگاهی دارد؟؟؟ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مادر کنارِ فرهاد رفت که هنوز نمی‌توانست از جایش تکان بخورد و فرشته سر به زیر گوشه‌ای ایستاد. _حالت چطوره مادر؟! _ممنونم. نمی دانم چی شد؟ چرا این اتفاق افتاد. چیزی یادم نیست. _خودت را اذیت نکن. به مرور یادت میاد. خدارا شکر که الان خوبی. اگه با من کاری نداری میرم بیرون و بعد به فرشته نگاهی کرد و از اتاق خارج شد. _سلام فرشته خانم . خوشحالم که اینجایید. و بعد انگار که گردنش درد گرفته بود . صدای آخش بلند شد. و فرشته هراسان جلو رفت. _چی شد؟! دکتر را صدا کنم؟! _نه ممنون . گردنم را که چرخاندم درد گرفت. نمی‌دانم چی به سرم آمده؟ _نگران نباشید دیدید که دکتر گفت خوب می‌شید. _داشتم می‌آمدم خانه شما. اصلا نمی‌دانم چی به سرم آمد؟ _ان شاءالله خوب بشید. اونش دیگه مهم نیست. خدا را شکر که فعلا خوبید. _ممنونم. ببخشید که نگرانتان کردم. صدای گریه‌تون را شنیدم _وای ببخشید اذیتتون کردم. برای اولین بار بود که فرشته داشت با فرهاد صحبت می‌کرد. هر بار فقط شنونده بود. ولی امروز برای اولین بار داشت با او صحبت می‌کرد. شاید به خاطرِ دردِ دلی که با فرهاد در حالت بیهوشی کرده بود یا گریه‌هایی که از ته دل بود. الان احساسِ سبکی می‌کرد و دیگر با او احساسِ غریبی نمی‌کرد. اما باز هم نمی توانست با یک مردِ نامحرم راحت صحبت کند و یک لحظه احساسِ شرم کرد. "خدایا منو ببخش." پرستاری واردِ اتاق شد. سِرم فرهاد را عوض کرد و گفت : _سِرم که تمام شد به من اطلاع بدید باید برای انجام آزمایش ببریمشون. _چشم حتما. با رفتنِ پرستار، فرشته ببخشیدی گفت و خواست از اتاق بیرون بره که صدای فرهاد او را سرِ جایش میخکوب کرد. _فرشته خانم ممنونم. _کاری نکردم. _چرا شما برای من کارِ بزرگی کردید. سالها در رؤیاهام این روزها را برای خودم می‌ساختم و حالا باورم نمی‌شه که بالاخره به آرزوم رسیدم و شما.... _ببخشید من باید برم. _نه خواهش می‌کنم. بگید آن چیزهایی که شنیدم خواب نبود؟! _چی؟! شما چی شنیدی؟ _جوابِ مثبتِ شما را و فرشته با گونه‌های سرخ شده و شرم زده از اتاق خارج شد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام استاد بسیار عالی،و با حوصله مشاوره دادن و طمانینه ای که در کلامشون دارن آدم رو آرامش میده مشکل من نگرانی مدام درباره از دست دادن عزیزان داشتم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو سلام امام زمانم❤️ سلام صبحتون پر نور🌹 ✾ ✾ ✾ ══════💚══   ✨امام صادق علیه السلام فرمودند: ارزش عمل در آن روز (عيد غدير) برابر با هشتاد ماه است، و شايسته است آن روز ذكر خدا و درود بر پيامبر(ص) زياد شود، و مرد، بر خانواده خود توسعه دهد.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 خوشبختی یعنی باور کنیم هیچ انسانی کامل نیست و انسان ممکن الخطاست ... خوشبختی یعنی قبل از اینکه به فکر تغییر دادن دیگران باشی، ❌ قاضی زندگی خودت باش.👌 الهی به امید خودت❤️ الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺 ‎‌‌‌ ‌‎ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
غایبانِ خطرناک.mp3
6.7M
کسی که در انتخابات شرکت نمی‌کند؛ به تضعیف امنیت کشور و قدرت‌گیری دشمنان ایران جدّاً کمک کرده است! | منبع : جلسه ۱۷ از مبحث شرح زیارت آل یاسین @ostad_shojae | montazer.ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞عرض کردیم بزرگ‌ترین اشتباه در جلب محبت همسر اینه که مستقیم بهش بگیم چرا به من محبت نمی کنی😢⁉️ چرا دوستم نداری⁉️
🍃خانم های عزیز، برای یک مرد درک این حرفها واقعا سخته. چرا؟👇 چون آنها افرینش‌‌شان با خانم‌ها تفاوت داره. قبلا درباره تفاوت‌های زن و مرد صحبت کردیم حتما مطالعه کنید.
🍃اما خانم‌ها کلا احساساتی و لطیف هستند. به همین خاطر روحیه حساسی دارند. و البته بنا بر طبع و مزاجی که دارند به شدت مایلند که از همسرشان محبت ببینند.
🍃اما اگر مستقیم بگیم چرا محبت نمی کنی؟ آقا هم درک صحیحی از این احساس و ابراز نیاز نداره و هم ممکنه این ابراز نیاز در زمان مناسبی نباشه و آقا حال روحی مناسبی نداشته باشه که در این صورت ممکنه لجبازی هم کنه🤔
🍃پس چه کار کنیم که اقا متوجه بشه خانم به محبت بیشتری نیاز داره⁉️👇 خیلی راحته🤗👇
اولا، خانم باید خودش بی چشم‌داشت محبت داشته باشه و به وظایفش خوب عمل کنه. ثانیا، با دلبری و طنازی توجه و محبت آقا را جلب کنه.🤗
دلبری که بلدید🤗⁉️ بلد نیستید🤔 اشکال نداره با ما همراه باشید تا انجایی که بشه توی کانال عمومی گذاشت یادتون میدم ولی یک مواردی را باید فقط برای خانم ها اموزش بدیم👌
🍃یک آموزش کامل و کاربردی و عالی که بتونید صفر تا صد سیاست زنانه و طنازی و هزار تا قلق دیگه را یاد بگیرید😊👌
اگر موافقید که به زودی ثبت نام دوره را داشته باشیم عدد 5⃣ را برای ادمین بفرستید👇 @asheqemola
😍💞 دوستت دارم ولی تا پای جون نه مثل این و اون من میمیرم به جای هر دومون 💗دوستت دارم😍❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چادرش را مرتب کرد و به سمتِ مادرش رفت که فرزاد با سرعت به طرفشان آمد. _سلام مامان جان فدات بشم. می‌دونستم این دعاهای تو معجزه می‌کنه و پیشانی مادرش را بوسید و بدونِ معطلی به اتاق ِفرهاد رفت. _داداش قربونت برم به طرفش رفت و آرام پیشانی‌اش را بوسید. _الهی فدات بشم . تو که منو کشتی. این چه کاری بود مردِ مؤمن . دیگه داشتم قبضه روح می‌شدم. وای خدایا! شکرت. نمی‌دونی چقدر خوشحالم. ما هم جبهه بودیم این هم تیر و ترکش ولی از این کارها نکردیم این بیهوشی و این حرفها دیگه چی بود؟ _ببخشید داداش باعثِ ناراحتی‌تون شدم شرمنده _ولش کن بی‌خیال فدای سرت. حالا خودت چطوری؟! و نگاهی به سِرم توی دستش انداخت. _خدارا شکر . نمی‌دانم چی شد اصلا نفهمیدم. فقط می‌دونم داشتم می‌آمدم خانه شما. دیگه هیچی یادم نیست. _عزیزم خانه ما همیشه درش به روت بازه. ولی چرا عجله داشتی؟! به خاطرِ سرعتِ زیاد ماشین چپ کرده. البته اینو بگما خدا خیلی بهت رحم کرده. که توی اون دره سقوط نکردی. خیلی جای بدی بود. _خدارا شکر. نمی‌دونم چی بگم شرمنده شماها شدم زحمت افتادید _ای بابا ولش کن اصلا. راستی من هیچ شماره و آدرسی از برادرت نداشتم که بهشون خبر بدم. تازه می‌خواستم تحقیقاتِ محلی راه بندازم که خدا را شکر خودت به هوش آمدی _ممنونم از زحماتتون . واقعا نمی دونم از شما و خانواده‌تون چطوری تشکر کنم. ولی متاسفانه برادرم برای یه سری کارهای مربوط به شرکت به خارج از کشور رفته. چند روزِ دیگه برمی‌گرده. _خوب پس داداش مهمان خودمونی _باعرضِ شرمندگی.... چند روزی که فرهاد بیمارستان بود. حامد و فرزاد به نوبت پیشش می‌ماندند. فرشته و بقیه هم هرروز عصر به ملاقاتش می رفتند. بچه‌ها هم که خیلی اصرار داشتند. عمو فرهاد را ببینند با خودشان می بردند. بچه‌ها دورِ فرهاد را می‌گرفتند. سؤال پیچش می‌کردند. فرشته کناری سر به زیر می ایستاد و چیزی نمی‌گفت. حالِ فرهاد هر روز بهتر می‌شد و پزشکش می گفت که "خدا را شکر رو به بهبوده ولی زمان می‌بره تا بتونه به درستی روی پاهاش بایسته و راه بره. و فعلا مجبوره روی ویلچر باشه تا بهبودی کامل به دست بیاره" آن روز بعد از وقت ملاقات همه از اتاق بیرون رفتندکه فرزاد، فرشته را صدا زد و گفت : _تو بمون. خودم بعدا می‌رسونمت. وقتی همه رفتند. دستِ خواهرش را گرفت او را به راهرو برد. _ببین خواهرِ گلم. خودت می‌دانی که فرهاد منتظرِ جوابِ توئه . عجله کردن و تصادفش هم به همین خاطر بوده. حالا که اینجاست دلش می‌خواد تکلیفش روشن بشه. دیشب کلی با هم حرف زدیم. همه شرایطِ تو را هم قبول داره. خدا را خوش نمیاد بلا تکلیف بمونه. من میرم توی حیاط یه هوایی بخورم. دلم می‌خواد بری پیشش و حرفِ دلت را بزنی. هر شرطی هم خواستی براش بگذار. هر سؤالی داری . بی‌رو دروایسی بپرس ولی تکلیف ِخودت و این بنده خدا را روشن کن. باز هم میگم هر تصمیمی بگیری خودم پشتت هستم. _آخه داداش... _دیگه آخه نداره. _راستش برام سخته خودت می‌دونی. من تا حالا با یه نامحرم چشم تو چشم صحبت نکردم _خدای ناکرده قصدِ بدی که ندارید. باید سنگهاتون را با هم وا کنید. حالا صحبتهاتون را بکنید . محرم هم میشید... _اِه داداش! _شوخی کردم گلم. پاشو برو که منتظرته و پیشانی‌اش را بوسید و به طرفِ حیاط راه افتاد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490