#یادداشت_رسانه
🔎 رسانه هویت خودآگاهی
آنچه که امروزه در مواجهه با رسانه ها و در مصرف الکترونیکی و دیجیتالی مردم اهمیت دارد سطح خودشناسی و میزان دوری و نزدیکی انسان ها در نسبت با خودآگاهی است. آیا رسانه ها خودآگاهی ما را تقویت می کنند یا ما را از خویشتن خود دور می سازند؟
خودآگاهی یعنی نزدیک شدن به شناخت ضعف ها و قوت ها و آشنایی عمیق با آرزوها و احساسات، عشق ها و نفرت ها و توانمندی ها و نارسایی ها و دریک کلام، پاسخ درست به #هویت_شناسی و سوال "من کیستم؟" می باشد.
جامعه در ادبیات برخی جامعه شناسان، ملجا و معرف هویت افراد می باشد. "چارلز هربرت کولی"، تعبیر #خودآیینه_سان را برای تعریف شخصیت و خودآگاهی انسان به کار می برد و انسان را در قیاس با نظر و نگاه دیگران تعریف می کند.
"اروین گافمن"، کنش های افراد را نقش ها یا انتظاراتی می بیند که دیگران از ما در شرایطی معین دارند و "ما بازیگرانی هستیم که پشت صحنه ای متفاوت از جلوی صحنه تعاملاتمان داریم".
تورستن وبلن از مصرف نمایشی برای کسب شهرت سخن می گوید و گئورک زیمل نیز عامل فرار از گمنامی در کلانشهرها را مصرف زدگی معرفی می نماید که هردو به کسب شهرت و رسیدن به هویت توجه دارند و عامل خودآگاهی را در چیزهایی خارج از درون انسان جست و جو می کنند.
در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات و رسانه زدگیِ مفرط که لایک گرفتن از محیط و زندگی به شرط توجه دیگران و عقلانیت درقفس وابستگی ها، سکه رایج بوده و به تعبیر "بودریار"، حادواقعیت حاکم بلامنازعی گشته و نشانه ها و جعلیات غلبه یافته و "فِیک بودن، جای واقعیت را پر کرده" و به تعبیر دقیق تر، #مرگ_معنا رخ داده است، قربانی اصلی چنین اتمسفری، مساله هویت و خودآگاهی بوده که حاصل فرهنگ مصرف زده، نمایشی و جعلی می باشد.
پدیده های چون ایفلوئنسرها و شاخ های فضای مجازی، در پارادایم خودآیینه سان و جعلی و مصرف زده و شهرت طلب، قابل فهم بوده که اگر ۱. به تقویت فردیت افراد توجه نکنیم و به واقعیت درونی غنی و ریشه دار با کسب مهارت های زندگی اهتمام نورزیم ۲. اگر به خلوت های معنوی و پررنگ، کم اهمیت باشیم ۳. اگر خاطرات شخصی و خانوادگی کمرنگ و هیجانی داشته باشیم ۴. اگر مطالعه و تفکرانتقادی به عادت ثانوی ما در روند زندگی روزمره مان تبدیل نشود، مرگ سوژه و بحران هویت و تعلیق فرهنگ و افول تمدنی را همچون غرب، تجربه خواهیم نمود.
🖌علیرضامحمدلو، پژوهشگر فرهنگ و رسانه
@andisheengelabi
#سلبریتی_شناسی (۱)؛
🔎صنعت فرهنگ، افول معرفت و مرگ معنا در حاد واقعیت
🔹سلبریتی کیست و اساسا چه نقشی در جامعه شناسی برایش نوشته شده است؟ در یک تعریفی گفته میشود سلبریتی یعنی «آدمی که خیلی ها بدلیل تبلیغات مکرر و سبک خاص زندگی یا جذابیت بصری اش وی را می شناسند و جزییات زندگی اش برای این خیلی ها مهم است.»
🔸اگر بی مقدمه بخواهیم فکت های مربوط به این پدیده را بیان کنیم باید گفت: ستاره ها و قهرمانان در نتیجه شایستگی هایشان صاحب نام میشوند ولی سلبریتیها ضربدر رسانه و بعلاوه رپورتاژ و #پروپاگاندا(تبلیغات مایل به فریب)، اذهان و قلوب را تسخیر کرده و مرکز توجه واقع میشوند.
🔹اما کارکرد اصلی و امروزی این پدیده در جامعه چیست؟ ژان بودریار فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی در این رابطه #حاد_واقعیت را طرح کرده و میگوید: از میانه قرن بیستم ما دوباره به وضعیتی برگشتهایم که #واقعیت_طرد_شده_است. نه اینکه ارجاعی وجود ندارد (دالی به مدلولی ارجاع نمیدهد)، بلکه منظور این است که کمپانیهای تفریحی و رسانههای تودهای، غیر واقعیت را جانشین آن ساختهاند.(دستکاری واقعیت و غیبت حقیقت)
🔸حال این #کاریزمای_برساخته چگونه رقم خورد؟ با صرف نظر از تاریخچه مفهوم سلبریتی و در نگاه فیلسوف علوم اجتماعی، در گذشته و قبل از عصر مدرن و رسانه، میوه فرهنگ، محصول زمین معرفت بود. جلوتر از اقتصاد و سیاست و امنیت، عمیق ترین و پایدارترین عنصر اجتماعی، فرهنگِ معرفت پایه بود. با ظهور مدرنیته و غلبه فراگیر سرمایه داری در سلول های جامعه، #صنعت_فرهنگ به تعبیر آدورنو جای فرهنگ را گرفت.
🔹معرفت که ستون خیمه فرهنگ بود، وجه پایداری اش را از دست داد و تبدیل به #امر_کالایی گشته و وارد فضای بساز و بفروش شد. در بعد فلسفی، نسبیت بر فرهنگ حاکم گردید و با ظهور رسانه، سیالیت فرهنگ به اوج خود رسید و ارتکازات(مفاهیم رسوخ یافته در ذهن به مرور زمان) و عادات برساخته، از معرفت ناب و پایدار سبقت گرفت.
🔸غلبه ارتکازات و اطلاعات بر معرفت باعث شد منزلت دانش و معرفت، در حد #تفننهای_شخصی و تکثرات اجتماعی کاهش یابد. علم، دیگر یک مقوله مقدس تلقی نمیشد و حتی تجربه و science هم همانند دین و تجربه دینی در غرب، به امری شخصی بدل شد.
🔹#مرجعیت_دانش، همه جایی و هرجایی شد و ابتذال و افول معرفت بر جهان غرب سایه انداخت. رسانه بقدری فراگیر شد که هرکسی میتوانست با رسانه ای که در اختیار دارد، ادعای معرفت و کشف یا کنترل واقعیت داشته باشد.
🔸#فوبیای_استبداد_عوام هم در نسبت با همین شرایط ابتذال گونه و با توجیه آزادی و #دمکراتیزه_شدن_معرفت، مطرح شد چرا که هرکسی بدون ضابطه می توانست هر سخن و داده ای را در نزد افکار عمومی منتشر کند.
🔸این غلبه اطلاعات و داده های رسانه ای بر معرفت(باور صادق موجه)، باعث #از_جاکندگی عناصر سرگرمی و تفنن همچون بازیگران و هنرمندان تئاتر و سینما و نشستن آنها بر مسند باورسازی و ساخت ارتکازات اجتماعی گردید.
🔹دیگر عالمان و اندیشمندان و فیلسوفان بر #منبر_تعلیم_و_تربیت_اجتماعی نبودند. راهبردی ترین گزاره های اجتماعی با تکرار و تکرار و تکرار از طریق تریبون های رسانه ای در ذهنیت عموم جامعه رسوب یافت و به #ارتکازات_بنیادین بدل گردید که دستپخت عناصر سرگرمی ساز جامعه بود.
🔸#سرگرم_آموزی(Edutainment) جای تعلیم و تربیت سنتی را گرفت و بازی و بازیگری و هنر بر مسند تولید و انتقال معرفت اجتماعی تکیه زد. اینکه چگونه و به چه چیزی فکر بکنیم را هم رسانه تعیین میکرد! چرا که ارباب رسانه در راس هرم قدرت قرار گرفتند.
🔹در نهایت اینکه معرفت جای خود را به اطلاعات و ارتکازات داد و فرهنگ هم با تغییری بنیادین به معنای "افکار عمومی" تقلیل یافت. پدیده سلبریتی با فالوورها و شخصیت کاذبش، حاد واقعیت و #عبور_از_حقیقت را به بهترین شکل ترجمه کرد و #مرگ_معنا را رقم زده و فاتحه واقعیت را هم خواند.
🔻امروزه و در ساحت افکارعمومی، احترام و قداست و تایید و اطاعتی که همزاد فرهنگ و معرفت بود، در سایه فضای مجازی و جهان رسانهزده، ازآن بلاگرها، ولاگرها و سلبریتی هاست که این پدیده، نتیجه #حادواقعیت یا همان عبور از واقعیت به سمت برساختها، نشانه ها و مجازهاست.
✍️علیرضامحمدلو، تحلیلگر رسانه و علوم اجتماعی
لینک مطلب: http://www.andishkadeboshra.ir/1401/07/06/1-10/
🌐کانال عصرجدید،عصررسانه
🆔@andisheengelabi