📍خوش به حال من که چنین همسری دارم
📌به نقل از نوه امام
🔸علاقه و محبت وافری به همسرشان داشتند به طوری که خانم در یک طرف قرار داشت و بچه ها در طرف دیگر و این دوست داشتن با احترام خاصی همراه بود.
🔹یک بار خانم مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی می کردند. وقتی آقا اخم می کردند ما به شوخی می گفتیم اگر خانم باشد، آقا می خندند، وقتی نباشند آقا ناراحت هستند و اخم می کنند.
🔸هرچه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم ایشان باز نشد.بالاخره من گفتم:(خوش به حال خانم که شما این قدر دوستشان دارید.)، آقا گفتند:(خوش به حال من که چنین همسری دارم.فداکاری که خانم در زندگی کردند، هیچ کس نکرده است.)
📙برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📷اگر خمینی یکه و تنها هم بماند....
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍خوش به حال من که چنین همسری دارم
📌به نقل از نوه امام
🔸علاقه و محبت وافری به همسرشان داشتند به طوری که خانم در یک طرف قرار داشت و بچه ها در طرف دیگر و این دوست داشتن با احترام خاصی همراه بود.
🔹یک بار خانم مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی می کردند. وقتی آقا اخم می کردند ما به شوخی می گفتیم اگر خانم باشد، آقا می خندند، وقتی نباشند آقا ناراحت هستند و اخم می کنند.
🔸هرچه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم ایشان باز نشد.بالاخره من گفتم:(خوش به حال خانم که شما این قدر دوستشان دارید.)، آقا گفتند:(خوش به حال من که چنین همسری دارم.فداکاری که خانم در زندگی کردند، هیچ کس نکرده است.)
📙برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍نجف را بگیرید با خانم صحبت کنم
📌حجت الاسلام محتشمی
🔸پانزده سالی که درنجف بود با کسی تلفنی صحبت نمی کرد.وقتی به پاریس رفتیم، همان روز اول و یا دوم بود که گفتند:(تلفن نجف رابگیرید می خواهم باخانم صحبت کنم.)
🔹درمدتی که درپاریس بودند این مسئله چندین بار اتفاق افتاد که با خانم تلفنی صحبت کردند. به خاطر همین نزدیکی ورابطه عاطفی، چندین بار از پاریس پیغام دادند که هرچه زودتر کارگذرنامه وویزای خانم رادرست کنند تاایشان هم بیاید پاریس.
🔸بعداز یکی دوهفته خانم آمد.وقتی که امام خانواده را دیدند،احساس آرامش وطمأنينه ای در ایشان مشاهده کردیم.
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍وضعیت خانم را لحظه به لحظه گزارش کن
📌حاج عیسی جعفری(خادم بیت امام)
🔸خانم ناراحتی معده پیدا کرد. قرار شد به بیمارستان منتقل شده و نمونه برداری شود.آقا به من گفتند:(لحظه به لحظه وضعیت خانم را تلفنی بپرس و به من اطلاع بده)من هم، هر چند دقیقه یک بار خبر می گرفتم و به امام می دادم.
🔹زمانی که خانم را برای عمل در بیمارستان آماده می کردند، امام ۵۰ هزار تومان پول دادند که در بین مردم مستضعف جنوب شهر تقسیم کنم. معلوم شد برای بهبودی خانم صدقه می دهند.
🔸وقتی که خبر موفقیت عمل جراحی را گفتم، ۲۰ هزار تومان دیگر دادند.گفتم:آقا! این ها را همان جا ببرم و تقسیم کنم؟ گفتند: نه، این ها دیگر مال خودت.
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍خانم نیامدند؟
🔶مادرم اگر سر سفره نمی نشست،آقا غذا نمی خوردند. منتظر می ماندند ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند.
🔷تا همین اواخر تا وقتی خانم سر سفره نمی آمد، دست به غذا نمی زدند، گاهی زود تر دست به غذا می بردیم، نمی گفتند چرا صبر نمی کنید؟
می گفتند:(خانم نیامدند؟)
🔸چند بار ایشان را صدا می کردند، گاهی خانم می آمد و می گفت:(آقا، آخر من مهمان دارم، شما بخورید من باید غذا بکشم، بعد می آیم)این رفتار آقا در همه اثر می گذاشت.....
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍مشورت قبل از رفت و آمد
📌خانم فاطمه طباطبایی(عروس امام)
🔸خانم می گفتند: وقتی می خواستند با خانواده ای جدید رفت و آمد کنند ،باید با امام مشورت می کردند. چون آقا گفته بودند که ابتدا به طور ناشناس به خانه کسی نروند چون ممکن است مناسب نباشد
🔹یا اگر می خواهند بیرون بروند به ایشان بگویند که کجا می خواهند بروند.این قید ها را در رابطه با خارج از خانه داشتند ولی در داخل خانه آزادی مطلق وجود داشت.
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍دعا کن جایش خوب باشد
📌حجت الاسلام بروجردی نوه امام
🔸یک روز وارد اتاق آقا شدم دیدم با خانم دارند تلویزیون نگاه می کنند.شب سال دایی مصطفی بود.آقا هم یادشان بود.
🔹خانم اوقاتشان خیلی تلخ بود.
امام گفتند:(خانم چرا اوقاتتان تلخ است؟)خانم گفتند:(آخر امسال هم تلویزیون در مورد مصطفی هیچ صحبتی نکرد.)
🔸آقا گفتند:(به صحبت این ها چه کار داری؟دعا کن جایش خوب باشد.)
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍آرامش امام
📌حجت الاسلام سید احمد خمینی(ره)
🔸به قدری در جریان شهادت آقا مصطفی آرام برخورد کردند که وقتی جریان را بازگو کردیم، انگشتان خود را به آرامی تکان داده و سه مرتبه گفتند:( انا لله و انا الیه راجعون)
🔹وتنها جمله ای که بعد از کلمه استرجاع بر زبان جاری کردند این بود:(سعی کنید مستحبات را نسبت به ایشان انجام دهید)
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍نرمی و مدارا در خانواده
📌نوه امام
🔸در همه چیز سفت و محکم بودند ،امابه خانواده که می رسیدند نرم بودند .بارها می شد عصای ایشان رو می بردم و با آن بازی می کردم.بعد مادرم با اعتراض می گفت ایشان خسته اند.
🔹امام میگفتند :(نه،بگذار بازی کند.بچه اگر بازی نکند مریض است.بچه باید شیطونی کند.)
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍آخرین وصیت
🔸و آخرین وصیتم به احمد آن است که فرزندان خود را خوب تربیت کند و از کودکی با اسلام عزیز آشنا کند و مادر محترم مهربانشان را مراعات کند و خدمتگذار همه ی متعلقان خود باشد
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍با خانواده برخوردشان، پیامبر گونه بود
📌آقای سید رحیم میریان( از اعضای دفتر امام)
🔸نحوه برخوردشان با خانواده پیامبر گونه بود. بعد از ظهرها که می شد خانواده ی آقا، نوه ها، دختر ها و عروس ها می آمدند و دور ایشان می نشستند و چنان با امام گرم می گرفتند و شوخی و مزاح می کردند که تصور چنین حالتی برای یک رهبر سیاسی با آن همه مشغله شاید غیر ممکن باشد.
🔹بعضی از روزها شاید بودم که امام با آن سن و سال و مشغله ی کاری، با علی کوچولو بازی می کردند. آقا یک طرف اتاق می ایستاد و علی طرف دیگر اتاق و توپ بازی می کردند.
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍کسی نبود بیاید بدوزد؟
📌عروس امام
🔸هیچ وقت دستور انجام کاری را به خانم نمی دادند. خانم می گفتند : وقتی یک دکمه پیراهنشان می افتاد، میگفتند : "می شود این را بدهید بدوزند؟ ".
🔹نمی گفتند :"خودت بدوز" یا احیانا اگر روز بعد دوخته نشده بود نمی گفتند :"چرا ندوخته اید؟" می گفتند :"کسی نبود بیاید بدوزد؟"
🔸تا آخر عمرشان هیچ وقت به خانم نگفتند :"یک لیوان آب به من بدهید"، خودشان این کار را انجام می دادند
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍مرا دل نگران کردی!
📌خانم مرضیه حدیده چی (دباغ)
🔸فرانسه که بودیم، یک روز خانم به منزل یکی از فامیل هایشان به میهمانی رفتند .موقع برگشتن ،دو ساعت از وقتی که به امام گفته بودند که برمیگردند،دیرتر شده بود.
🔹آقا که همه کارهایشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می کردند،سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند:(خانم نیامدند؟)
🔸دفعه سوم گفتند:(نگران شدم،شما نمی توانید وسیله ای پیدا کنید که تماس بگیریم؟)تا این که خانم آمدند.
🔹آن وقت بایک محبت خاصی رو به روی خانم نشستند وفقط گفتند:
(مرا دل نگران کردی!)
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍فریده!خانم دارد سینی می آورد
📌خانم زهرا مصطفوی:
🔸یک بار کارگر خانه به مرخصی رفت ومادرم سینی غذا را در دستشان گرفتند و آوردند سر سفره.
🔹آقا گفتند:(وامصیبتا ، فریده!خانم دارد سینی می آورد.)خواهرم می گفتند:ما تو خانه خیلی کار می کردیم.اصلا نمی گذاشتند خانم کار کنند.
🔸این را وظیفه زن نمیدانستند که در منزل کار کند.می گفتند:اگر خودش دلش خواست انجام دهد ولی مرد حق ندارد بگوید :این کار را بکن ،یا مثلا شام درست کن!
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
http://eitaa.com/joinchat/3090874385C67a81f13e2
📍تو نباید بشوری!
📌به نقل از همسر امام
🔸احترام مرا نگه می داشتند و حتی حاضر نبودند من در خانه کار کنم. همیشه میگفتند: «جارو نکن.» اگر می خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم می آمدند و می گفتند: «بلند شو. تو نباید بشوری». پشت سر ایشان اتاق را جارو می کردم و وقتی منزل نبودند لباس بچه را می شستم.
🔹یک سالی که به امامزادهقاسم رفته بودیم، کسی که همیشه در منزلمان کار می کرد با ما نبود. بچه ها بزرگ شده و دختر ها شوهر کرده بودند. وقتی ناهار تمام شد من نشستم لب حوض تا ظرف ها را بشویم، ایشان همین که دیدند دارم ظرف ها را می شویم به فریده که منزل ما بود گفتند: «فریده! بدو، خانم دارد ظرف می شوید.»
فریده دوید و آمد، ظرف ها را از من گرفت و شست.
📗برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
➕@Asreimam