فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تبرک جستن استاد فاطمینیا به منبر عزای حضرت سیدالشهداء (ع) محرم ١٣٩۹
خوشا کسی که توسل به آن جناب گرفت...
@asrzohoor69
#سلام_امام_زمانـم
امیــد آخر دنیا ...
طبیب زخم فــراق
سوار غمزده آقـ💔ـا ...
نمی رسی از راه؟؟؟
#شعر_مهدوی
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
@asrzohoor69
همه چيز
به "خنده ات" بستگى دارد
كافيست بخندى
تا تمامِ روز را
در آسمان قدم بزنم
#جانا
#آقاى_خوبيها
#صبح_بخير
@asrzohoor69
34.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ کوبنده حضرت زینب سلاماللهعلیها به اشکهای کوفیان
شب فراق که داند
که تا سحر چند است
مگر کسی که
به زندان عشق در بند است
#ملتعشق
#ماملتشهادتیم ..•🥀•
🗓 #حدیث_روز
حضرت امام صادق عليه السلام
ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ وَ يَكْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا
ياد مرگ، خواهشهاى نفس را مى ميراند و رويشگاه هاى غفلت را ريشه كن مى كند و دل را با وعده هاى خدا نيرو مى بخشد و طبع را نازك مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شكند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر كوچك مى كند.
مصباح الشریعه ص 171
@asrzohoor69
ام المصائب - @Maddahionlin.mp3
2.25M
🏴ام المصائب
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴بهترین #سخنرانی های روز
🎤 #استاد_عالی✅
@asrzohoor69
🔹امام مهدي (عجل الله فرجه) از ديدگاه امام محمد باقر (علیهالسلام )
🔰«ام هاني مي گويد از خدمت امام باقر عليهالسلام در مورد آيه ي شريفه ي «فلا اقسم بالخنس»: «سوگند به ناپديد شونده ها» تکوير/ 152 پرسيدم، فرمود:
✔️«امام يخنس سنته ستين و مأتين، ثم يظهر کالشهاب يتوقد في الليلة الظلماء، فان ادرکت زمانه قرت عينک».
☑️ «او امامي است که در سال 260 (سال رحلت امام حسن عسگري) از ديده ها مخفي مي شود و سپس چون ستاره اي فروزان ظاهر شود که در شب تاريک مي درخشد. اگر زمان او را درک کني ديدگانت روشن مي شود».
📚 اصول کافي/ ج١/ ص٢٧۶
@asrzohoor69
✨﷽✨
🌼یک داستان یک پند
✍روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی میخواست آب بکشد و نمیتوانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کردهای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد.
آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسولالله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید.
پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آوردهای؟ گفت: مردی خوشروی، شیرینکلام، خوشاخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آوردهای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدمهای مبارکش افتاد. گریه میکرد و معذرت میخواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
📚قصصالروایات
@asrzohoor69