وداع با اردیبهشت
آخرین روزهای اردیبهشت است؛
بر سر شاخه ی کاجی سبز
مرغکی زببا ودل شیدا
ترنمی میخواند با طنازی بسیار
میزند نغمه؛ ی راز
نیست معلوم که این
آخرین وعده ی دیدار
من و این ماه خداست،
یا که باز هم مهلتی
هست مرا؟ گذر عمر چه زود میگذرد،
درروال عادی ایام، روز وماه
وسال هستند، مدام
آنکه روزی نیست،، ماییم،، بدان
قدر این لحظه ها رادریاب،،
#آذریان #فایل_های_اورجینال_لیمان
سایت شعر ایران خانم صدیقه جُر
عاشق، زار
خواستم تا که دل از بند تو آزاد کنم
شوم از دست تو راحت و دلی شاد کنم،،،،
بنشستی بر اغیار و زدی طعنه به من،،
بشکند پیر فلک دست نمک خورده ی من،،،،
نشدی سایه ای برسر نشدی محرم راز،،
، بگو ای شاخه ی خشکیده، چه باشد هدفت،،
به تمسخر زده ای طعنه به قلب و دل من
من چه گویم به تو این بوده مرام و هنرت
خسته و زار و پریشان،،،ز جفایت ای یار
تو بیا بر من، دلخسته، محبت بنما
قدمی سوی منِ عاشق زارت بردار
که تا سرمه کشم گرد و غبار قدمت
نظری کن سوی این عاشق و دلخسته ی خویش
تا شود شاد و غزل خوان،،،به یـُمـن نـفست
#آذریان #فایل_های_اورجینال_لیمان
سایت شعر ایران خانم صدیقه جُر