eitaa logo
کانال بزرگ آسمانیان
403 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
890 ویدیو
386 فایل
#کانال_بزرگ_آسمانیان #آسمانیان را بهتر بشناسیم. #عاشقانه_آسمانیان #محبت_آسمانیان #زندگی_آسمانیان #شهادت 👈 #زندگی_جاویدان Support ; 📡 http://assemanian.blog.ir Admin 🆔 @Moqiseh
مشاهده در ایتا
دانلود
زیرکی زنان (کوتاه) مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟ زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند! مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم. در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت.! مرد با تعجب پرسید: چرا چنین کردی؟ زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند. در این هنگام زن خطاب به مرد گفت : این است زیرکی زنان! اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند. https://eitaa.com/zaerin
❤️ زیرکی زنان ❤️ (کوتاه) مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟ زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند! مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم. در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت.! مرد با تعجب پرسید: چرا چنین کردی؟ زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند. در این هنگام زن خطاب به مرد گفت : این است زیرکی زنان! اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند. ❤️ eitaa.com/zaerin ❤️
♥️دلنوشت عشق♥️ 🔵 موش ازوجودیک "تله موش"درمزرعه خبرداد . 🔷 همه گفتند : مشکل توست به ما ربطی ندارد. 🔹ماری دمش در گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند و گوسفند را برای عیادت کنندگان از زن مزرعه دار سر بریدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد گاو را برای مراسم ترحیم کشت. 💠 و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد. #️⃣ #️⃣ 🌺 لطفا کانال را به دوستان معرفی نمائید 🌺 🆔 @ZAERIN 💚
❇️ ⭕️ دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند. 🔹 ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. 🔸 آن ها ساعت ها با هم صحبت می‏کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می ‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می ‏نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می ‏دید، برای هم اتاقیش توصیف می‏ کرد. 🔹 پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت. مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می‏ کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. ✍️ ; ادامه داستان را در لینک زیر مشاهده کنید. 📡 https://moqi3aks.blogsky.com/1398/11/30/post-47/%d9%86%d9%81%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%86%da%af #️⃣ 🆔 @Assemanian 🇮🇷