لطیفههایی از عبید زاکانی
شخصی تیری به مرغی انداخت؛ خطا کرد. رفیقش گفت: احسنت. تیرانداز برآشفت که : به من ریشخند میکنی؟ گفت: نه، میگویم احسنت؛ اما به مرغ.
😂😂😂
شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوبهای سقفش بسیار صدا میکرد. به صاحب خانه از بهرِ مرمّت آن ، سخن بگشاد. پاسخ داد که: چوبهای سقف، ذکر خداوند میکنند. گفت: نیک است؛ اما میترسم این ذکر، منجر به سجده شود.😂😂😂
کلیات عبید زاکانی و لطایف، ص ۲۹۴ و ۲۹۵.
#کلیات_عبید
#لطایف_عبید
http://eitaa.com/astanehalavipli