سخنانی از گلستان سعدی
دَه آدمی، بر سفرهای بخورند و دو سگ، بر مُرداری با هم به سر نبرند. حریص، با جهانی گرسنه است و قانع، به نانی سیر. حکما گفتهاند: توانگری به قناعت، بِه از توانگری به بضاعت.
رودهی تنگ، به یک نان تهی، پر گردد
نعمت روی زمین، پر نکند دیدهی تنگ
☘☘☘
پدر چون دور عمرش، منقضی گشت
مرا این یک نصیحت کرد و بُگذشت
که: شهوت، آتش است، از وی بپرهیز
به خود بر، آتش دوزخ مکن تیز
در آن آتش نداری طاقتِ سوز
به صبر، آبی برین آتش زن امروز
بضاعت: سرمایه، دارایی.
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۷۷.
#گلستانسعدی
#حریصوقانع
#توانگری
#شهوتودوزخ
هدایت شده از گلزار ادبیات
حمیدرضا محمدی3324.mp3
زمان:
حجم:
339.9K
حکایتی از #گلستانسعدی
🌹🌹🌹
باب دوم در اخلاق درویشان
خوانش: حمیدرضا محمدی
🌺🌺🌺
حکایتی از گلستان سعدی
یافتن مروارید در بیابان
اَعرابی را دیدم در حلقهی جوهریان بصره که حکایت همیکرد که: وقتی، در بیابانی راه گم کرده بودم و از زاد معنی چیزی با من نمانده بود و دل بر هلاک نهاده که همی ناگاه، کیسهای یافتم پر مروارید. هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندمِ بِریان است؛ باز آن تلخی و نومیدی که معلوم کردن که مروارید است.
در بیابانِ خشک و ریگِ روان
تشنه را در دهان، چه دُر، چه صدف
مردِ بیتوشه کاوفتاد از پای
بر کمربند او، چه زر چه خَزَف
لغات:
اعرابی: عرب.
حلقه: گروه، دسته.
جوهریان: جواهرفروشان.
زاد: توشه، آذوقه.
دل بر هلاک نهادن: مرگ خود را نزدیک دیدن.
بریان: برشته.
دُر: مروارید.
خزف: مهرهی بیارزش.
کلیات سعدی، گلستان، ص ۱۰۶، باب سوم در فضیلت قناعت.
#گلستانسعدی
#مرواریددربیابان
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از گلستان سعدی
بدخوی
بدخوی، در دست دشمنی گرفتار است که هر کجا رَوَد، از چنگ عقوبت او، خلاص نیابد.
اگر ز دست بلا، بر فلک رود بدخوی
ز دست خوی بد خویش، در بلا باشد
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۷۶.
#گلستانسعدی
#آدابصحبت
#بدخوی
#کتابخانه_عمومی_امیرالمومنین_آستانه
https://eitaa.com/astanehalavipli
سخنی از گلستان سعدی
خاموشی
نادان را بِه از خاموشی نیست؛ وگر این مصلحت بدانستی، نادان نبودی.
چون نداری کمالِ فضل، آن بِه
که زبان در دهان نگه داری
آدمی را زبان فَضیحه کند
جوزِ بیمغز را سبکساری
🌺 🌺 🌺
خری را ابهی، تعلیم میداد
برو بر، صرف کرده سعیِ بسیار
حکیمی گفتش: ای نادان، چه کوشی؟
درین سودا، بترس از لوم لایِم
نیاموزد بَهایم از تو گفتار
تو خاموشی بیاموز از بهایم...
لغات:
فضیحه: رسوا.
جوز: گردو.
سودا: خیال.
لوم: سرزنش.
لایم: سرزنشکننده.
بهایم: جمعِ بهیمه، چهارپایان.
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۷۸.
#گلستانسعدی
#آدابصحبت
#خاموشی
#کتابخانه_عمومی_امیرالمومنین_آستانه
https://eitaa.com/astanehalavipli
سخنی از گلستان سعدی
همنشینی با بدان
هر که با بدان نشیند، نیکی نبیند
گر نشیند فرشتهای با دیو
وحشت آموزد و خیانت و ریو
از بدان، نیکوی نیاموزی
نکند گرگ، پوستیندوزی
لغات:
دیو: شیطان.
ریو: مکر، حیله.
کلیات سعدی، فروغی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۷۹.
#گلستانسعدی
#همنشینیبابدان
#کتابخانه_عمومی_امیرالمومنین_آستانه
https://eitaa.com/astanehalavipli
سخنی از گلستان سعدی
کشتن بندیان
کُشتن بندیان، تأمّل اولیتر است؛ به حکم آن که اختیار باقی است؛ توان کشت و توان بخشید. وگر بیتأمّل کشته شود، مُحتَمَل است که تدارکِ مثل آن، مُمتنع باشد.
نیک سهل است زنده بیجان کرد
کُشته را باز نتوان کرد
شرط عقل است صبرِ تیرانداز
که چو رفت از کمان، نیاید باز
لغات:
بندیان: زندانیان.
تامّل: اندیشه کردن، درنگ کردن.
اولیتر: سزاوارتر.
تدارک: جبران.
ممتنع: غیرممکن، محال.
نیک سهل است: بسیار آسان است.
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۸۱.
#کشتنبندیان
#گلستانسعدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از گلستان سعدی
دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دَم بیازارند.
سنگی به چند سال شود لَعل پارهای
زِنهار تا به یک نفَسَش، نشکنی به سنگ!
لغات:
فرا چنگ آرند: به دست آورند.
دَم: لحظه.
لعل: سنگی قیمتی و سرخ.
زنهار: بپرهیز.
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم: در آداب صحبت، ص ۱۸۲.
#دوست
#گلستانسعدی
#کتابخانه_عمومی_امیرالمومنین_آستانه
باتشکر از ادمین محترم کانال گلزار ادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از گلستان سعدی
[کمک به نیازمندان]
درویش ضعیفحال را، در خشکی تنگسال، مپُرس که: چونی؟ اِلّا به شرط آن که مرهم ریشش بنهی و معلومی، پیشش.
خری که بینی و باری به گِل در افتاده
به دل بر او شَفَقَت کن؛ ولی مرو به سرش
کنون که رفتی و پرسیدیاش که: چون افتاد
میان ببند و چو مردان، بگیر دُمبِ خرش
لغات:
درویش: فقیر.
چونی: چگونهای؟
ریش: جراحت.
معلوم: پول.
شفقت: دلسوزی.
میان: کمر. میان بستن: اراده کردن، آماده شدن.
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم: در آداب صحبت، ص ۱۸۴.
#گلستانسعدی
#کمکبهنیازمندان
#کتابخانه_عمومی_امیرالمومنین_آستانه
#گلزار_ادبیات