eitaa logo
آستانِ مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
به دست کوچولوی بچم سرم وصل بود. گریه میکردم. دکتر اومد میخندید میگفت واه واه چه لوسی تو ،چجوری زایمان کردی نازک نارنجی. بچت سالمه کامله نیاز به بستری هم نداره این خوشحالی داره خانوم خانوما اصلاً زائوهای ما همینن تا شوهرشونو میبینن شروع میکنن به ناز کردن😁 راست میگفت من مامان بودم باید این بچه بازیها رو میذاشتم کنار.☺️ خلاصه از اون روز بزرگترین آتو رو دست مامان داده بودیم و تا۱۵سالگی بچم هر اتفاقی برای محمدجواد می افتاد مینداخت تقصیر روز اول تولدش که قندش افتاده بود😄 تازه همشم میگفت خاله سمانه شاهده من بهش زنگ زده بودم گفته بودم الان قند بچه افتاده😂 محمدجوادم اسمشو باخودش آورده بود . من و احسان سر اسمش کلی فکر کرده بودیم و ۳دوره اسم عوض کردیم. سهیل،معین،علیرضا... اما وقتی این پسر شب شهادت امام جواد بدنیا اومد خود به خود محمدجواد شد. یاد هدیه خدا به امام رضا افتادم و دلم شاد شاد بود. کوچولو رو بغل کردیم و دلخوش راه افتادیم از بیمارستان رفتیم به خونمون . خونه کوچولویی که قرار بود گریه ها و خنده های محمدجواد توش بپیچه. نذاشتم مامان خریدهای بیهوده سیسمونی رو انجام بده.تختی که مسلما بچت توش نمیخوابه.کمدی که وقتی کمد دیواریم جا داره،خریدنش کاربیهوده ایه،لباسها و کفشهایی که برای سن بالاترش خریده میشه و معمولا تبدیل میشه به کادو برای بچه های فامیل😉 چون بچت همش میخاد باسلیقه خودش براش خرید کنی و خیلی از اسباب بازیهایی که بخاطر در دسترس بودن به سن واقعی بازی کردنشون نرسیده خراب میشن و بچت میشکندشون... مامان پول خریدهای سیسمونی رو بهمون داده بود و ماهم گذاشتیم در جریان رشد بچه خرید کنیم. یه ننو و کالسکه خریده بودیم با لوازم اولیه و چند دست لباس و پوشک💐 ساعت۳رسیدیم خونه محمدجواد جون به خونه خوش اومدی😍 بابای احسان بخاطر پسر بودن نوه ش جلوی پامون خون ریخت و قربونی کرد حیف من و احسان ازش نخوردیم چون عقیقه بچم بود😐😃مامانش هم بشدت خوشحال بود و بچه رو ازم گرفت تو بغلش و تا ساعت ۴بچه رو نمیداد شیرش بدم. نمیدونم چرا هی تو گوش محمدجواد میگفت گلپسرم میدونی پسرمنی ،مال مامانت نیستی😳😐 این چه وضع نازکردن بچه بود😉😄 خواهر احسان هم میخندید و میگفت مامان اتفاقا شکل خودتم هست. مامانم لباشو جمع کرده بود و چشاشو ریز کرده بود تا جواب دندان شکن ارائه کنه که بابا با عکس بچگی خودش سر رسید و اونو کنار صورتش گرفت و گفت ببینید کوپ بابابزرگشه😅 مادر احسان گفت:حاج آقا گوسفندشو ما دادیم اونوقت مفت مفت شکل شماشد؟ خدایی محمدجواد سایز کوچیک و بی ریش سبیل بابابود. ✍مطهره پیوسته 🎊🎈🪁🍼🎊🎈🪁🍼 @astanehmehr