📖 #حکایت
💎 #فِداهاأَبوها
آيت الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالی» نقل فرموده كه روزی عده ای از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسش هايی داشتند كه می خواستند از محضر امام كاظم علیه السلام بپرسند.
امام علیه السلام درسفر بودند، پرسش های خود را نوشته به دودمان امامت تقديم نمودند، چون عزم سفر كردند برای پاسخ پرسش های خود به منزل امام علیه السلام شرفياب شدند، امام كاظم علیه السلام مراجعت نفرموده بود و آنها امكان توقف نداشتند، از اين رو #حضرتمعصومه سلام الله علیها پاسخ آن پرسش هارا نوشتند و به آنها تسليم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدينه منوره خارج شدند، در بيرون مدينه با امام كاظم علیه السلام مصادف شدند و داستان خود را براي آن حضرت شرح دادند.
هنگامي كه امام علیه السلام پرسش های آنان و پاسخ های حضرت معصومه سلام الله علیها راملاحظه كردند، سه بار فرمودند:
«فِداها ابوها » پدرش به قربانش باد.
باتوجه به اين كه حضرت معصومه سلام الله علیها به هنگام دستگيری پدر بزرگوارش خردسال بود،اين داستان از مقام بسيار والا و دانش بسيار گسترده آن حضرت حكايت ميكند...
📔محمد محمدي اشتهاردي، حضرت معصومه فاطمه دوم، ص 133
نقل از سایت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
#فاطمه #کریمه #معصومه #طاهره #حمیده
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📜#حکایت
🔻مذمت بكار گيرى مهمان
مهمانى بر امام رضا عليه السلام وارد شد، حضرت نزد او نشسته بود و با وى صحبت مى كرد به گونه اى كه بخشى از شب را با يكديگر مى گذراندند، در اين هنگام چراغ روشنائى داراى مشكل و خرابى شد.
مهمان امام رضا عليه السلام كه خرابى چراغ رامشاهده مى كرد دست برد تا آن را اصلاح كند.
در اين هنگام حضرت مانع كار او شد و خود ان را درست كرد و سپس فرمود.
انا قوم لا مستخدم اضيافنا
ما خاندانى هستيم كه مهمانان خود را به خدمت نمى گيريم .
📚بحارالانوار، ج 49، ص 102
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📜#حکایت
🔴پرهيز از تبعيض
يكى از اهالى بلخ گويد: من در سفر امام رضا عليه السلام به خراسان همراه او بودم ، روزى همه غلامان خود را كه اهل سودان و جاهاى ديگر بودند بر سر سفره غذا دعوت كرد تا با آنها غذا بخورد.
عرض كردم : فدايت شوم اگر غلامان را جدا كنى و سفره ديگرى داشته باشند بهتر است .
حضرت فرمود: ساكت باش ! پروردگار تبارك و تعالى يكتاست و پدر و مادر ما (آدم و حوا) يكى هستند و پاداش هر كس هم به اعمال اوست .
📚 بحارالانوار، ج 49، ص 101
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📜 #حکایت
✨تواضع و خدمت
امام عليه السلام وارد حمام عمومى شد، شخصى در حمام بود كه امام عليه السلام را نمى شناخت به او گفت : بدن مرا كيسه بكش . امام عليه السلام شروع كرد بدن وى را كيسه مى زد كه مردم او را شناختند و آن مرد از كارى كه كرده بود شرمنده گرديد و از آن حضرت معذرت خواهى مى كرد. اما امام عليه السلام او را دلدارى مى داو به كار خود ادامه مى داد.🥹
📚 بحارالانوار، ح 49، ص 99
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎 #آتشدرخَرمن
اول جنگ(حوالی دهه شصت) مدیرمدرسهی راهنمایی ۱۵خرداد دزفول بودم، مدرسه تعطیل بود ،اما معلمهای قسمتی از شهر برای امضا در دفتر حضورو غیاب به مدرسه ما می آمدند.
درآن ایام هر روز حدود ساعت ۱۰صبح از مناطق اِشغالی مرزی یک گلوله توپ به شهرمی زدند وعده ای را شهید ومجروح می کردند...
در یکی از این حملات وسط بازار شلوغ نزدیک میدان مثلث(آزادی) ودرساعتی که اوجِ فعالیت بازار بود ،گلوله توپ به وسط جمعیت خورد وبیش از یک صد نفر شهید ومجروح شدند...
این گلوله ی توپ از مواردی بود که تلفات زیادی داشت.
در همان میدان،روبروی محلی که توپ اصابت کرد،مغازه ای بود که کپسول های گاز و همچنین فرش و موکت های فراوانی در آن قرار داشتند، برخورد ترکش های توپ با آن مغازه باعث انفجار کپسول های گاز شد، کپسول ها یکی یکی منفجر می شدند...
تمام مغازه در آتش خشم دشمن سوخت...
این توپ در فاصله۲۰الی ۳۰متری مغازهی پدرخانمم اصابت کرد که بر اثر موج انفجار شنوایی ایشان نیز تحت تأثیر قرار گرفت و ایشان، چند دهه با این مشکل دست و پنجه نرم می کردند...
راوی: یکی از اهالیِ #شهر_مقاومت #دزفول
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
#حکایت
✨ مهمان قاضی
مردی به عنوان یك مهمان عادی، بر علی علیه السلام وارد شد. روزها در خانه ی آن حضرت مهمان بود. اما او یك مهمان عادی نبود. چیزی در دل داشت كه ابتدا اظهار نمی كرد. حقیقت این بود كه این مرد اختلاف دعوایی با شخص دیگری داشت و منتظر بود طرف حاضر شود و دعوا در محضر علی علیه السلام طرح گردد. تا روزی خودش پرده برداشت و موضوع اختلاف و محاكمه را عنوان كرد.
علی فرمود:
- پس تو فعلا طرف دعوا هستی؟ .
- بلی یا امیرالمؤمنین! .
- خیلی معذرت می خواهم، از امروز دیگر نمی توانم از تو به عنوان مهمان پذیرایی كنم، زیرا پیغمبر اكرم فرموده است:
«هرگاه دعوایی نزد قاضی مطرح است، قاضی حق ندارد یكی از متخاصمین را ضیافت كند، مگر آنكه هر دو طرف با هم در مهمانی حاضر باشند».
📚وسائل ، ج /3ص 395.
داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم
@astanehmehr
📜#حکایت
⚖عدالت امیرالمومنین علیه السلام
در زمان خلافت امام على علیه السلام در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى در نزد یک مرد مسیحى پیدا شد. على علیهالسلام او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که این زره از آن من است، نه آن را فروختهام و نه به کسى بخشیدهام و اکنون آن را در نزد این مرد یافتهام. قاضى به مسیحى گفت: خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مىگویى؟ او گفت: این زره مال خود من است و درعینحال گفته مقام خلافت را تکذیب نمىکنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد). قاضى رو کرد به على علیهالسلام و گفت: تو مدعى هستى و این شخص منکر است، علیهذا بر تو است که شاهد بر مدعاى خود بیاورى. على علیهالسلام خندید و فرمود: قاضى راست مىگوید، اکنون مىبایست که من شاهد بیاورم، ولى من شاهد ندارم. قاضى روى این اصل که مدعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.
مرد مسیحى که خود بهتر مىدانست که زره مال کیست، پسازآنکه چند گامى پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست، از نوع حکومت انبیاست و اقرار کرد که زره از على (علیهالسلام) است. طولى نکشید او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم على (علیهالسلام) در جنگ نهروان مىجنگد.
📚الامام على، صوت العداله الانسانیه
🆔️@astanehmehr
#حکایت
🔴ترس از مرگ به جهت تخريب خانه
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمايد:
امام حسن مجتبى عليه السلام دوستى شوخ طبع داشت كه مرتّب به ملاقات و ديدار آن حضرت مى آمد و نيز در جلسات شركت مى كرد، تا آن كه مدّتى گذشت ؛ و هيچ خبرى از اين شخص نشد.
حضرت از اين جريان متعّجب شد و از اطرافيان جوياى احوال او گرديد، تا آن كه پس از گذشت چند روزى ، مجدّدا آن شخص به ملاقات امام عليه السلام آمد.
حضرت جوياى احوال او شد و به او فرمود: چند روزى است كه به اين جا نيامده اى ، در چه حالت و وضعيّتى هستى ؟ آيا مشكل و ناراحتى خاصّى برايت پيش آمده بود؟
آن شخص در پاسخ اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! در حالتى قرار گرفته ام كه آنچه را دوست دارم ، به آن دست نمى يابم ؛ و آنچه را خداوند دوست دارد انجام نمى دهم ؛ و آنچه را هم كه شيطان مى خواهد برآورده نمى كنم .
امام حسن مجتبى عليه السلام تبسّمى نمود و فرمود: يعنى چه ؟ منظورت چيست ؟ توضيح بده .
آن شخص گفت : چون خداوند متعال دوست دارد كه من بنده و مطيع و فرمان بر او باشم و معصيت او را نكنم ؛ و من چنين نيستم .
و شيطان دوست دارد كه من در همه كارهايم معصيت خدا را نمايم و نسبت به دستورات خداوند مخالفت و سرپيچى كنم و من چنين نيستم .
و همچنين من مرگ را دوست ندارم ؛ بلكه علاقه دارم هميشه سالم و زنده باشم ، كه هرگز چنين نخواهد بود.
در اين هنگام يكى از اشخاصى كه در آن مجلس حضور داشت ، گفت : ياابن رسول اللّه ! چرا ما از مرگ ترسناك هستيم و آن را دوست نداريم ؛ و گريزان هستيم ؟
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: چون شما دنياى خود را تعمير و آباد كرده ايد و آخرت را تخريب و ويران ساخته ايد.
و سپس افزود: اين امر طبيعى است كه چون هيچ انسانى دوست ندارد از منزل و محلّى كه آن را آباد كرده و به ظاهر آراسته و مجهّز است ، از آن دست برداشته و چشم پوشى كند و به محلّى خراب و نامساعد برود، چون خود را در زمره مؤ منين و مقرّبين الهى نمى بيند.
📚معانى الا خبار: ص 289، ح 29.
@astanehmehr
#حکایت
🔴ترس از مرگ به جهت تخريب خانه
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمايد:
امام حسن مجتبى عليه السلام دوستى شوخ طبع داشت كه مرتّب به ملاقات و ديدار آن حضرت مى آمد و نيز در جلسات شركت مى كرد، تا آن كه مدّتى گذشت ؛ و هيچ خبرى از اين شخص نشد.
حضرت از اين جريان متعّجب شد و از اطرافيان جوياى احوال او گرديد، تا آن كه پس از گذشت چند روزى ، مجدّدا آن شخص به ملاقات امام عليه السلام آمد.
حضرت جوياى احوال او شد و به او فرمود: چند روزى است كه به اين جا نيامده اى ، در چه حالت و وضعيّتى هستى ؟ آيا مشكل و ناراحتى خاصّى برايت پيش آمده بود؟
آن شخص در پاسخ اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! در حالتى قرار گرفته ام كه آنچه را دوست دارم ، به آن دست نمى يابم ؛ و آنچه را خداوند دوست دارد انجام نمى دهم ؛ و آنچه را هم كه شيطان مى خواهد برآورده نمى كنم .
امام حسن مجتبى عليه السلام تبسّمى نمود و فرمود: يعنى چه ؟ منظورت چيست ؟ توضيح بده .
آن شخص گفت : چون خداوند متعال دوست دارد كه من بنده و مطيع و فرمان بر او باشم و معصيت او را نكنم ؛ و من چنين نيستم .
و شيطان دوست دارد كه من در همه كارهايم معصيت خدا را نمايم و نسبت به دستورات خداوند مخالفت و سرپيچى كنم و من چنين نيستم .
و همچنين من مرگ را دوست ندارم ؛ بلكه علاقه دارم هميشه سالم و زنده باشم ، كه هرگز چنين نخواهد بود.
در اين هنگام يكى از اشخاصى كه در آن مجلس حضور داشت ، گفت : ياابن رسول اللّه ! چرا ما از مرگ ترسناك هستيم و آن را دوست نداريم ؛ و گريزان هستيم ؟
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: چون شما دنياى خود را تعمير و آباد كرده ايد و آخرت را تخريب و ويران ساخته ايد.
و سپس افزود: اين امر طبيعى است كه چون هيچ انسانى دوست ندارد از منزل و محلّى كه آن را آباد كرده و به ظاهر آراسته و مجهّز است ، از آن دست برداشته و چشم پوشى كند و به محلّى خراب و نامساعد برود، چون خود را در زمره مؤ منين و مقرّبين الهى نمى بيند.
📚معانى الا خبار: ص 289، ح 29.
@astanehmehr
#حکایت
💎بخشش
(انس ) گويد: نزد امام حسين عليه السلام بود كه كنيزى براو وارد شد و يك دسته گل به او تقديم كرد.
امام عليه السلام به او فرمود: تو را بخاطر خدا آزاد كردم .
انس گويد: من گفتم : او يك دسته گل كه بهایى ندارد براى تو آورد آنگاه او را آزاد مىكنى ؟
امام عليه السلام فرمود: خداوند اين گونه ما را ادب كرده و در قرآن کریم فرموده است :
و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها اوردوها
يعنى : هر گاه مورد تحيتى قرار گرفتيد بهتراز آن تحيت كنيد يا همان گونه پاسخ گویید.
و بهتر از اين تحيتى كه او به من داشت آزادى او مى باشد.
📚 برگرفته از تحف العقول
@astanehmehr
📜#حکایت
✅رعايت شخصيت فقير
مردى از انصار به خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و از او در خواست كمك كرد.
امام عليه السلام فرمود: اى برادر انصارى آبروى خود را از درخواست حضورى حفظ كن و حاجتت را در نامه اى بنويس من انشاء اللّه به آن عمل كرده به گونه اى كه شاد گردى .
آن مرد هم در نامه نوشت : اباعبداللّه ! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و بر گرفتن آن اصرار مى ورزد، به او بگو به من مهلتى بدهد.
امام علیه السلام نامه راخواند به منزل رفت و كيسه اى آورد كه هزار دينار در آن بود همه را به مرد فقير داد و فرمود: با پانصد دينار آن وام خود را بپردازد و باپانصد دينار ديگر زندگى خود را اداره كن و جز از يكى از اين سه كس درخواستن نكن :
1⃣ مرد ديندارياصاحب مروت و يا اصيل و خانواده دار، زيرا انسان ديندار به نگام درخواست ديگران با كمك به آنها دينش راحفظ مى كند.
2⃣ و انسان با مروت بخاطر مروتى كه دارد از كمك نكردن شرم دارد،
3⃣و انسان اصيل مىداند كه تو با درخواستى كه كردى از آبروى خود مايه گذاردى و با آن برآوردن حاجتت آبروى تو را حفظ مى كند.
📚 برگرفته از تحف العقول
@astanehmehr
📜#حکایت
😔دستيگرى از فقرا
وقتى امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد پینه هایی را بر پشت مبارک ایشان مشاهده كردند،
از امام سجاد عليه السلام پرسيدند كه اينها اثر چيست ؟
حضرت فرمود: پدرم انبانهاى طعام و چيزهاى ديگر را بر پشت خود مى گذاشت و به خانه بيوه زنان و كودكان يتيم و فقرا و مساكين مى برد، اين پينه ها در پشت او پديدار شد...😭
📚 برگرفته از بحارالانوار، ج 44، ص 189 . 74 بحارالنوار، ج 44 (ص ) 189
@astanehmehr