eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌‌وامربه‌معروفام‌۶ گفتم مثلا مد شده تو مدارس ابتدایی برای پیش دبستانی و اول ابتدایی کلی ج
گفتم مثلا اگه دقت کرده باشی تو بیشتر فروشگاه‌های لباس، یه خانم آوردن پیش هر رگال یه خانم گذاشتن ک کلی آرایش و ...کرده، از صبح تا شب اونجا کار می‌کنه یه پول‌ کمی بهش میدن می‌ره. هم از جهت نیروی کار ارزان قیمت استفاده میکنن ازش هم برای تبلیغات فروشگاهشون و محصولاتشون دارن استفاده ابزاری میکنن از ظاهرش. هیچی دیگه کلی صحبت کردیم خدا رو شکر. خدا رو شکر بعد از یه ساعت مقنعه شو سر کرد. بهش گفتم آهان راستی گفتی موهای من ک خیلی خوشگل نیست و مهم نیست کسی ببینه و... هم چیزی نمیشه، گفتم ببین الان من اول ک اومدم ب این دختر جلوییمون گفتم عزیزم شالت رو سر کن، سر کرد، ولی وقتی ب شما گفتم و صدای شما رو شنید ک قبول نکردین دوباره انداخت شالش رو و مامانش هم درآورد ،و این آقای کناریشون هم هی نگاه میکنه، گفتم شاید تو زیبا نباشی ولی کارت باعث میشه یکی دیگه ک شاید زیباتره ازت الگو بگیره و روسری سر نکنه، اون وقت این جریان ادامه پیدا می‌کنه و عواقبش در جامعه ب وجود میاد. اون موقع هم ک بحث پیامک اومدن برای راننده کشف حجاب کرده رو مطرح کرده بود، اینم گفتم ، گفتم حالا تو میگی دو کیلومتر بدون روسری چی میشه و ...، فکر کن اصلا همون یه لحظه ک بی روسری بودی، شاید چند تا ماشین کنارت باشن ک توی یکی از ماشینها مثلا یه دختر بچه ۹ ساله هست ک تازه ب سن تکلیف رسیده و مامانش بهش یاد داده ک خدا فرموده ک از این سن دیگه باید حجاب رو رعایت کنی، بعد اون تو میبینه و میگه پس چرا این که بزرگه رعایت نمیکنه پس منم سر نمیکنم. یعنی یه جورایی حتی هر لحظه ممکنه باعث اتفاق بدی بشه یا الگوی بدی برای یه نفر بشه یا ... . پس حتی یه لحظه شم کار درستی نیست. یه تیکه هم براش توضیح دادم فکر‌کن شاید یه خانمی سرطان داره و حدود دو سال درگیر شیمی درمانی هست و هیچ مو و ابرو و مژه نداره، خب بچه های اون خانم و همسرش وقتی موهای کسی دیگه رو ببینن خب یه لحظه حسرت میخورن، و اون کسی ک مسبب این حسرت شده خب برای خودش هم یه جایی تو زندگیش حسرتی ب وجود میاد. آخر بحث هم از یه قسمت از حرفای خودش استفاده کردم و یه مطلبی رو گفتم خدا رو شکر. یه جایی از بحثهاش گفت تو مشاوره میخونن ک اگه بچه زیر دو سال یا بچه های کوچک ،مادرش مثلا شاغل باشه یا پیشش نباشه زیاد و ...، این بچه بزرگ بشه ممکنه ب هر خانمی گرایش پیدا کنه ک کمبود محبتش رو جبران کنه و ... ، و در واقع داشت می‌گفت چرا وقتی میان درباره حجاب صحبت میکنن، نمیرن ریشه ای کار رو حل کنن و الان ک خیلی خانمها میرن سر کار، این مشکل هم زیاد شده و ... گفتم بله خوبه ک ریشه ای حل کنن و بعضی ها هم هستن ک دارن این کارو میکنن و اینجور آموزش ها رو میدن. بعد آخرهای بحث از همین حرفش استفاده کردم و گفتم درباره این که گفتی هرکسی بسته ب اینکه چه جوری بزرگ شده یا چه نحوه شکل‌گیری شخصیتش چه جوری بوده، من چند سال پیش یه متن پزشکی ترجمه شده خوندم ک خود خارجی‌ها یه تحقیقی کرده بودن روی خیلی ها، هم روی زنهای خارجی هم مردها، ک ازشون پرسیده بودن درباره اینکه چه جوری مثلا راضی میشن و ...هرکسی یه جوابی داده بود ک وقتی میخوندی اصلا ممکن بود بیشترشون خیلی ب نظرت مسخره بیاد ک چرا مثلا با این کار راضی میشه. ولی خب این واقعی بود و خود اون پزشکها هم آخر تحقیقشون نتیجه گیری کرده بودن ک بسته ب اینکه هرکسی چه جوری بزرگ شده یا نحوه شکل‌گیری شخصیتش چه جوری بوده با یه چیزی ممکنه تحریک شه و ...، مثلا یه آقایی ممکنه از موهای یه خانمی خوشش بیاد یه آقایی ممکنه مو براش مهم نباشه . مثلا از دیدن پای یه خانم خوشش بیاد و ...، برای همین هست ک خدا یه حکم همه جانبه داده برای حجاب و میگه فقط گردی صورت و مو دست تا انگشتان معلوم باشه پیش نامحرم، چون مثلا الان تو نمیدونی تو این مساحت صد متری ک هستی اون آقایی ک می بیندت جزء کدوم یک از این موارده و از چی خوشش میاد، پس باید پوشیده باشیم همون‌طور ک خدا میگه. 👈 ادامه دارد...... ✍ ع . حسن زاده @astanehmehr
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌وامربمعروفام۷ گفتم مثلا اگه دقت کرده باشی تو بیشتر فروشگاه‌های لباس، یه خانم آوردن پیش ه
آهان راستی یه کم یه کم یادم میاد😅 یه جایی از بحث ک تمام جواباش رو منطقی داده بودم، اعصابش یه کم خورد شده بود و گفت اصلا چرا امثال شما ب خودتون اجازه میدین ک ب یه نفر دیگه بگین اینجوری بپوش یا ...؟ شاید طرف ناراحت بشه و ... . گفتم خب من میگم چون آدمها برام مهمن، در واقع از روی دلسوزی میگیم. گفت خب خوبه مثلا من بیام ب شما بگم چرا چادر سر کردین و ...؟ گفتم خب باید یه منطقی پشت حرفت باشه. گفت خب مثلا من خودم هیچ وقت ب خودم اجازه نمیدم بیام ب شما بگم مثلا چرا این چادر رو پوشیدی ک رنگش سیاهه و انگار فلاکت زده هست و ....🤦‍♂ خب چرا مثلا چادر گل گلی و قرمز و ...سر نمیکنین؟ (یعنی هرچی مثلا نمی‌خواست بگه گفت😅). منم همینطور با آرامش نگاه میکردم و از اونجایی هم ک اینجا یه کم درجه صداش بلندتر شد و احساس کردم آقایون پشت سرمون دارن میشنون، منم یه درجه صدامو بلندتر کردم ک جواب این شبهه رو هم بشنون😅 گفتم: برای 🌺 آرامش 🌺 یعنی سر میکنیم تا همه آرامش داشته باشند. گفتم خب تو خودت هم مشاوره خوندی، تو روانشناسی رنگ ها، مشکی رنگی هست ک نگاه از رویش رد میشه و جلب توجه نمیکنه، ما هم میخوایم حواس هیچ مردی رو پرت نکنیم ک فقط حواسش ب همسر خودش و خانواده خودش باشه و افراد تو جامعه آرامش داشته باشن🌺 هیچی دیگه بازم بعدش حرف زدیم و دیگه خدا رو شکر تقریبا وسطهای راه سر کرده بود و با خیلی از حرفها ب فکر‌ فرو رفته بود و قبول کرد خدا رو شکر. آهان آخراش بهم گفت راستی صبحونه چی خوردی اینقدر انرژی داری؟😅 گفتم گل‌گاو زبان و نون و ارده شیره. گفت آهااان همینه حدس زدم ارده شیره خوردی😂 ( البته کلا یه قاشق ارده شیره خوردم ها، این انرژی و توانی ک گذاشتم اول صبح تقریبا ساعت ۶ صبح برای صحبت با همسفرم، بخاطر انجام وظیفه م یعنی جهاد تبیین و امربمعروف و نهی از منکر و روشن گری بود ( البته کمر ریا بشکنه😅) وگرنه اون روز ک صبح زود رفتم و شب برگشتم با وجود امربمعروفهای مختلف و ...، اصلا ناهار نخوردم، چند تا زردآلو و چند تا خرما اینا باخودم برده بودم برای این سفر😅. در واقع یه حدیث از امام صادق علیه السلام هست ک میفرمایند: در موردى كه نيت و اراده آدمى قوى باشد، بـدن دچـار ضعـف و ناتـوانى نمى‌گـردد. 📚وسائل الشيعه، ج ۱.) ) بعدشم ک دیگه پیاده داشتیم می‌شدیم و همه رفتن ب راننده گفتم لطفا ب کسانی ک کشف حجاب میکنن در اتوبوس تذکر بدید و ...گفت باشه توی راه هم ب یه سری ها برگه دادم با یه سری ها صحبت کردم، خدا رو شکر با اینکه کشف حجاب بیشتر شده بود، ولی فضای تذکر هم بود، یعنی تذکر میدادی دعوت نمیشد، یا گوش میکردن یا نمی‌کردن دعوا نمیشد. البته ممکن بود بعضی ها تیکه بندازن ولی در حد دعوا نبود. برای ما هم ک تیکه انداختنهاشون عادی شده و اصلا ب روی خودمون نمیاریم😅 از فواید امربمعروف صبور شدن و بیشتر شدن آرامشه. رفتم دانشگاه ارشدمون در شمال شرق تهران، کارام رو انجام دادم با حراست اونجا هم حرف زدیم و خانمه کلی درد دل کرد و گفت برخی گزینش دانشگاهها خوب نیست و ما تذکر میدیم بعضی ها گوش نمیدن و برخی مسئولین و استادها توی کلاسها تذکر نمیدن و ... یه سری راهکار هم اونجا مطرح کردیم و رفتیم. نماز ظهر و عصر رو دانشگاه خوندم خدا رو شکر و بعدش یه کم مطالعه کردم و بعدش رفتم ب سمت شمال غرب تهران، شهرک غرب رفتم ک برم پژوهشگاه هوافضا. آقا چشمتون روز بد نبینه اون ور سمت میدون صنعت کشف حجاب زیاد بود متأسفانه، البته سعی میکردم تذکر بدم بعضی ها هم سر میکردن اما تعدادشون زیاد بود و تنهایی نمیرسیدم ب همه بگم و کاش واقعا مسئولین همه جا نیرو بذارن برای این کار ک تذکر بدن و یا دوربین بذارن ک تصاویر اینا رو ثبت کنن و بهشون پیامک تذکر بدن. ولی یه چیز جالب این بود ک چون برای کشف حجاب خودرویی الحمدلله پیامک تذکر می‌ره و در مراحل بعدی جریمه میشن، تعداد کشف حجاب های خودرویی نسبت ب چند سال پیش خیلی کم شده بود ولی تعداد رهگذرهای کشف حجاب کرده بیشتر شده بود چون هنوز در این زمینه کار در خوری انجام نشده متاسفانه. إن شاء الله بزودی مسئولین در این زمینه کار جدی کنن، چون واقعا ناراحت کننده بود. 👈 ادامه دارد........ ✍ ع . حسن زاده @astanehmehr
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌وامربمعروفام۸ آهان راستی یه کم یه کم یادم میاد😅 یه جایی از بحث ک تمام جواباش رو منطقی دا
راستی برگشتنی ما آخر اتوبوس بهمون رسید. حالا بغیر از دختری ک سمت چپم نشسته بود و اونم مقنعه ش یه مدتی افتاده بود و با اونم صحبت کردم خدا رو شکر، ولی سمت راستم سه تا خانم محجبه بودن😍 ( ردیف آخر پنج نفره ست.) یکیشون مانتویی محجبه و دوتاشون چادری و اصلا خود اونها هم خیلی خوشحال بودن از اینکه همه مون پیش همیم و میگفتن خدا رو شکر چه همسفرهای خوبی نصیبمون شد😍😅 از خودمون تعریف کنیم. خدا رو شکر یکی از خانم چادری ها طب سنتی خونده بود و ب نظرم خدا برامون فرستاده بود و خیلییی خدا رو شکر واقعا😍 چون رایگان سوالامون رو پرسیدیم و جواب دادن و ایشونم چند تا امربمعروف تغذیه ای باحال بهمون کردن و خیلی موثر بود خدا رو شکر. بنظرم واقعا خدا ایشون رو فرستاد برامون. ایشون گفتن هر روز یه لیوان شیر و عسل بخورید برای همه چی خوبه، خون رسانی ریه مو ناخن و ...، و گفتن امام علی (ع)بعد از هر غذا خدا رو شکر میکردن و میگفتن خدایا بهتر از این رو هم بهمون میده، ولی بعد از شیر ک خدا رو شکر میکردن دیگه اون دعا رو نمیکردن چون میگفتن دیگه بالاتر از شیر غذایی نیست🥛🍯 خیلی جالب بود. خدا رو شکر🌺 پیاده شدنی به دوتا خانمی که کشف حجاب کرده بودن تو اتوبوس، از اون برگه ها که متن قشنگ حجاب داره دادم و رفتم، و پلاک اتوبوس هم برای گزارش برداشتم که به راننده تذکر بدن که به کشف حجابی ها تذکر بدن🌺 👈 ادامه دارد...... ✍ ع . حسن زاده @astanehmehr
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌و‌امربمعروفام۱۱ سلام. وقتتون بخیر. پنج شنبه داشتم میرفتم تهران. منتظر شدم یه ماشینی بیاد
بعد اومدم منتظر شدم ماشین برای تهران بیاد. اتوبوس ک نیومد. یه ماشین اومد سوار شدیم. وسطهای راه یکی از خانمها شالش افتاد. مثلاً هم اولش خوابیده بود. اما در اصل نخوابیده بود، هی ب بهانه خواب سرش رو میذاشت رو صندلی و شالش میفتاد کم کم، بعد بیدار می‌شد یک دو دقیقه همون‌جوری بی روسری می موند دوباره می‌خوابید مثلا🤦‍♂ با خودم گفتم چیکار کنم اینا، از حضرت فاطمه (س) و شهدا کمک خواستم، ب ذهنم رسید به راننده بگم، به راننده گفتم این خانم روسریشون افتاده بهشون تذکر بدید چون جریمه تون میکنن. گفت بله اتفاقا دوستم رو جریمه کردن. بعد به کناری اون خانم کشف حجابی، که اونم یه دختر ضعیف الحجاب بود گفت که به اون خانم بگه سر کنه چون کد ماشین رو میزنن. اون دخترخانم هم اون خانم رو صدا کرد و بیدار کرد گفت شالتون رو سر کنین چون جریمه میکنن آقای راننده رو. اون هم خدا رو شکر بدون هیچ حرفی یا مقاومتی سر کرد. بعد راننده در ادامه توضیح داد گفت چند روز پیش یکی از دوستام رو که کد ماشینش رو زده بودن ۱۴ میلیون پیاده شد تا از توقیف دربیاره ماشینش رو. حالا نمیدونم این قیمت رو درست گفت یا نه ولی خب خدا رو شکر که این تذکر ها و این جریمه و توقیف ها باعث شده بی دردسر مردم تو ماشین کمتر کشف حجاب کنن. کاش دوربینهای شهری هم هرچه زودتر نصب شه و راحت تر این بساط جمع شه إن شاء الله. خدا رو شکر بخیر گذشت 😍 منم که از این کار راننده خوشحال شدم، دیگه بابت کرایه تخفیف اینا نخواستم و پولشون رو چند لحظه بعدش کامل پرداخت کردم، با اینکه گرون داشت می‌گرفت واقعا. بعد که رسیدیم میدان آزادی و پیاده شدیم دیگه تا برم اون طرف خیابون و تا برسم به مقصد، توی راه به خانمهایی که کشف حجاب کرده بودن یا بدحجاب بودن برگه ای که متن قشنگی درباره حجاب داره رو میدادم و میگفتم سلام روسریتونو سر کنین🌺 بعضی ها سر میکردن خدا رو شکر و بعضی‌ها هم بی توجه میرفتن. خدا رو شکر رسیدم دانشگاه. وقت نماز شد رفتم نماز جماعت. دانشگاهمون چند تا ساختمون جدا داره، توی یکیشون نماز جماعت برگزار میشه ولی توی نمازخانه ی اون یکی ساختمون نماز جماعت نیست، اونجا فُرادا میخونن. رفتم نماز جماعت دیدم قبله ی این نماز خونه با یه سمتیه، ولی تو اون نماز خونه که فرادا میخونن، با یه اختلاف زاویه ۱۵-۲۰ درجه ای میخونن. با یکی از اساتید صحبت کردم گفتن قبله ی اون نماز خونه که تو ساختمون خودشونه و جماعت میخونن درسته، گفت ما چندین بار این قبله رو بررسی کردیم. و به یه مسئول دیگه گفتن که تو اون نماز خونه قبله رو اشتباه می ایستن، اون هم گفت من تا حالا نماز خونه اون ساختمون نرفتم. خلاصه از اون مسئول خواستم که یه علامت قبله برای اون نماز خونه بذارن و گفتن باشه. البته همون روز خودم روی یه برگه دفترچه علامت قبله رو کشیدم و زاویه رو هم نوشتم ۳۰ درجه.و از یکی از دانشجوها چسب گرفتم و چسباندم ب دیوار که إن شاء الله دیگه کسی قبله رو اشتباه نکنه. کارهام رو انجام دادم خدا رو شکر و نماز مغرب رو دانشگاه خوندم خدا رو شکر و بعد حرکت کردم که برگردم به سمت قزوین، تو راه برگشت .... ✍ ع . حسن زاده @astanehmehr
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌و‌امربمعروفام۱۴ تو ماشین ک نشستیم اول خانم کناریم و اون آقای مسافر ک جلو بودن درباره قیم
یا مثلاً گفتم فیلم بازپرس رو دیدی؟ گفت آره خیلی جالب بود،(تو ذهنم خدا رو شکر کردم ک این فیلم رو دیده😍) گفتم ببین آقای بازپرس قسمت آخر فیلم یه لیستی داد ب مسئول بالاترش و گفت اینا مسئولینی هستن ک در این قضیه اختلاس از صندوق وام بازنشستگی کاوش دست داشتن، اجازه میدید باهاشون برخورد کنیم؟ اونم از بالاییش اجازه گرفت و گفت بله باهاشون برخورد کنید. بعد این صدرا حسینی همین بازپرس داشت می‌رفت ب سمت بیرون ساختمان، دوتا دستیارهاش هم باهاش بودن(آخر فیلم)، بهش گفتن میشه اسم اون کسانی ک در لیست هست رو بهمون بگین ک میخوایم کیا رو بیاریم براشون پرونده تشکیل بدیم؟ گفت بله مثلا یکیش عمو فِری هست. خب این عمو فری همون برادر روحانی و خود روحانی هستن. منظورشون همون فریدون بود. بعد گفت چه جالب و نمیدونستم و ... این خانم شبهه هایی داشت ک کهنه بود، مثلا شبهه برای حدود ۱۰ سال پیش بود، ما اون موقع ها جواب شبهه رو متوجه شده بودیم ولی اینها چون کسی بهشون اطلاع نداده بود هنوز اون شبهه رو داشتن😢🤦‍♂ انصافا خیلی جهاد تبیین لازمه. صداسیما واقعا باید بیشتر از این کار کنه، و همه سازمانهای فرهنگی کشور. یه سری میز بذارن بیرون و در پارکها و در جاهای شلوغ و ...، ک مردم بیان سوال بپرسن و جوابهاشون رو با منطق و مدرک بدن خیلی عالی میشه. این شبهه ها جمع بشه وضع میشه همینی ک الان هست. در حالیکه خیلی راحت میشه شبهه ها رو پاسخ گفت. حداقل خودمون مردم وقتی تو ماشین کنار کسی میشینیم یه جوری سر بحث رو باز کنیم و جهاد تبیین کنیم، امربمعروف خیلی باعث میشه طرف شبهه هاش رو بیان کنه و فرصت پاسخگویی برای انسان پیش میاد، و راحت میشه پاسخ شبهاتش رو داد و گره های ذهنیش رو باز کرد إن شاء الله مثلا یکی از شبهه هاش این بود ک اون قاری قرآن ک بود بنام آقای طوسی، گفت اون ب بچه ها تجاوز کرده بود و ...🤦‍♂ گفتم نه بابا اون شایعه بود. بنده خدا اصلا همچین کاری نکرده بود، همون موقع معلوم شد ک اولین کسی که این حرف رو زده ک گفته ایشون تجاوز کرده، اخبار بی بی سی بود ک تو شبکه های ماهواره ای این خبر رو گفت. و میخواست قرآن و افرادی ک با قرآن در ارتباطن رو مثلا بد جلوه بده، حتی برای اینکه رهبر رو خراب کنه، اومد عکسی از اقای طوسی رو پخش کرد در خبرش ک در اون عکس آقای طوسی پیش رهبر بود و فکر کنم رهبر داشت ازشون تقدیر میکرد. یعنی از قصد اومدن این عکس رو انتخاب کردن ک با یه خبر دروغ، چند نفر رو تخریب کنن‌. حتی همون موقع قوه قضاییه در اخبار اعلام کرد که کسانی که شکایت دارن از ایشون بیان اعلام کنند و هیچ کس شکایت نکرد و قوه قضاییه هم رسماً اعلام کرد ک هیچ مدرکی علیه ایشون وجود ندارد و دشمن می‌خواسته ایشون رو تخریب کنه. بعد این خانم گفت خب چه جوری خانواده ها برن ازش شکایت کنن با چه مدرکی؟ گفتم وا اگه کسی هست ک ادعا داره ب بچه ش تجاوز شده خب باید بره شکایت کنه دیگه، گفت خب چه جوری ثابت کنه؟ گفتم کاری نداره ک پزشکی قانونی وجود داره و راحت می‌تونه تشخیص بده ک ب بچه تجاوز شده یا نه. گفت آره راست میگی. گفتم خب دیگه، کسی نبود، هیچ شاکی‌ای و اصلا هیچ موردی نبوده و همین ک اصلااین خبر رو اول بی بی سی میاد میگه و بدون مدرک این حرف رو میزنه و فقط یه عکس از یکی نشون میده و هرچی دلش میخواد اتهام میزنه یعنی این دروغه. اونا خیلی راحت دروغ میگن. اونا خودشون مجری های بی بی سی یهو تجاوز میکنن و مشکل دارن همه شون، بعد یعنی نگران تجاوز هستن و اون اولین کسی هستن ک ناراحت شدن از این قضیه؟!!! رفت تو فکر انصافا خیلی دلم میسوزه برای این آقای طوسی و افراد دیگه ای ک دشمن اینطوری ترور شخصیتیشون می‌کنه. واقعا آبروی طرف رو میبرن و این یکی از امتحان های سخت آدم هست. إن شاء الله خدا همه مون رو از امتحان ها سربلند بیرون بیاره‌🌺 خلاصه بازم صحبت کردیم و وسط راه گفت این کاغذهایی ک برای حجاب میدادید، متنش خیلی قشنگه😍 گفت من خوندم و واقعا تحت تأثیر قرار گرفتم😍 گفت شما این متن رو نوشتین؟ گفتم نه دوستم نوشته، ما چاپ کردیم. گفت خیلی عالیه آفرین. 😍😍 خدا رو شکر خدا خیرش بده ک اینو گفت و ابراز کرد احساس خوبش رو نسبت ب اون متن 😍 بازم صحبت کردیم در حال صحبت بودیم ک یهو ماشین رسید ب مقصد ما و من باید پیاده میشدم. گفت من بازم دلم میخواد با شما صحبت کنم و سوالامو بپرسم، شماره مو بهش دادم و شماره شو گرفتم. خدا رو شکر. الحمدلله بخیر گذشت. خداحافظی کردیم و پیاده شدم رفتم🌺 التماس دعای فرج و دعا برای ما 👈 ادامه دارد..... ✍ ع . حسن زاده https://eitaa.com/astanehmehr
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌وامربمعروفام۱۵ یا مثلاً گفتم فیلم بازپرس رو دیدی؟ گفت آره خیلی جالب بود،(تو ذهنم خدا رو
سلام. امروز سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ اومدم تهران برم دانشگاه. صبح از جلوی خونه مون میخواستم ماشین بگیرم برم اتوبان تهران، چندتایی رد شد واینستادن، تا اینکه دقیقا یکی بوق زد ک وایسته، همون موقع یه دختر جوان و بزرگی رو دیدم اون سمت خیابون داره می‌ره و کشف حجاب کرده، گفتم برم بهش تذکر بدم حالا إن شاء الله ماشین بازم گیر میاد، اون مهمتره. رفتم تذکر دادم گفتم خانمی مقنعه تو سر کن. یه نوچ گفت و رفت. البته خدا رو شکر بعد از اینکه رفت تو کوچه کناری و بعدش دوباره برگشت تو خیابون، دیدم ک سر کرد خدا رو شکر😍 برگشتم این طرف خیابون و دوباره منتظر ماشین شدم. چندتایی رد شد و یه ماشین هم نگه داشت گفتم اتوبان، گفت نه اون سمت نمیره. وقتی داشتم ب این آقای راننده میگفتم اتوبان، دوتا آقا ک از ساختمونشون اومده بودن بیرون و میخواستن برن اون طرف ماشین خودشون رو سوار شن، من رو دیدن، یکیشون گفت ما مسیرمون اتوبانه، صبر کن برم ماشین رو روشن کنم بیام بریم. منم تشکر کردم و صبر کردم، رفتن ماشین رو روشن کردن و اومدن سوار ماشینشون شدم و رفتیم. تشکر کردم و گفتم خدا خیرتون بده. گفتن ما داریم میریم محل کارمون، شما هم تو مسیر ما هستید میرسونیمتون. ۱۰ ت از کیفم برداشتم و بابت کرایه بهشون گفتم بفرمایید، گفتن نه کرایه نمی‌خواد. منم گفتم خدا خیرتون بده (😍 میبینین خدا چه جوری جبران می‌کنه برای آدم؟😍 ممکنه یه نفر بگه اگه امربمعروف کنیم وقتمون گرفته میشه یا ...، ولی میبینیم ک خدا خوب جبران می‌کنه و روزی رو میرسونه، حالا تو این مثال خدا کاری کرد که من اون ماشین رو سوار نشم و امربمعروف کنم و ماشین بعدی ک سوار شدم دیگه ازم کرایه نگرفت😍 یعنی از نظر مالی خدا روزی داد، برکت داد، قطعا ب وقت آدم هم برکت میده و مثلا اگه قرار باشه من یه برنامه ای رو تو دانشگاه یک ساعته بنویسم، خدا کمک می‌کنه ک برنامه بدون خطا باشه یا خطاهاش زود برطرف شه و سه ربعه تموم شه😍 ب شدت معتقدم امربمعروف باعث افزایش روزی و برکت میشه همه جوره.) ( حالا البته من اینجا کرایه ندادم ولی خب کتاب هدیه دادم، کتابی ک هدیه دادم از مبلغ کرایه پولش بیشتر بود😅 ولی خب تو راه برگشت خدا راننده ای رو فرستاد ک ازم کم کرایه گرفت، یعنی سه برابر این مقدار پولی ک اینجا بیشتر دادم، اونجا ازم نگرفت و بازم برکت کرد پولم خدا رو شکر😍 هرچی ما برای خدا برای رضای خدا در راه خدا یه کاری انجام بدیم، خدا جای دیگه و چند برابر جبرانش میکنه😍 خدا خیلی باحاله. خدایا شکرت😍) ✅ ادامه دارد.... ✍ ع . حسن زاده @astanehmehr
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌وامربمعروفام۱۶ سلام. امروز سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ اومدم تهران برم دانشگاه. صبح از جلوی خونه
وقتی رسیدم میدون آزادی خواستم از زیرگذر رد شم برم سمت تاکسی ها، داخل زیرگذر یکی کشف حجاب کرده بود بهش اشاره دادم ک روسریشو سر کنه و رفتم. دیگه تقریبا موردی نبود و کسانی ک تو ماشین کنارم بودن خدا رو شکر باحجاب بودن تقریبا، صبح زود هم بود خلوت بود، دیگه رسیدیم دانشگاه خدا رو شکر داخل سایت دانشگاه بودم ک یهو گوشیم زنگ خورد، آهنگ گوشیم رو چون قبلا توی اتوبوس ک بودیم بعضی‌ها کشف حجاب کرده بودن و بهشون دسترسی نداشتم بگم، یه مداحی درباره حجاب گذاشته بودم ک وقتی کسی زنگ میزنه این مداحی یه جور امربمعروف غیرمستقیم باشه و صداشو بشنون، مداح میگه: چادری ک رو سر خواهرامونه، هدیه ی فاطمه ب مادرامونه، خانمیِ همه ی دخترامونه، هدیه ی فاطمه ب مادرامونه....❤️❤️ حواسم نبود آهنگ رو عوض کنم، چون میخواستم توی دانشگاه یه کم زیرپوستی وارد شم با دانشجوها صحبت کنم، یهو نمی‌خواستم بره رو این مبحث چادر. ولی دیگه شد دیگه. یهو تو سایت دانشگاه همین گوشیم زنگ خورد صدای این مداحی اومد، همین چادری رو گفت سریع جواب دادم ها، ولی خب یه کم بعد از اینکه برگشتم، سریع مسئول سایت اومد، دوتا برگه آ۴ ک قوانین سایت رو داخلش نوشته آورد بهم داد، گفت این قوانین سایته، باید گوشی رو بی صدا کنید، و اگه خواستید با تلفن حرف بزنید هم باید برید بیرون از ساختمان🤪 منم گفتم بله چشم. ولی آخرش ک داشتم از سایت میرفتم بیرون، دقیقا زیر یکی از قوانین ک درشت و پررنگ هم کرده بودن و نوشته بودن حجاب اسلامی رعایت شود، شئونات اسلامی رعایت شود، زیرش دوتا خط کشیدم با خودکار، و بردم گذاشتم رو کمد مسئول سایت، ک بین قوانین تبعیض قائل نشن. چطور وقتی یکی میشینه توی سایت و شلوارش تا زانو میاد بالا، از بس کوتاهه، ب اونا سریع کاغذ قوانین رو نمیارن نشون بدن؟!!! نکته جالب توجه این جاست ک دفعه های پیش هم گوشی من تو سایت زنگ خورده بود و حرف هم زده بودم، ولی چون آهنگش مداحی نبود چیزی نگفته بودن، ولی این دفعه گفتن!! عجب آدمهایی هستن ها... موقع برگشتن سوار یه ماشین شدم ک تا میدان صنعت بره، پرسیدم مسیر بعدیش میدان آزادیه؟ گفت بله، خدا رو شکر😍 اینطوری دیگه نیاز نبود یه بار پیاده شم ماشین بگیرم. این آقای راننده وسط راه صحبت کرد و گفت پدر و برادرش شهید هستن و چند سالی تو بنیاد شهید کار می‌کرده و .... حالا نمیدونم چقدر راست می‌گفت. ولی میگفت خانمش هم معلم قرآن هست و ... ب میدان صنعت ک رسیدیم سه تا دیگه مسافر سوار کرد، یه خانمی پیش من نشست و کشف حجاب کرده بود و سه آقایی هم پیش اون خانم نشست. جلو هم یه آقا نشسته بود. گوشی من هم داشت اذان میگفت، و میخواستم وقتی رسیدم میدان آزادی برم مسجد پایانه آزادی و نمازمو بخونم إن شاء الله. ب اون خانم گفتم خانم شالتون افتاده، گفت مشکلی ندارم، گفتم ای بابا آخه چرا؟! گفت مشکلی ندارم دیگه. هیچی همینجوری رفتیم جلوتر و گوشی من همچنان اذان می‌گفت. با صدای روح الله کاظم زاده، خیلی قشنگ و با آرامش هست این اذان. منو قطع نکردم، منتظر بودم ک اگه گفت قطع کن منم بگم ک منم مشکلی ندارم اذان پخش شه😅 ولی خب کسی چیزی نگفت و تا آخر اذان از گوشیم پخش شد خدا رو شکر. البته صداش خیلی بلند نبود ولی با طوری بود ک همه می‌شنیدن. خلاصه اون آقایی ک کنار راننده بود یه حرفایی با راننده زد ک بعد از مدتی دیگه نتونستم سکوت کنم و منم وارد بحث شدم و دیگه کم کم کل ماشین داشتن حرف میزدن😅 یه میزگرد داخل تاکسی ایجاد شد. ✅ ادامه دارد..... ✍ ع. حسن زاده @astanehmehr
آستانِ مهر
#خاطرات‌من‌و‌امربمعروفام۱۸ آقایون دوباره ادامه دادن و درباره باغهاشون صحبت کردن، سرنشین کنار راننده
خلاااااااصه گفتم بحث بیماری و تجهیزات پزشکی و دانشمندان ایرانی و پیشرفتهایی ک داشتیم و از خارج برا درمان میان به ایران و ....... به کنار ، ولی این وضعی ک پیش اومده با کشف حجابهایی ک تو خیابونها میبینیم نوجوانهای سالم رو هم کم کم مریض می‌کنه. گفتم شما الان ببینید سن ازدواج پسرا تو ایران چقدر رفته بالا . بعد اون آقا گفت بخاطر اینه ک شرایط اقتصادی بده، گفتم نه اتفاقا از خودشون پرسیدم میگن وقتی این همه دختر رنگارنگ ریخته چرا بریم زن بگیریم؟ بعد اونا گفتن نه اینجوری نیست، گفتم همون اقتصادی رو هم در نظر بگیرید، باز اونم ناشی از سبک زندگی غربیه، ک با تبلیغات رسانه ای مردم رو بردن سمت مصرف گرایی و تجمل گرایی. 🤔 ولی در کل آمار افرادی ک در اثر بی حجابی خیانت و اینجور چیزها طلاق میگیرن بیشتر از طلاق ناشی از مسائل اقتصادیه. بعد اون آقای عقبی و این خانمه و ...گفتن نه اونا مریضن و .... گفتم آقا شما بلدید توی اینترنت تعداد چیزهایی ک جستجو میشه رو جستجو کنید؟ گفت آره. گفتم خب شما برید تعداد دفعاتی ک کلمات مربوط ب همین بی حجابی ها در اینترنت جستجو شده رو ببینید چند تا بودن و چند نفر جستجو کردن، اون وقت لابد میگید بالای ۴۰ میلیون نفر مریضن؟! ربطی نداره، این یه چیز طبیعیه ک وقتی بی حجابی زیاد شه، این مسائل هم زیاد میشه. (دیگه حالا بازش نکردم منظورم جستجوی دقیقا چه چیزها و فیلم و عکسهایی هست، ولی خدا رو شکر مرده خودش فهمید و ساکت شد.)🥰 یه کم هم درباره مسئولین گفته بودن، مثلا گفتن دزدن و ...، من گفتم مسئول بد وجود داره ولی مسئول خوب هم وجود داره، بعد اون آقا جلویی گفت بله پنج انگشت ک باهم برابر نیستن، گفتم خب پس نگید از اون بالا تا پایین همه فلانن، بعد آقا عقبیه گفت ما اینو نگفتیم ک. بعد دقیقا چند دقیقه بعد خانمه همینو گفت، همه مسئولها دزدن، گفتم ببینید این خانم میگن، ب خانمه گفتم شما دارید تهمت میزنید. این تهمته.😔 خیلی جاها خانمه ساکت میشد و ب حرفام گوش میداد ولی خب ب رو خودش نمیاورد. یه جایی هم آخراش اون آقا درباره اینکه من دکترا هستم یه چیزی گفت اون حرف بدی نزد ولی این خانمه گفت وای وای وای، یه حالتی داشت مسخره میکرد، منم گفتم خانم چرا اهانت میکنین؟ (خلاصه اینکه گربه دستش ب گوشت نمی‌رسه میگه بو میده😅 بی خیال) آخرش هم ک داشتن میرفتن این خانم و آقا ک عقب بودن، بهشون گفتم این خانم خودش قانون (احکام) رو عمل نمیکنه اون وقت میگه مسئولها چرا اینجورین. بعدش هم ک رفتن بیرون ب اون آقای جلویی گفتم شما مگه نگفتید برادرتون شهیدن؟ گفت بله. گفتم مگه وصیت شهدا این نیست ک حجاب رعایت بشه؟ پس چرا ب این خانم هیچی نگفتید؟ گفت نه کی گفته حجاب باشه؟ بهش گفتم تو قرآن هم اومده، گفت نیومده، گفتم آیه ۳۱ سوره نور، آیه ۵۹ سوره احزاب، میخواین بنویسم برید خونه داخل قرآن ببینید. یه لحظه چیزی نگفت ، ولی بهش گفتم ببینید این خانم خودش الان قانون شکنی می‌کنه اینطوری، بعد بچه ش ازش قانون شکنی یاد میگیره، بعد می‌ره مسئول یه جایی میشه دزدی می‌کنه بعد مامانش میاد میگه مسئولین چرا اینجورین، ب کارهای خودش نگاه نمیکنه. هرکسی از خودش اول شروع کنه. بعد آقاهه قبلا گفته بود آمار طلاق زیاد شده، بهش گفتم همین چیزها آمار طلاق و خیانت رو برده بالا. بعد گفت نه کی گفته ، گفتم یه سر ب فضای مجازی بزنید می‌بینید جوانها با چه چیزهایی وقتشون رو تلف می‌کنن و فکرشون کجاست. دیگه پیاده شد رفت. در کل خدا رو شکر کیش و مات شدن همه شون🤩دیگه توبه میکنن تو ماشین از این حرفها بزنن چون شاید یکی پیدا شه جوابشون رو بده😅 منم رسیده بودم و پیاده شدم رفتم، رفتم ب سمت مسجد پایانه آزادی ک نماز بخونم إن شاء الله ✅ ادامه دارد...... ✍ ع . حسن زاده @astanehmehr