eitaa logo
آستانِ مهر
7.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3هزار ویدیو
68 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 به لطف آتش عشقت هنوز شعله ورم چه آتشی که مهارش نکرد چشم ترم سلام ای که از احوال من خبر داری! از اینکه خسته‌تر از قبل و بی پناه ترم مرا پناه بده مهربان! اگر ندهی، شبیه خانه به دوشان، همیشه در به درم به رقص آمده چادر سفید من در باد منم کبوتر تو! چادر است بال و پرم تمام راه دلم خواست پابرهنه شوم به یاد خاطره‌های جوانی پدرم برای اینکه بیندازمش درون ضریح سپرده نامه به من خواهر بزرگ‌ترم و مادرم که اگر چه شگون نداشت ولی به جای کاسه‌ی آب اشک ریخت پشت سرم سلامی از طرف خانواده‌ام به شما و هر کسی که دلش پر کشیده سوی حرم خدا کند که خودت حاجت مرا بدهی ولی خدا نکند باشد آخرین سفرم ✍ ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
18.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 کسی دیگر به رخت خاکیش نمی‌خندد میان مه، تمام تار و پود آن عبا گم شد... ✍🏻 عاطفه خرمی ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
📖  تا علی با فاطمه همسر نه، هم‌پرواز شد غنچه‌ی لب‌های پیغمبر به خنده باز شد پلک وا کردند رو به صبح، رو به روشنی "یا علی گفتند و رسم عاشقی آغاز شد" دو نور 💫✨ ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
📖 باران شدی، نم نم خدایت را صدا کردی خون خدا! خونْ گریه کردی و دعا کردی از آفرینش خواندی و از خلقتت گفتی آن وقت ما را با خدایت آشنا کردی دلتنگ دیدار نیاکان خودت بودی دلتنگ بودی و شهادت را دعا کردی "مَنْ کانَ فینا باذِلاً مُهْجَه" سرودی و دیگر مسیر روز را از شب جدا کردی آه ای نسیم صبح که عطرت پراکنده است هم مکه را... هم کربلا را با صفا کردی ای آسمان! هرچند روی خاک افتادی با مهربانی خاک را هم کیمیا کردی لبخندهایش آرزویت بود حالا... آه بر گریه‌های مادرت آغوش وا کردی فصل الخطاب پندهایت لحن قرآن بود بر روی نیزه حق مطلب را ادا کردی ✍ طاهره سادات ملکی ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
📖 به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده بگو مولای ما با اینکه جنگ‌آورترین مرد است ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده همیشه روی دوشش گرم بازی بوده‌اند، آری به فرزندت بگو مولا رفیق کودکان بوده بگو مولای ما با این که حاکم بوده، هروعده غذای سفره‌اش تنهایِ تنها شیر و نان بوده بگو هر شب به شانه می‌کشیده نان و خرما را فقیران را غذا می‌داده، فکر دیگران بوده برای خادم خود می‌خریده رخت نو، اما عبای وصله‌دارش آبروبخش جهان بوده بگو وقتی پیمبر با خدا صحبت نمود آن شب صدای صحبت مولای ما در آسمان بوده شبی که مشرکان در نقشه‌ی قتل نبی بودند بگو مولای ما در خواب حتی جان‌فشان بوده به فرزندت بگو نَقل مسیحی‌های نجران را که مولا طبق قرآن بر پیمبر همچو "جان" بوده بگو مولای ما بر قلب‌ این مردم حکومت کرد بگو مولای ما تنها امیرِ مؤمنان بوده ✍ سعیده کرمانی ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
📖 آنکه با مرحبیان پنجه درافکند علی‌ست در دل جنگ، اَبَر مرد برومند علی‌ست از سر مأذنه آن سلسله‌جنبان که زده رشته‌ی مهر به جان همه پیوند علی‌ست بر زمینی که بیابان پریشانی‌هاست رحمت واسعه و بارش یک‌بند علی‌ست خِرَد و خیر و خوشی، خرمّی و خرسندی نور و آیینه و آب و گل و لبخند علی‌ست باغبانی که به دستان عطوفت بارش ریشه‌ی عشق در این خاک پراکند علی‌ست آیه‌ی أَنْفُسَنَا آمده با نصِ صریح که هر آنچه ز نبی گفته و گویند علی‌ست شأنِ تطهیر و أُولِي الْأَمْر و ذَوِی‌الْقُربیٰ هم به حسین و حسن و فاطمه سوگند علی‌ست نه مَلَک می‌شود‌ش خواند و نه آدم، نه خدا که تمام آینه‌ی نور خداوند علی‌ست ✍ منصوره محمدی مزینان ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
🏴📖 نامت دلیل محکم مرگ و حیات من مِهرت ثبات داده به اضلاع ذات من باران دوست داشتنت بی مضایقه بخشیده است جان به جماد و نبات من محتاج عشق هیچ کسی جز تو نیستم شش گوشه‌ی غمت همه‌ی کائنات من در این شب قدیمیِ هر لحظه بیم موج نورت همیشه آمده بهر نجات من در راه کربلای تو افتاده اتفاق ای مهربان! عزیزترین خاطرات من هی‌‌می‌نویسم از تو و هی سبز می‌شوم چشمت چه ریخته است مگر در دوات من با یاد جمعه‌ی حرمت جور دیگری‌ست اشک دعای ندبه و آه سمات من ✍ اعظم سعادتمند ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
🏴📖 عاشق‌تر از خون تو در رگ‌های عالم نیست خون خدایی! انتظاری غیر از این هم نیست این شور حین سوگواری چیست در جان‌ها؟! الحق که روح این عزاداری فقط غم نیست اشک از سر هر شانه با زنجیر می‌ریزد این گریه‌ها آیا برای ماتم‌ات کم نیست؟ دریا هم از اشکش بسازد عابدی تا صبح تاثیر آن اندازه‌ی اشک محرم نیست گشتم تمام شهر را و کوچه‌هایش را جایی برایم امن‌تر از زیر پرچم نیست ✍ اکرم هاشمی سجزئی الهه ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
🏴📖 از کربلایش بوی پیغمبر می‌آید بشنو، صدای لشکر حیدر می‌آید در وصف او گر آیه‌ی قرآن بجویی گل واژه‌ی "انّا فتحنا" در می‌آید تا صبح محشر لشکر خون خدا از هر معرکه با دست بالاتر می‌آید پیروز باشد تا ابد فرمانده‌ای که با پا به میدان می‌رود، با سر می‌آید هر بار تشنه رفته و تشنه‌تر از قبل از علقمه عباس نام‌آور می‌آید در پاسخ "هل من معین" اکبر اگر نیست این بار شهزاده علی اصغر می‌آید حتی اگر در خیمه‌ها مردی نماند با تیغ خطبه، زینب اطهر می‌آید در هیبت زینب، ولی در اصل انگار با ذوالفقارش فاتح خیبر می‌آید :: هر صبح معبر می‌گشاید جبهه‌ی حق هر عصر صدها لاله‌گون پیکر می‌آید وقتی عَلَم از دست سرداری می‌افتد با یک اشاره، خادمی دیگر می‌آید ایران سرافراز است تا وقتی که از آن بانگ خوش لبیک یا حیدر می‌آید ✍ الهام باقری ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
🏴📖 بارانِ پُر مهرِ حرم را دوسـت دارم الماسِ چشمان ترم را دوست دارم وقتی که دفتر نوحه خوانِ ماتم توست خون گریه‌ی چشم قلم را دوست دارم کنج رواق عاشقی... در زیر باران طوفانِ شعر محتشم را دوست دارم غرقم میانِ موج موجِ روضه‌هایت طوفانِ اشک و سیلِ غم را دوست دارم عمری نمک گیرم کنار سفره‌ی تو احسانِ این بیت الکرم را دوست دارم چون از ازل مثلِ تمام خاندانم این خاندانِ محترم را دوست دارم هم پایِ جابر... اربعین... پایِ برهنه تا کربلایت، هر قدم را دوست دارم جانا اگر مقصد تویی تا پای جانم این جاده‌یِ پُر پیچ و خم را دوست دارم نامت دلیلِ آشکار معجزات است بر نام تو حتّیٰ قسم را دوست دارم آقا به گیسویت قسم، از عمقِ جانم جان دادنِ زیرِ علم را دوست دارم :: در بیت آخر یک صِله می‌خواهم ارباب گرمایِ آغوشِ حــــــــرم را دوست دارم ✍ منصوره محمدی مزینان ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
🏴📖 از زبان دختربچه‌های زائر... به شوق دیدنت، طفلِ دبستان پیش از اردویم همه آماده... کفش و کوله... حتی گیره‌ی مویم... به گوشت می‌رسم از دورها... از دورهای دور... ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم اِله بیکم...هِله بیکم...؟! نمی‌دانم چه می‌گوید! غذاهای بهشتی را تعارف می‌کند سویم ببین انگشت پایم تاولی کوچک زده اما به یاد کودکان کربلا چیزی نمی‌گویم رقیه -دوستم- موهای درهم برهمی دارد برای او ندارم هدیه‌ای جز گیرهٔ مویم... کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟! زنی با مهربانی می‌نشیند آه... پهلویم... :: من اینجا آسمان را دیده‌ام با قد کوتاهم نمی‌خواهم که پیدایم کنند آری... نمی‌خواهم... ✍ راضیه مظفری ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
🏴📖 به دریا می‌زنم دل را به دریای پریشان‌ها چه امواجی به راه افتاده در قلب بیابان‌ها به هر سنگی در این جاده دخیل عشق باید بست که شاهد بوده‌اند آن‌ها در این صحرا چه جریان‌ها صدایی می‌شود تکرار و من مدهوش آن‌ لحنم صدایی خوشتر از آواز بلبل در گلستان‌ها "هلا بیکم، هلا بیکم..." عجب آوای شیرینی! مهیا می‌شود چای عراقی، آی مهمان‌ها! کسی آغوش وا کرده، کسی آن‌سوی این صحرا بیایید ای کلیمی‌ها، مسیحی‌ها، مسلمان‌ها! کجا دیده جهان‌ زیباتر از اعجاز مشّایه! کجا دیده کویری تازه‌تر از باغ و بستان‌ها! چه خوشبختم که می‌افتم در این جریان طوفانی منم حالا نمی از موج دریای پریشان‌ها... ✍ عاطفه خرمی ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══