فرجام۹.mp3
29.32M
🎧#رمان_صوتی
#قسمت_نهم
#فرجام🔞
خلاصه قسمت هشتم:
تو قسمت قبل دیدیم که اون شب توی دل بیابون شایلی حسابی ناراحت و ترسیده بود بخاطر رفتارای کوروش و صادق اونشب خون حاج آقاصمدی توی رگاش جوشید و از اون جمع دوری میکرد کم کم ترس بهش احاطه کرد مخصوصا وقتی که کوروش خوابید بلندشد رفت توی ماشین صادق تا توی نور ماشین بخوابه تا اینکه چنددقیقه بعد صادق زد به در ماشین و اومد داخل ماشین ❌
...صادق گفت تو اون صورتی پوش منی...چشمام از حدقه دراومده بود و.... قفل مرکزی رو زده بود و عقب عقب میرفت و تهدیدم کرد اگه داد بزنی پیامای عاشقونه ات رو به کوروش نشون میدم...
گفتم من هیچ پیامی به توندادم گفت میتونی امتحان کنی البته من پیاما رو پاک کردم و تو نمی بینیشون...
با پا به در می کوبیدم تا باز بشه و بپرم بیرون صادق عوضی سرعتشو زیاد کرده بود و میخندید نمیتونستم جیغ بزنم می ترسیدم کوروش بیداربشه و منو با اون عوضی ببینه...
😟😱
حالا باهم ادامه ماجرا رو میشنویم
🎙✍ با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهره پیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
@astanehmehr