eitaa logo
آستان وصال ( اشعار آئینی؛ مقتل، آموزش مداحی)
2.7هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
8 ویدیو
46 فایل
👈 آدرس اینترنتی سایت جامع آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 👈 برای بهرمندی بهتر و بیشتر از قسمت های 18 گانه سایت اصلی آستان وصال و حجم بسیار بالای مطالب سایت؛ لطفا همزمان با این کانال به سایت اصلی آستان وصال هم مراجعه نمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت همیشه از غـم بی‌انـتهـا حکـایت داشت قـد خـمـیـدۀ امروز، ارث دیـروز است چقدر پیری‌ام از کودکی شکایت داشت اگـرچـه آتـش زهـر اسـت در تـنـم امـا نشد حریف دلم هر چقـدر قدرت داشت شـبـیه عـمه نشـسـته نـماز شب خواندم نماز خواندن من هم به او شباهت داشت بـه یـاد حـمـلـۀ بــد مــوقــع اراذل بـود که این دو چشم به بیداربودن عادت داشت چگونه می‌رود از خاطرم غـروبی که هـزارسـال برای دلـم مـصـیـبت داشت پـنـاه عالـیمان رفت و غـم نـصـیـبم شد به نیزه رفـتن او قـیـمت اسارت داشت کسی لباس تنـش را ز پیکـرش می‌بُرد کسی به خیمه زد و نیت جسارت داشت خـرابـه بود که هـم‌بـازی مرا کـشـتـنـد همان زمان که ز هجر پدر شکایت داشت همان زمان که تنش را کبود می‌کردند همان زمان که ز درد شدید لکنت داشت ز داغ آن نـَـفــَس بـنــد آمــده ز کـتـک نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت ❇️ بررسی و نقد شعر: بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. پـنـاه رفت و زن و بچـه بی‌پـنـاه شـدند به نیزه رفـتن او قـیـمت اسارت داشت ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ذکر یا حـسین تو دل دم گرفته است در عرش سینه خیمۀ ماتم گرفته است آتش به خـون دل زده قـقـنـوس دیده‌ها از روضه‌هات بال و پر غم گرفته است چشم از شب شهادت تو رزق و روزی خود را بـرای مـاه محـرم گرفته است از آه آتــشـیـن تـو در پـای روضـه‌هـا از سنگ روضه‌خوان تو شبنم گرفته است بـاد از نفـس‌نفـس زدنت بـین گـریه‌ات موج عـزا به دامن پـرچـم گرفته است بشکن سکوت بغض گلو را عزیز جان بر منبرت جلوس کن و روضه‌ای بخوان *** بند دوم *** با سـیـر در مـیان مـقـاتل، و روضه‌ها ما را فدای عشق حسین کن در این منا تا غـرق اشتـیاق حـسین دق نکـرده‌ایم هـمراه خـود بـبـر دل ما را به کـربـلا واکن گـره ز روضـۀ گـودال قـتـلـگـاه از نـالـۀ غـریـب زنـی بـیـن خــنـده‌هـا قرآن به لحن روضه، بخوان آیه‌های کهف هـم نـالـه بـاش قـاری قـرآن نـیــزه را با پـای دل بـبر دل ما را در این سفـر بر روی خار غصه و غـم شام پر بلا بی‌شک شـنـیده از دم روضه، پـیام تو دنـیـا طـنـیـن نــالـۀ الـشـام و شــام تـو *** بند سوم *** در نفخ روضه کار تو با غم دمیدن است با گریه تا نهـایت غـصه رسیدن است قـربان حج کودکی‌ات ای سفـیر عشق هر روضه‌ات منای به قربان رسیدن است سعی صفا و مروۀ حجت به روی خار از کـربـلا به شام، پـیـاده دویـدن است دیدی جـواب قاری قـرآن به شهر شام با چوب خیزران ز لبش بوسه چیدن است دیدی که ظرف جان پر از زخم عمه‌ات بین خـرابه لب پره شوق پـریدن است جسمت مدینه بود و دلت مـرغ کـربلا ای آخـرین شهـیـد محـرم به روضه‌ها لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبیک که در دل عـرفـات است و منایم
لبیک که در دل عـرفـات است و منایم لـبـیـک که از خـویـش نـمـودنـد جدایم لـبـیک که سـر تـا به قـدم مـحـو خدایم لـبـیـک کـه امـروز نــدانـم بـه کـجـایم پرواز کـنان زین قـفـس جسم ضعـیـفـم گه در جـبل‌الـرحمه و گه مسجد خـیـفم آن وادی سـوزنـده که دل راهـسـپارش پیداست دو صد باغ گل از هر سرخارش دارنـد همه رنـگ خـدایـی ز غـبـارش هرکس به زبانی شده همصحبت یارش قومی به مناجـات و گروهی به دعایند از خویش سفر کرده در آغوش خدایند این جا عرفات است و یا روح من آنجاست دل هم شده آتشکده، هم دیده دو دریاست پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست این سوز حسین است که خود بحر نجات است می‌سوزد و مشغول دعای عرفات است دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود ما غافل و در وادی مشعـر خبری بود در محـفـل حـجـاج صـفـای دگری بود اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود هر سوخته‌دل تا به سحر تاب و تبی داشت اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت ای مشعریان دوش به مشعر که رسیدید آیـا اثـر از گـمـشـدۀ شـیـعــه نـدیــدیـد؟ آیـا دل شـب نـالـۀ مـهـدی نـشـنـیــدیـد؟ آیـا ز گـلـسـتـان رخـش لالـه نچـیـدیـد؟ آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود دیشب پـسر فـاطـمه در جـمـع شما بود امروز به هر خیمه بگردید و بجـوئـید گـرد گـنــه از آیــنـۀ دیــده بــشــوئـیــد در داخل هر خیمه بگـردید و بجـوئـید یابن الحسن از سوز دل خـسته بگوئید شـایـد به مـنـی چـهـرۀ دلـدار بـبـیـنـیـد از یـار بـخـواهـیــد رخ یــار بـبـیـنـیــد امروز که حجـاج به صحـرای منـایـند از خویش جدایند و در آغـوش خـدایند لب بـسـته سـراپـا هـمه سرگرم دعایند در ذکـر خــدا بـا نـفـس روحْ فــزایـنـد کـردنـد پـر از زمـزمـه و نـاله منی را یک قـافـله بگـرفـتـه ره کرب و بلا را این قافله از عشق به جان سلسله دارند این قـافـلـه بـا قـافـلـه‌هـا فـاصـله دارند این قـافـلـه جا در دل هر قـافـلـه دارند این قـافـله تا مسلـخ خون هروله دارند این قـافـله تا کعـبۀ جان خانه به دوشند از خـون گـلـو جـامـۀ احـرام بـپـوشـند هفتاد و دو حاجی همه با رنگ خدایی از مکه برون گشته شده کرب و بلایی از پیر و جوان در ره معـشـوق فـدایی جسم و سرشان کرده زهم میل جـدایی اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش پـیـداست شـهـادت ز سـفـیـدی گـلویش خـیزید جوانان که عـلی‌ اکـبرتان رفت ریحـانـۀ ریـحـانـۀ پـیـغـمـبـرتـان رفت از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت گـوئید به اطفـال عـلی اصغـرتان رفت ای اهـل مـنـا شمـع دل نـاس کجا رفت از کعـبه بپـرسـید که عبـّاس کجا رفت ای اهل منی کعبه پر از نور و صفا بود دیـروز حـسـین بن عـلی بـین شما بود سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود از روز ازل کعـبۀ او کـرب و بلا بود امروز به هجرش همه گریان بنـشیـنید فـردا سـر او را به سر نـیـزه بـبـیـنـیـد در مـکـّه بـپـرسـیـد ز زن‌های مـدیـنـه زینب به کجا رفـت؟ کجا رفت سکـینه کـلـثـوم چـرا نـالـه بـرآورده ز سـیــنـه کو دخـتـر مـظـلـومـۀ زهـرای حـزیـنه ای دخـترکـان یکـسره با شیـون و ناله خـیـزیـد و بپـرسـید کجا رفته سه ساله زین قـافـلـه روزی به مـدیـنـه خبر آید از کرب و بلا زینب خـونین جگـر آید با آتـش هـفـتـاد و دو داغ از سـفـر آیـد از مـنـبـر و مـحـراب نـبی نـالـه بـرآید تا حـشـر از این شـعـله بلـرزد دل میثم تـنـهـا نـه دل مـیـثـم، جـان هـمه عـالـم ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بار بربـنـدیـد آهـنگ سـفـر دارد حسین نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را خوب می‌داند که میراث از پدر دارد حسین اهل‌بیتش را ببین همراه خود آورده است چون‌که از پایان کار خود خبر دارد حسین تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگی‌ست روی دستش غنچه‌ای بی‌بال و پر دارد حسین بانگ بر زد پیکری بی‌دست «اَدرک یا اَخا« ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوخته‌ست آه اگر از اهل‌بیتش چشم بردارد حسین کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین تا که حـج ناتـمام خـویش را کـامل کند ترک سر کرده‌ست، احرامی دگر دارد حسین ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا