eitaa logo
آستان وصال ( اشعار آئینی؛ مقتل، آموزش مداحی)
2.6هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
8 ویدیو
45 فایل
👈 آدرس اینترنتی سایت جامع آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 👈 برای بهرمندی بهتر و بیشتر از قسمت های 18 گانه سایت اصلی آستان وصال و حجم بسیار بالای مطالب سایت؛ لطفا همزمان با این کانال به سایت اصلی آستان وصال هم مراجعه نمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
amam reza_1621817696.pdf
3.93M
دانلود کتاب تخصصی اشعار امام رضا علیه السلام در ۲۶۹ صفحه و در سه فصل : 1️⃣ اشعار ولادت امام رضا علیه السلام 2️⃣ اشعار مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام 3️⃣ اشعار شهادت امام رضا علیه السلام ✳️ جهت دانلود دیگر کتب تخصصی سایت ( بیش از ۵۰ جلد کتاب شعر و مقتل) به سایت اصلی آستان وصال مراجعه فرمائید ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
شیخ صدوق به نقل از ابا صلت می‌نویسد: در خدمت حضرت رضا علیه‌السلام بودم فرمود داخل اين قبه‌اى كه هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاك بردار بياور داخل قبه شدم و خاك را آوردم امام ملاحظه فرموده و گفت اين قسمت از خاك را كه مربوط به طرف راست است به من بده، تقديم كردم حضرت آن خاک را بو كشيده سپس بر زمین ریخته و فرمودند در اينجا می‌خواهند برايم قبر حفر كنند سنگى پديدار خواهد شد كه اگر تمام كلنگ هاى خراسان را جمع كنند نمی‌توانند آن را بردارند. امام در مورد خاكى كه از پائين پا و بالاى سر آورده بودم همين فرمايش را تكرار نمود. آنگاه فرمود: اين خاك را به من بده كه خاك مدفن من است سپس فرمود: در اينجا براى من قبر می‌كنند بگو هفت پله پائين روند و ضريحى بگشايند اگر امتناع ورزيدند مى ‏گوئى به اندازه يك متر لحد قرار دهند خداوند اگر بخواهد آن را وسعت می‌دهد پس از آماده شدن قبر در قسمت سر رطوبتى خواهى ديد دعائى كه بتو می‌آموزم بخوانش تا لحد پر از آب مى ‏شود و ماهى ‏هاى كوچكى در آن می‌بينى از همان نانى كه بتو می‌دهم براى آنها ريزه می‌كنى خواهند خورد وقتى تمام شد يك ماهى بزرگ آشكار می‌گردد ماهي هاى كوچك را می‌خورد بطورى كه يكى هم نمی‌ماند و بعد ديده نمی‌شود. هر وقت كه ماهى بزرگ ديده نشد دست بر روى آب بگذار و دعائى كه بتو می‌آموزم بخوان آب فرو می‌رود و چيزى از آن باقى نمی‌ماند تمام اين كارها را در پيش مأمون انجام بده پس از آن فرمود: من می روم پيش اين نابكار وقتى خارج شدم اگر سرم پوشيده نبود با من حرف بزن جواب می‌دهم چنانچه سرم پوشيده بود با من صحبت مكن
شیخ صدوق به نقل از ابا صلت می‌نویسد: در خدمت حضرت رضا علیه‌السلام بودم فرمود داخل اين قبه‌اى كه هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاك بردار بياور داخل قبه شدم و خاك را آوردم امام ملاحظه فرموده و گفت اين قسمت از خاك را كه مربوط به طرف راست است به من بده، تقديم كردم حضرت آن خاک را بو كشيده سپس بر زمین ریخته و فرمودند در اينجا می‌خواهند برايم قبر حفر كنند سنگى پديدار خواهد شد كه اگر تمام كلنگ هاى خراسان را جمع كنند نمی‌توانند آن را بردارند. امام در مورد خاكى كه از پائين پا و بالاى سر آورده بودم همين فرمايش را تكرار نمود. آنگاه فرمود: اين خاك را به من بده كه خاك مدفن من است سپس فرمود: در اينجا براى من قبر می‌كنند بگو هفت پله پائين روند و ضريحى بگشايند اگر امتناع ورزيدند مى ‏گوئى به اندازه يك متر لحد قرار دهند خداوند اگر بخواهد آن را وسعت می‌دهد پس از آماده شدن قبر در قسمت سر رطوبتى خواهى ديد دعائى كه بتو می‌آموزم بخوانش تا لحد پر از آب مى ‏شود و ماهى ‏هاى كوچكى در آن می‌بينى از همان نانى كه بتو می‌دهم براى آنها ريزه می‌كنى خواهند خورد وقتى تمام شد يك ماهى بزرگ آشكار می‌گردد ماهي هاى كوچك را می‌خورد بطورى كه يكى هم نمی‌ماند و بعد ديده نمی‌شود. هر وقت كه ماهى بزرگ ديده نشد دست بر روى آب بگذار و دعائى كه بتو می‌آموزم بخوان آب فرو می‌رود و چيزى از آن باقى نمی‌ماند تمام اين كارها را در پيش مأمون انجام بده پس از آن فرمود: من می روم پيش اين نابكار وقتى خارج شدم اگر سرم پوشيده نبود با من حرف بزن جواب می‌دهم چنانچه سرم پوشيده بود با من صحبت مكن ابا صلت گفت: حضرت صبحگاه فردا لباس پوشيد در محراب به انتظار نشست در اين موقع غلام مأمون وارد شده گفت مأمون شما را می‌خواهد كفش را پوشيده و از جاى حركت نمود و رفت، منهم از پى آن حضرت رفتم تا وارد بر مأمون شد جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف ديگر از ميوه ‏هاى مختلف بود يك خوشه انگور بدست داشت كه مقدارى از آن را خورده بود همين كه چشمش به حضرت رضا علیه‌السلام افتاد از جاى حركت كرده او را در بغل گرفت و پيشانيش را بوسيد و آن حضرت را پهلوى خود نشانيد امام علیه‌السلام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است مأمون درخواست كرد از آن انگور بخورد امام علیه‌السلام فرمود مرا معاف دار مأموم گفت ممكن نيست شايد به من اطمينان ندارى سپس خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد براى مرتبه دوم به دست حضرت رضا علیه‌السلام داد آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه ‏اى پرت كرده و از جایی که نشسته بودند حركت نمود مأمون گفت كجا می‌روى؟ امام علیه‌السلام فرمود به جايى كه فرستادى. وقتى امام خارج شد عبا را بر سر كشيده بود چيزى عرض نكردم تا داخل خانه شد سپس دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابيد. من نیز با حزن و اندوه داخل حياط ايستاده بودم. در همين موقع مشاهده كردم جوانى خوش روى با موى‏ هاى مجعد شبيه به حضرت رضا علیه‌السلام وارد شد پيش رفته عرض كردم از كجا آمدى درها كه بسته بود فرمود كسى كه مرا از مدينه در اين ساعت به طوس آورده از درهاى بسته نيز داخلم كرده. گفتم: شما كيستى؟ « فقال أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ » من حجت خدايم بر تو. من حجت خدا بر تو محمّد بن علي هستم ابا صلت امام جواد به طرف اطاق علي بن موسى- الرضا علیه السلام رفت به من نيز فرمود وارد شوم؛ همين كه چشم حضرت رضا علیه‌السلام به او افتاد از جاى جست و فرزندش را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و پيشانيش را بوسيد و بجانب خود كشانيد. امام جواد پيوسته پدر را می‌بوسيد و آرام با او سخنانى می‌گفت كه من نفهميدم. در اين موقع حضرت رضاعلیه السلام از دنيا رفت. حضرت جواد علیه‌السلام فرمود: ابا صلت حركت كن و از انبار تخت بياور با آب تا پدرم را غسل دهم. عرض كردم: در انبار تخت و آب نيست فرمود هر چه می‌گويم بجاى آور داخل انبار شدم تخت و آب بود بيرون آوردم دامن به كمر زدم تا امام علیه‌السلام را غسل دهم. حضرت جواد علیه‌السلام فرمود تو کنار برو كسى هست كه به من كمك كند سپس حضرت رضاعلیه السلام را غسل داد سپس رود کرده به من و فرمود: داخل انبار شو زنبيلى كه در آن كفن و حنوط پدرم هست بياور وارد شدم زنبيلى ديدم كه قبلا در آنجا نديده بودم آوردم خدمت ايشان پدر خود را كفن كرد و بر بدنش نماز خواند. ادامه روایت در فایل بعدی 👇👇
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا آه از جـگـر بـلـند شد و مـرثـیه گرفت تا سـر کـشـید جـام بـلا حضرت رضا دلشـوره‌های خواهر خود را زیاد کرد وقتی به زهر داد رضا، حضرت رضا راهـی نـبـود تـا دم خــانـه کـه بـارهـا افـتاد بین کـوچـه ز پـا حـضرت رضا افـتاد، گـفت: یاعـلـی و وقـت پـا شدن آورده اسـم فـاطـمـه را حضرت رضا گونه گذاشته‌ست در این لحظه‌های سخت بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا؟! دارد شبـیه می‌کـند این‌گـونه خویش را با روضه‌های کرب و بلا حضرت رضا تشنه کسی‌ست که دود ببیند در آسمان تشنه حـسین بوده و یا حضرت رضا؟ ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ای دل سوخـتگـان شمع عزای حرمت اشک ما وقف تو و کرب‌وبلای حرمت در هــوای مـحـن‌آلــودۀ غــربـت، آیــد عطـر گل‌های بهشتی ز فضای حرمت شمعدان‌ها همه در سوز و گداز از داغت تـیـره از آهِ مَـلـَک، آیـنـه‌هـای حـرمت می‌شود خاطـرۀ غـربت زهـرا تـرسـیم خلق را در نظر از حال و هوای حرمت برسد بوی خدایی، بوزد عطـر بهـشت هر طرف باز شود پنجره‌هـای حرمت یادِ روزی که شهادت به رخت در وا کرد شور و غوغاست به پا در همه جای حرمت مهدی‌ات زائر و ای کاش که می‌دانستم که گذارد قدم آن مـاه،‌ کـجـای حـرمت یادِ آن روز که شد روضۀ تو کرب‌وبلا شـاهـد کـرب‌وبـلایت، شهـدای حـرمت دولـت آل عـلـی تـا به ابـد پـایـنـده‌سـت این بُـوَد در هـمه اَدوار صدای حرمت پـایـۀ هـسـتی دشـمن ز پی افـتاد ایـنجا ای برافـراشـتـه تا عـرش بنای حرمت هر چه کردند نشد کم ز شکوهت مولا باز هر روز شد افزوده صفای حرمت یا رضا از سر این مُلک نگـردد کوتاه سـایــۀ مـرحـمـت‌آمـیـزِ لـوای حـرمـت هدیه کرده‌ست «مؤید» به غزالان حرم غزلی را که سـروده‌ست برای حرمت ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست گـلدسـتـه‌ها مـنـادی شوق پگـاه توست آری شگفت نیست که بی‌سایه می‌روی خورشید هم ز سایه‌نـشـینان ماه توست از چـشم آهـوان حـرم می‌تـوان شـنـید این دشت‌ها به شوق شکار نگاه توست بـالای کـاشـی حـرم تـو نـوشـتـه است هرجا دلی شکست همان بارگاه توست با این که سال‌هاست سوی طوس رفته‌ای اما هـنوز چـشـم مـدیـنه به راه توست یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود دیگـر مسافـرم ز سفـر بـازگـشـته بود هرچـند سـبز مـانـده گـلـسـتـان باورت آئـیــنــه‌ای جــز آه نــداری بــرابــرت راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است با شوق دیـدنت شـده آواره خـواهـرت دیگـر دلـی بـه یــاد دل تـو نـمـی‌تـپــد بـالـی نـمـانـده‌اسـت بـرای کـبـوتــرت مثـل نـسـیـم مـی‌رسـد از ره جـواد تو یعنی نمی‌نـهی به روی خاک‌ها سرت تنها به خاک کـرب‌وبلا سر نهـاده بود مردی که داشت نوحه‌گری مثل مادرت اشک تو هست تا به ابد روضه خوان ما تا کـربـلاسـت هـمـسـفـر کــاروان مـا ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام رضا سلام مداح : محمد حسین پویانفر @@@@@@ یا امام رضا سلام‌ تویی سایه سرم تویی کس بی کسیام یا امام رضا سلام‌ غیر تو کدوم رفیق سنگ تموم گذاشت برام من گدای مشهدم مثل اون کبوترم که در طواف گنبدم من گدای مشهدم همیشه با دست پر از در خونت اومدم به فدای کرمت زنده میشه روح من وقتی میام تو حرمت به فدای کرمت تو مسیح و منم همیشه محتاج دمت تویی عشق بچگیم میبینم مهربونی تو همیشه تو زندگیم تویی عشق بچگیم همه میدونن امام رضایی بودم از قدیم ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
زهر کاری شد و افتاد به جانِ جگرش آتش انـداخـته بـر دامـنِ عـالم شررش یادِ زهرای جوان بود در آن وقـتی که خورد بر کوچه باریکِ خراسان گذرش هی زمین خورد و زمین خورد و به سختی برخاست بیشتر می‌شـود این زهـر دمـادم اثرش منتـظـر بـود ابـاصلت بـبـیـنـد چه شده ناگهان دید کشیده است عبا‌ روی سرش دست بر سر زد و شد مضطرب و می‌دانست حضرت یار رسیده است زمانِ سفرش داشت از درد کفِ حجره به خود می‌پیچید زخمی از جور و جفا گشت همه بال و پرش چشم خود را به درِ حجره فقط دوخته بود تا در این لحظه بیـاید ز مـدینه پسرش آه از آن شاه که با کُـندۀ زانوش رسید در دل معـرکه پیـشِ پـسرِ محـتضرش ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
چه غریـبانه غـریب الغـربا را کـشتـند با دل زار مـعـین الـضـعـفـا را کـشتند آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند این خبر را به مدیـنه بـبر ای باد صبا هـشتـمین بـضعه پیـغـمبر ما را کشتند خواهرش زنده اگر بود از این غم می‌مرد بین یک حجره در بسته رضا را کشتند از عبایی که سرش بود غلامش فهمید آخـر آن نـور دل آل عـبـا را کـشـتـنـد مثل یک مار گزیده به خودش می‌پیچید با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند صورتش را به روی خاک نهاد و می‌گفت چه غـریـبـانه شـه کـربـبلا را کـشـتـند جگر سوخته‌اش روضه برایش می‌خواند با لب تـشـنه چرا خـون خـدا را کشتند ته گودال که با نیـزه به پهـلـوش زدند روی تل عـمـه مـظلـومه ما را کـشتند پای رأس شهدا بسکه کف و سوت زدند سـر بـازارچـۀ شـام اسـرا را کـشـتـنـد ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
امشب که غـم شـام غـریـبـان تو داریم چشم کرم از سـفـرۀ احـسـان تو داریم دل را همه بر پنجـره فـولاد تو بـستیم نـور بـصر از گـنـبد و ایوان تو داریم با کاسـۀ دل بر سـر راه تو نـشـسـتـیـم ما خیل گـدا، چـشم به دستان تو داریم لب‌های تو خشکـند چونان جد غریبت در سینه عزای لب عـطـشان تو داریم در حجرۀ در بسـتۀ خود فکـر جوادی ما هـم هـوس دیـدن مـهـمـان تو داریم بر خوان کریمانـۀ معـصومه نـشـستیم یا فاطـمه! ما دست به دامـان تو داریم یا حضرت معصومه سرت باد سلامت ما بعد رضا گوش به فـرمان تو داریم گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است ما نـیـز خـبر از غـم پـنـهـان تو داریم تـا آمــدن مـنـتـقــم ضـربـه و سـیــلـی دیـده به ره یـوسـف کـنـعـان تـو داریم ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ادامه مبحث آموزش قالب شعری چهارپاره لب خشک و داغی کـه در سيـنه دارم ســبب شــد کـه گــودال يــادم بــيــايـد ابــاصـلــت! آبـی بــزن کــوچـه‌هـا را قــرار اسـت امــشـب جــوادم بــيــايـد قرار است امـشب شود طوس، مشـهـد شــود قــبــلــه‌گــاه غــريــبـان مـزارم اگـر چـه غــريــبـی شــبــيـه حـسـيـنـم ولی خـواهــری نيست ايــنجـا کـنـارم به دعبل بگو شعـر کـامل شـد ايــنـجـا «و قبرٍ بطوس»ی که خـواندم برايش بـگـو ايـن نفــس‌هـای آخـر هـم اشـکـم روان اسـت از بـيـت کـرب و بـلايـش از آن زهــر بـي‌رحـم پــيچــيـده‌ام مـن به خود مثل زهـرای پشت در از درد شفا بخش هـر دردم از بس که خواندم در آن لـحـظـه‌ها روضۀ مـادر از درد بـلا نيـسـت جـز عـافـيت عـاشـقـان را تــســلای دردم نــگـاه طــبــيـب است مـن آن نــاخــدايــم کـه غـرق خــدايـم «رضا»يم، رضايم رضای حبيب است شـرابـش کـنم بـس کـه مـسـت خـدايـم اگر زهر در اين انار است و انـگــور کـند هـر کـه هـر جا هـوای ضـريـحـم دلش را در آغــوش مي‌گـيـرم از دور ابــاصـلـت آبــی بــزن کــوچــه‌هــا را بـه يــادِ ســواری که بـا ذوالـفــقــارش بـيــايــد ســحــر تـا بـگــردنــد دورش خــراســان و يـاران چشـم انتـظـارش شاعر: قاسم صرافان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در سلام نماز مغرب بود مسجد از ازدحام خالی شد واژه های کلام مردم شهر از علیک السلام، خالی شد بین پس کوچه های نامردی کوفه تنها گذاشت مردش را با کمی سنگ از سرش وا کرد روزه داریِ کوچه گردش را هیچکس بار آن مسافر را از سر شانه اش پیاده نکرد وای بر حال منبر کوفه که از آن مرد استفاده نکرد کلماتِ که "این چه کاری بود؟" دائماً راهی صدایش بود التماسی شبیه "کوفه میا" سر سجاده ی دعایش بود هیچکس پا به پای او غیر از سایه از پشت سر نمی آمد روشنائی خانه ها رفتند سایه اش هم دگر نمی آمد عاقبت مرد بی کس کوفه سر دارالاماره جایش بود سر دارالاماره ی کوفه آن مکانی که از خدایش بود گریه می کرد و زیر لب می گفت با لبی تشنه با دلی گریان «السّلام علیک یا مظلوم» «السّلام علیک یا عطشان» لب و دندان چه قیمتی دارد؟ لب قاریِ من سلامت باد هم سرش هم تنش خدا را شکر سر راه بنفشه ها افتاد شاعر: علی اکبر لطیفیان ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹