eitaa logo
آستان وصال ( اشعار آئینی؛ مقتل، آموزش مداحی)
2.6هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
8 ویدیو
45 فایل
👈 آدرس اینترنتی سایت جامع آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 👈 برای بهرمندی بهتر و بیشتر از قسمت های 18 گانه سایت اصلی آستان وصال و حجم بسیار بالای مطالب سایت؛ لطفا همزمان با این کانال به سایت اصلی آستان وصال هم مراجعه نمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
در فکـر گـلی بودم و گـلزار خریدم گل خواست دلم، خرمن و خروار خریدم در گـلشن فردوس برین هم نفروشند این طُرفه‌گلی را که من از خار خریدم دیـدم که به کف مایه و مقـدار ندارم بهر دو جـهـان مایه و مقـدار خریدم دیگر نکـشم نـاز طـبـیـبان جهان را زیـرا که دوای دل بـیـمـار خــریـدم تا جلوه فروشد به جهان، گوشۀ دِیْرم با ذرّه، مـهـیـن مـطـلـع انوار خریدم در جلوه‌گری، غیرتِ خورشیدِ سپهر است ماهی که من از کوچه و بازار خریدم حیف است که با درهم و دینار بسنجم هر چند که با درهم و دیـنـار خریدم خاک دو جهان بر سر صرّافِ فلک باد! سر بود که با قـیـمت دسـتـار خریدم سودایی از این‌گونه که دیده است به عالم؟ کم دارم و این دولـت بـسـیار خریدم خلق دو جهان گر بخورد غبطه، عجب نیست چیزی که خـدا بود خـریدار، خریدم شاید که چو من، راهبی اسلام برآرد چون رأس حسین از کفِ کُفّار خریدم در ماتمش از دیده، چرا خون نفشانم؟ آخر سـر یـار است ز اغـیار خریدم دیگر نکـنم واهمۀ حـشر که این سر شمعی‌ست که از بهر شب تار خریدم از سرّ حقیقت، مگر آگه شوم امشب زر دادم و گـنـجـیـنـۀ اسـرار خریدم ای دیده! تو را گر سر و سودای تماشاست آئـیـنـۀ صد عـزّت و ایـثـار خـریـدم دوزخ دگری راست که دربست بهشتی امشب من از این لشگر خون‌خوار خریدم «نظمی»! ز هنر هر چه به بازار جهان بود سنجـیدم و این طبع گهـربار خـریدم لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal آدرس سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹
گذشته چند صبـاحـی ز روز عـاشورا همان حماسه، که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسهٔ زیبا، همان قیامت عشق به خون نشـسـتنِ سرو بلندقامت عشق به همره اُسـرا، می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چـشم کسی، در تمام طول مسیر به جز مجاهدت، از آن فرشتگان اسیر «چهل ستاره» که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طـناب ظـلـم کجا، اهـل‌بیت نـور کجا؟ سر بـریـده کجـا، زینب صـبـور کجا؟ هوا گرفته و دلـتـنگ بود، در همه جا نصیب آیـنـه‌ها سنگ بود، در همه جا نسـیـم، بدرقـه می‌کـرد آن عزیزان را صبا، مشاهـده می‌کرد برگ‌ریـزان را نسیم، با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پـیچـیـد، در سـپاه یـزید سپاه، مستِ غرور است و مستِ پیروزی و خنده بر لبش، از شورِ عافیت‌سوزی چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد، خندهٔ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پس از کربلا جسارتشان که هـسـت زینب آزاده در اسارتـشـان ادامه این مثنوی در فایل بعدی👇👇👇
ادامه شعر مثوی در فایل قبل چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد، خندهٔ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پس از کربلا جسارتشان که هـسـت زینب آزاده در اسارتـشـان گـذار قـافـله یک شب کـنار دِیْـر افـتاد شبی که عـاقـبت آن اتـفـاقِ خـیر افـتاد حَـرامـیان، همه شُـربِ مُـدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می به جام می‌کردند اگرچه شب، شبِ سنگین و تلخ و تاری بود سَرِ مـقـدّسِ خـورشـید، در کناری بود سری که جلوهٔ «والشّمس» بود در رویش سری که معنی «واللّیل» بود گیسویش سری، که با نَفَس قدسیان مصاحب بود کـنار سـایهٔ دیـوارِ «دِیْـر راهب» بود سری، که از همهٔ کـائنات، دل می‌برد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکـوت بود و سیاهی و نیمهٔ شب بود صدای روشنِ تسبیح و ذکر یا رب بود صـدای بـال زدن، از فـرشـتـه می‌آمـد بـه خـطّ نـور ز بـالا نـوشـتـه مـی‌آمـد شگفت‌منظره‌ای دید، دیده چون وا کرد برون ز دِیْر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهـبان بر او چو راه گرفت از او نـشـانیِ فـرمـانـدهٔ سـپـاه گـرفـت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را، ز محبّت نشان و بویی هست دلم به عشـقِ جمالی جمیل، پابند است دلم به جلـوهٔ خـورشید، آرزومـند است یک امشبی، «سَرِ خورشید» را به من بدهید به من، اجازهٔ از خود رها شدن بدهید دلـم هـواییِ دیـدارِ این سَـرِ پـاک است سری، که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟ سرِ بریدهٔ یحیی که نیست، پس سَرِ کیست؟ جواب داد که این سر، سری‌ست شهرآشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی‌ست، که شوریده بر امیر، ای مرد! خیالِ دولتْ پرورده در ضمیر، ای مرد! تو بر زیارتِ این سر، اگر نظر داری بیار، آنچه پس‌اندازِ سـیـم و زر داری جواب داد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشمِ همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکهٔ زر، نذرِ یک نظر عشق است بگو: که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چـقدر نـزد شـما، احـترام داشته است؟ جواب داد که این سر، که آفتاب جَلی‌ست گلاب گلشن «زهرا» و یادگار «علی»‌ست سَرِ بریدهٔ فرزند حـیدر است، این سر سَرِ حسین، عزیز پیمبر است، این سر گرفت و گفت خدا بشکند، دهان تو را خدای زیر و زبر می‌کـند جهان تو را به دِیْر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدهٔ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار راه از آئینه پاک کرد و نـشـست کشیده آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت دوباره صحبت موسی و طور، گل می‌کرد درخت طیّبهٔ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر: که ای جلال خدا! اسیر مـهـر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم، چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن با کدام دشنه شدی؟ برای دیدن جانان، چقدر تـشـنه شدی؟ هزار حـیـف، که در کـربـلا نبودم من رکــاب‌دار سـپـاهِ شـمــا، نــبــودم مـن ز پـیـشگـاه جلال تو، عـذرخـواهم من تو خـود پـنـاه جـهـانی و بی‌پـنـاهم من به احـتـرام تو، «اسلام» را پـذیـرفـتم رهـا ز نـنـگ شـدم، نـام را پـذیـرفـتـم دلم در این دلِ شب، روشن است همچون ماه بـه نــورِ «اَشــهـَـدُ اَن لا اِلــهَ اِلاَ الله» فـدایِ خـون‌جگـری‌های جَدِّ اطـهـر تو فـدای مـکـتب پـاک و شـهـیـدپرور تو «شهـادتـینِ» مرا، بهـترین گواه تویی که چـلچـراغ هـدایت، دلیـل راه تـویی من حـقـیـر کـجـا و صحـابـی تو کجا؟ شکسته بال و پرم، هـم‌رکابی تو کجا؟ نه حُـسـن سـابـقـه دارم نه مثل ایـشانم فـقـط، ز دربـدری‌هـای تو، پـریـشـانـم به استـغـاثـه سـرِ راهت آمدم، رحـمی «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی» بگـیر دست مرا، ای بزرگـوار عـزیز «که جز ولای توأم نیست هیچ دست‌آویز» نگـاه مِهـر تو شد، مُهـرِ کـارنـامـهٔ من گلاب ریخـت غـمت در بهـارنامهٔ من من از تمامی عـمر امـشـبم تبـرّک شد ز فیض بوسه به رویت، لبم تبرّک شد «شفق» اگرچه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق «عُمّان» گفت ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
بدادم زر، گرفـتم در عوض جان چه جان، جانِ جهان به‌به چه ارزان اگـر چـه زر بــدادم سـر گـرفـتـم به عـالـم زنـدگـی از سر گـرفـتـم هـمـین دولـت بـسـم در نـشـأتـیـنم کـه مـن سـوداگـر رأس حـسـیـنـم چو من سـوداگـری سـودا نکـرده که سودش عـقـل را دیـوانه کرده ز سـودای سـری سـودا ز دسـتـم که گـنـج عـالـمـیـن افـتـاده دسـتـم ز روی گـنج، گـردی گر فروشم زیـانـکـارم به فردوس ار فروشم چنان در ملک تـرسـایی به سیرم که عـیـسی را فـرود آرم به دِیْرم اگر عیسی به چرخ چارمین است مرا سر برتر از عرش برین است از آنم سـربـلـنـد از عـرش بـرتر که سر بـنـهـاده‌ام بر پای این سر ز راز این لـب خـشـکـیـده مــاتـم مـگـر خــضـرم لـب آب حـیــاتـم و یا مـوسـایـم انـدر طـور سـیـنـا کز این سـر نـور حـقـّم در تجـلا من آن بینم به رأی العین از این نور که موسی را ز اَرْنی بود منظور اگر انـجـام تـرسـایی چـنـین است خـوشا آئـیـن من آئـیـن دیـن است خـداونـدا من اکـنـون در کـنـشـتم و یـا در غـرفـۀ بــاغ بــهــشــتــم من از هر سرفـرازی سـرفـرازم که مـهـمـانـدار سـلـطـان حـجازم تو ای بـانـوی مـریـم! تو کجـائی که امـشـب بـایـدت بـر دِیـْرم آیی من آن ترسا و دیرم در کنشت است چرا مهمان من زیب بهشت است سری که سینۀ زهـراست مهـدش چرا دست من ترساست مهدش؟! ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
مرا دِیری‌ست روشن‌تر ز کعبه اَمان این‌جاست، ایمن‌تر ز کعبه من ایـنجـا در مـیان مـعـبدِ خود چه می‌بـینم ز لطفِ سرمدِ خود چه خورشیدی، عجب مهمانِ خوبی طلـوعـش را نمی‌بـیـند غـروبی چه آقایی، چه مولایی، چه شاهی تو ای سر! کیستی اینقدر ماهی؟ به تـو مـی‌آیـد از ابـرار بـاشـی ز نـسـل عـترتِ اطـهـار بـاشی چرا پـیـشـانیِ تو سـنگ خورده چرا این روی ماهت چنگ خورده چرا دندان و لب‌هـایت شکـسـته مگر بر صورتت نیزه نـشـسـته بیا ای سر، تو را چون گُل ببویم گلاب آرَم، ز خون رویت بشویم بگو ای سر، مگر مادر نداری؟! بمیرم من، مگر خواهر نداری؟! شنـیدم با همین لعلِ پُر از خون تو می‌گفتی که هستم ماهِ گردون بگـو یـکـبارِ دیگـر یک کـلامی جــوابـم را بـده، گـفـتـم سـلامی ** سـلام ای راهـبِ دلـخـسـتــۀ ما سـلام ای از ازل دلـبـسـتــۀ مـا نه عیسایم، نه موسایم، نه نوحم نه خورشیدم، نه مهتابم، نه روحم حـسـیـنـم مـن، شـهـید کـربلایـم گـلِ پـیـغـمـبـر و خـیـرالـنـسـایم مـسلـمـانان مرا دعـوت نمـودند به رویم نـیزه و خـنجر گشودند مرا از اسب، پـائـیـنم کـشـاندنـد به روی پیکـرم، مرکب دواندند بسی بر حـنجرم، خنجر کشیدند مرا لب‌تـشـنـه آخـر سر بریـدند تـو حـالا مـیــزبــانِ هـل اَتـایـی شَـوی ایـنک بـه راهِ مـا فـدایـی شهـادت دِه به یـکـتـایی، خدا را بخـوان نـامِ نـبی و مرتـضی را خدا خوانده تو را از اهل ایمان نـوشـتـه نـام تـو جزءِ شـهـیـدان لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal آدرس سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/
راه گم کردی که از دِیْر نصاری سر در آوردی؟! یا به دنبال مسلمانی در این اطراف می‌گردی؟! با سکوتت پاسخم را می‌دهی هرچند حق داری خسته‌ای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی خط به خط پیشانی خون‌رنگ تو تفسیر صدها زخم زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی در نگاه تو بعینه می‌توان تاریخ غم را دید من یقین دارم که با یحیی در این غم‌نامه هم‌دردی در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را نیمه‌شب تابیدی و بر دِیْر ظلمت سایه گستردی شست‌وشو دادی دل آیینه‌ام را، با نگاهی گرم مشکل از دل بود، می‌دیدم پر از خاکی، پر از گردی هدیه آوردی برایم یک نَفَس عطر مسیحا را با دم توحیدی‌ات در من دمیدی زنده‌ام کردی ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ای میهمان بی‌بدن ای سر خوش آمدی از بزم این جماعت مهـمان‌کش آمدی دیریست وا نگشته به این دِیْر پای غیر تو آمدی که با تو شـوم عاقـبت بخـیر در کـسـوت مـسـیح به مهـمانی آمدی وقـتی به دِیْـر راهـب نـصرانی آمدی تو قصد کرده‌ای همه دنیای من شوی ترسا شدم كه حضرت عیسای من شوی بی‌پـیـكـر آمدی سـر و جـانم فـدای تو ای سر! بگو چگونه نهم سر به پای تو ای سـیب سـرخ! آمـده‌ای تا بـبـویـمت بـگـذار بـا گـلابِ نـگـاهـم بـشـویـمت این دِیْـر كـربـلا شده قـربـانی‌ات شوم قـربان زخـم گـوشـۀ پـیـشانی‌ات شوم دامن مكـش ز دستـم، دسـتم به دامنت رأست چنین شده‌ست، چه كردند با تنت از وضع نـامـرتب رگ‌هـای گـردنت پیـداست بد جـدا شده رأس تو از تنت "زخم لبت" گمان كنم این زخم، كهنه نیست این خرده چوب‌ها كه نشسته به لب ز چیست؟! ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
مانند حُر و مثل حـبیب و چنان زهیر هرکس که ماند پای تو شد عاقبت‌به‌خیر وقـتی که دست‌گـیر دوعالم فقط تویی حـاشا اگر غـلام تو مایل شود به غیر در مسلک و مرام تو پیر و جوان یکی‌ست فـرقی نـمی‌کـنـنـد عـلـی‌اکـبـر و بریر جهل از دوجبهه با تو به پیکار می‌شتافت گاه از بـنـی‌امـیـه و گـاه از بـنی‌زبـیر قـــوم یـهــود نـیــز بــرای ادای دیــن گاهی گـرفـتـه‌اند به لب ذکر یـاشـُبـیر دیـگـر شـبـیـه اُمّ‌ وهـب‌ها نـدیده است چشم زمانه هرچه در آفاق کرده سِیر حـتی مـسـیح در غـم تو گـریه می‌کند وقتی سـر بـریـدۀ تو می‌رسـد به دِیـْر با هـر سـلام زائـر کـرب وبـلا شـدیم این راه را رسانـده به دستان ما سُدِیر ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹