#عبدالله_بن_الحسن_علیهالسلام
روضههای شب پنجم چقدر جانکاه است
سیـنهزنها، حـسنیها شب عبدلله است
بیشتر از همه شب روضه شکسته بال است
لاجرم روضۀ امشب طرف گودال است
روضه امشب سخن از دست شکسته دارد
غصۀ کـوچه و یک مادر خـسـته دارد
روضه در سینۀ خود داغ عزیزی دارد
تا به پهلـوی شکـسته چه گـریزی دارد
روضه امشب همه جا میرود از لطف کریم
از مدینه، کربلا میرود از لطف کریم
صاحب روضه کریم و کرمش قیمتی است
یازده ساله شـبـیه پـدرش غـیرتی است
یـازده سـالـه ولـی خـیـر کـثـیـری دارد
پـسر شـیر جـمـل خود دل شـیری دارد
بیخـیـال تـبـر و نـیـزه و شـمـشـیر آمد
آی ای لشـکـر کـفـتـار صفت، شیر آمد
آمـد و دیـد که از زخـم عــمــو افـتــاده
راه یک نـیـزۀ وحـشـی به گـلـو افـتـاده
لشکری تیغ کشان سمت به عمو میآید
شمر هـمراه سنان سمت به عمو میآید
تیـرها حـلـقه به دور بـدنش میبـسـتـند
نیزهها را همه محکم به تنش میبستـند
گفت باید که در این مرحله بیسر باشم
مـیروم تـا سـپـر لـحـظـۀ آخــر بـاشـم
گفت ای وای عـمو صبـر نما در راهم
عـاشـق سـوخـتــۀ راه تـو عـبـد لـلـهــم
پسر روضه رسانیده خودش را به عمو
دست خود را سپر انداخته در راه گـلو
ناگهان دست شکست و نفـسـش بند آمد
بـاز بـر روی لب حـرمـله لـبـخـند آمـد
در همه دشت صدایی ز شکستن پیچید
بر لب خشک عمو خون گـلویش پاشید
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
#عبدالله_بن_الحسن_علیهالسلام
امام علیهالسلام پس از مدتي مبارزه باز به خيمهها برگشتند؛ عَبْدُاللَّهِ بْنِ حَسَن فرزند۱۰ ساله امام حسن علیهالسلام خيلي بيتابي ميكردند که خودشان را به امام برسانند؛ امام علیهالسلام دست عبدالله را در دست حضرت زينب سلام اللهعلیها قرار دادند و فرمودند نگذار به ميدان بيايد تاریخ الامم و الملوک ج ۵ ص ۴۵۱، الارشاد ج ۲ ص۱۶۵؛ إعْلام الوَری ۲۴۸؛ بحارالأنوار۴۵/۵۳؛ منتهی الآمال۴۶۵؛ نفس المهموم ۳۱۶؛ مقتل امام حسین ۱۸۵؛ مهیج الأحزان ۵۲۷ ؛ مقتل جامع ۱ص۸۶۴
در آن سوی گودال قتلگاه، حضرت زينب سلام اللهعلیها در حال نگاه کردن بودند و عَبْدُاللَّهِ بْنِ حَسَنِ این صحنهرا میبینند و فرياد ميزنند وَاللَّه لَا أُفَارِقُ عَمِّي به خدا! لحظهای از عمویم غافل نميشوم! از وضع موجود و حـال و روز حضرت زينب سلام اللهعلیها استفـاده ميكنند و ناگهـان دستشان را از دست عمّه جدا كرده و در چشم به هم زدنی خودشان را به امـام علیهالسلام ميرسانند و وقتي میرسند كه أَبْجَرُ (بحر) بْنِكَعْب و به گزارشی حَرْمَلَةُ بْنِ كَاهِلِ در حال زدن ضربه شمشیری به امام است؛ عبدالله صدا میزنند: يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ! أَتَقْتُلُ عَمِّي؟ اي پسر زن ناپـاك! آیا ميخواهي عموي مرا بكشي؟ دستشان را سپر امام علیهالسلام كرده و شمشیر چنان دستشان را قطع میکند که صدای شکستن استخوانهای دست شنیده و دست به پوستی آویزان میشود. امام علیهالسلام عبدالله را به سينه چسباندند و فرمودند: ...
ادامه روایت در فایل بعدی👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
#عبدالله_بن_الحسن_علیهالسلام
ادامه روایت از فایل قبلی
در آن سوی گودال قتلگاه، حضرت زينب سلام اللهعلیها در حال نگاه کردن بودند و عَبْدُاللَّهِ بْنِ حَسَنِ این صحنهرا میبینند و فرياد ميزنند وَاللَّه لَا أُفَارِقُ عَمِّي به خدا! لحظهای از عمویم غافل نميشوم!
از وضع موجود و حـال و روز حضرت زينب سلام اللهعلیها استفـاده ميكنند و ناگهـان دستشان را از دست عمّه جدا كرده و در چشم به هم زدنی خودشان را به امـام علیهالسلام ميرسانند و وقتي میرسند كه أَبْجَرُ (بحر) بْنِكَعْب و به گزارشی حَرْمَلَةُ بْنِ كَاهِلِ در حال زدن ضربه شمشیری به امام است؛ عبدالله صدا میزنند: يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ! أَتَقْتُلُ عَمِّي؟ اي پسر زن ناپـاك! آیا ميخواهي عموي مرا بكشي؟ دستشان را سپر امام علیهالسلام كرده و شمشیر چنان دستشان را قطع میکند که صدای شکستن استخوانهای دست شنیده و دست به پوستی آویزان میشود.
امام علیهالسلام عبدالله را به سينه چسباندند و فرمودند: يَا ابْنَ أَخِـي!اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ، فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ؛ اي پسر برادرم! بر اين مصيبتيكه به تو رسيد شكيبايي كن و آن را به نيكي بدار، زیرا همانا خداوند تو را به پدران شایستهات میرساند. در این هنگام حرمله تیری به سمت عبدالله پرتاب میکند و این بزرگـوار در آغوش عموی خود به شهـادت میرسند. امـام علیهالسلام دست به آسمان بلند کردند و اینگونه دعا فرمودند: اللَّهُمَّ ! إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَىحِينٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرَائِقَ قِدَداً وَ لَا تُرْضِ الْوُلَاةَ عَنْهُمْ أَبَداً فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِيَنْصُرُونَّا فَقَتَلُونَا؛ خدایا! تا زمانی که این مردم را بهره زندگی دادی، آنها را سخت پراکنده کن و یکدل نگردان و هیچ حاکمی را بر آنها خشنود نکن که این مردم ما را دعوت کردند که یاریمان کنند؛ ولی به دشمنی ما برخاستند
تاریخ الامم و الملوک ج ۵ ص ۴۶۸؛ الارشاد ج ۲ ص ۱۶۵؛ اللهوف ص۱ ۰۷؛ قمقام ۴۵۴؛ مُثیرُالأحْزان ۲۶۵؛ إعْلام الوَری ۳۴۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ص۵۴ ؛ نفس المهموم ۳۱۶؛ مقتل مقرّم ۲۶۱؛ وقایع الأیام ۴۸۰؛ مقتل جامع۱ص۸۶۴
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
علاوه بر استفاده از اشعار شهادت عبدالله بن الحسن در این کانال ایتایی پیشنهاد میکنیم برای مشاهده و بهره مندی از 110 شعر اختصاصی دیگر با موضوع شهادت عبدالله بن الحسن علیه السلام در سایت آستان وصال بر روی لینک زیر کلیک بفرمائید https://www.astanevesal.ir/Poetrys?groupabout=%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%A8%D9%86%20%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86(%D8%B9)
#حضرت_قاسم_علیهالسلام
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریــحـانـهٔ بـهـشـتـی بــاغ نــبــوتـــی
ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف
ای یادگار سبزترین گوهر شرف
ای آیههای حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار
ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار...
ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو
ماه شب چهاردهم در سجود تو
دُرِّ یتیم من، قدمی پیشتر بیا
یعنی به دیدهبوسی من بیشتر بیا
گرد یتیمی از رخ تو پاک میکنم
لب را به بوسهٔ تو طربناک میکنم
ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت
پیشانی تو مطلع اشراق معرفت...
ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق
ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق
عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد
تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد
ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من
ای چون علی قرار دل بیقرار من
::
ای ماه من که از افق خیمه سر زدی
آتش به جان عشق، به مژگانِ تر زدی
وقتی صدای غربت اسلام شد بلند
مثل عقاب آمدی اینجا و پر زدی
از لحظهٔ وداع من و اکبرم چقدر
با التماس بر در این خانه در زدی
تا من به یک اشاره دهم رخصت جهاد
خود را به آب و آتش از او بیشتر زدی
«اول بنا نبود بسوزند عاشقان»
اما تو خیمه در دل شور و شرر زدی
نخل بلند عاطفه! این التهاب چیست؟
این شوق پر گشودن مثل شهاب چیست؟
روح شتابناک تو غرق شهادت است
در هر نگاه نابِ تو برق شهادت است
با غیرت تو واهمهٔ ساز و برگ نیست
در روشن ضمیر تو پروای مرگ نیست
مرگ از حضور چشم تو پرهیز میکند
تیغ از ستیغ خشم تو پرهیز میکند
ای موج اشک و آه تو«اَحلی مِنَ العسل»
ای مرگ در نگاه تو «اَحلی مِنَ العسل»
مانند گیسوی تو که چین میخورد هنوز
شمشیر تو نوکش به زمین میخورد هنوز
اما چه میشود که دل از دست دادهای
در راه دوست آنچه تو را هست دادهای
شور جهاد در دل تو شعلهور شدهست
یعنی تمام هستی تو بال و پر شدهست
اشکم خیال بدرقه دارد، خدای را
آهستهتر که وقت دعای سفر شدهست
از اشک تو جواز شهادت طلوع کرد
از چهرهٔ تو صبح سعادت طلوع کرد
قربان ناز کردنت ای نازنین من
گوش تو آشناست به «هل من معین» من
شوق تو چون تلاوت قرآن شنیدنیست
بالا بلند من، حرکات تو دیدنیست
ای ابروی تو خورده ز غیرت به هم گره
ای قامت ظریف تو کوچکتر از زره
داری به جنگ اگرچه شتاب، ای عزیز من
پایت نمیرسد به رکاب، ای عزیز من
گلبرگ چهره در قدم من گذاشتی
کوه غمی به روی غم من گذاشتی
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس سایت آستان وصال
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹