eitaa logo
عتبات شناسی
2.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
36 فایل
برای تبادل و انتقادات و پیشنهادات و ارتباط به آیدی زیر پیام دهید @Almizan313
مشاهده در ایتا
دانلود
1_2130944439.mp3
2.59M
سالگرد شَهـادت مُبارک داداش‌ آرمان:)
تو را از پا درآورند اما بی خبر بودند که جانِ تازه می‌بخشد "شهادت" آرمان‌ها را ...
لحظه ای که مثل ، شهید در گودی قتلگاه گیر بیفتی و بگویند یا به ولی ات توهین کن یا تو را میکشیم... و این صورت خون آلود و گونه های کبود ، گواه و شاهد انتخاب آرمان است.‌.. خیلی از خودمان بپرسیم... ما اگر بودیم چه میکردیم... کربلا را ندیدیم اما... آرمان در کنارما وبا ما به دنیا آمد ، در کنار ما درس خواند ، بازی کرد ، رشد کرد... نوجوان بود مثل همه ، جوان شد مثل ما ... در همین زمانه ی گناه آلود... چه شد که ما ماندیم... و او از میان ما پرکشید...؟ همه چیز به انتخاب ما برمیگردد که حر بشویم یا شمر ؟! و انتخاب ها ریشه در درون انسان دارند... پس چه کسی میگوید که ، پاک بودن دل ، در ظاهر جلوه نمیکند؟... درون انسان در همه ی ابعاد زندگی اش جلوه میکند... ظاهرش... علایقش... الویت هایش... انتخاب هایش... و رفتنش...! #
🔴 هرچی از یزیدیان شنیدیم، از جماعت مدعی زندگی و آزادی دیدیم!!
ای که برات شهادتش را از شهید گرفت 🌹🌹🌹 نشستم سر قبر آرمان... یه خانمی اومد کنارم نشست شروع کرد صحبت کردن از شهید نمی‌دونست من خودم تمام دلتنگی هام اینجا برطرف می کنم اجازه دادم ک بگه و منم سراپا گوش شدم... گفت شهیده ۴۰ روز قبل از شهادتش اومد سر قبر شهید آرمان و انقد گریه می کرد ما نمی تونستیم بلندش کنیم ... بهش گفتم مشکلی داری؟ گفت تا نگیرم بلند نمیشم گفتم چی؟ گفت : ... گفتم جوونی مگه چند سالته؟ گفت : ۲۰ سالمه و دیرم شده... و گفت چله زیارت عاشورا برداشتم و اومدم از شهید آرمان هم شهادتم بگیرم.. و شد آن چیزی که می خواست و سعادت...
سلام بر طلبه شهید ♥️ آهای دشمن احمقی که به روحانیون جسارت میکنی تا ترس ایجاد کنی از پوشیدن لباس روحانیت، خوب گوش کن او اگر از مرگ میترسید کفنش را دور سرش نمی پیچید
به قول و قرارش خیلی متعهد بود. با هم عهد بسته بودیم که چهل روز یک کاری را انجام بدهیم، اگر هم کسی حواسش نبود و انجام نمی‌داد، باید یک مبلغی را برای جریمه می‌گذاشت کنار. روزهای اول داغ بودیم، انجام می‌دادیم و اگر یادمان می‌رفت هم جریمه پرداخت می‌کردیم. کمی که جلوتر رفت، سهل‌انگارتر شدیم. آرمان اما، تا آخر چله پیگیر بود و سعی می‌کرد به عهدش وفادار بماند. اگر هم یادش می‌رفت، جریمه‌اش را همان روز پرداخت می‌کرد به ستاد بازسازی عتبات عالیات؛ برای ساخت صحن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها درحرم امام حسین علیه‌السلام. هنوز پیام‌های پیگیری‌اش را دارم... به‌روایت‌دوست‌شهید📝 شهید آرمان علی وردی🌹 . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت  
سال آخر خیلی دغدغه داشت چند ماه قبل شهادتش دائم زنگ می‌زد و پیام می‌داد که بیا صحبت کنیم. بین صحبت‌هایمان مدام می‌گفت: «بعضی حرف‌ها اذیتم می‌کنه اینکه بعضی‌ها هروقت من یا خانواده‌ام رو می‌بینن، میگن: چرا پسرتون رو فرستادید ؟! آینده‌ش خراب شد... فلانی تو فامیل یا دوستای هم سن و سالش پزشکی و مهندسی و... می‌خونن، آرمان چی؟!» با او صحبت کردم و دلداری دادم؛ گفتم: «اکثر رو بهشون از این حرف‌ها می‌زنن؛ که اساس درستی نداره؛ فقط زخم‌زبانه اما با وجود همه این سختی‌ها باید پای اسلام و انقلاب ایستاد.» چند روز بعد زنگ زد و گفت: «فکرهامو کردم... هیچ مسیری بهتر از طلبگی امام زمان(عج) نیست؛ هرکس هم هرچی می‌خواد بگه؛ حالا که این توفیق رو بهم دادن، منم کم نمی‌ذارم...» واقعا هم کم نگذاشت... شهید آرمان علی وردی🌹 گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۰، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۵ . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت  
حدود یک ماه قبل از شهادتش بود؛ آرمان با ماشین آمده بود حوزه، آخر هفته بود و همه به خانه‌هایشان می‌رفتند. آرمان هم موقع رفتن به من گفت: «من اول میرم شهدا و بعد میرم خونه‌، اگه می‌خوای بیا با هم بریم.» باهم راهی شدیم... به زیارت چند شهید رفتیم و برای زیارت آخر کنار مزار شهید مدافع حرم رسیدیم؛ قطعه پنجاه. بالای سر مزارش ایستادیم، آرمان خسته شده بود نگاهی به اطراف انداخت و وقتی دید کسی نیست، بالای سر شهید زبرجدی دراز کشید (درست محل دفن بعد شهادتش) و با لبخند گفت: «حاجی چی میشه ما شهید بشیم و ما را بیاورند اینجا...» الحمدلله که آرمان به آرزویش رسید و الان هم کنار این همین شهید عزیز دفن شده. شهید آرمان علی وردی🌹 گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۰، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۵ . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت