🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#روضه_پیامبر_(ص )
#گریز_به امام حسین(ع)
#برگشت مکه ومدینه
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
🔸اول به مدينه مصطفي را صلوات
🔸دوم به نجف شيرخدا را صلوات
🔸سوم به بقيع و چار امام معصوم
🔸چارم به حسين و كربلاراصلوات
يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 1
🔸مدینه رفتم و غمخانه دیدم
🔸غریبان را میان خانه دیدم
🔸تمام لاله ها را بو نمودم
🔸ز بی تابی به هر جا رو نمودم
🔸زیارت کرده ام قبر نبی را
🔸شنیدم آه جانسوز علی را
🔸بقیع و گلستان آل طاها
🔸مزار چهار فرزندان زهرا
🔸چه گویم قصه ی درد و محن را
🔸که دیدم قبر خاکی حسن را
🔸دوباره کربلا را یاد کردم
🔸نظر بر تربت سجاد کردم
🔸غم باقر دلم را غرق خون کرد
🔸که چشمانم ز داغش غرق خون کرد
🔸امام صادق و قبر خرابش
🔸مزاردر میان آفتابش
🔸چه گویم از فضای دلغمینش
🔸مزار حضرت ام البنینش
🔸حلیمه دایه ی احمد در آنجاست
🔸امیرالمومنین را مادر آنجاست
🔸به اوج آرزوهایم رسیدم
🔸ولیکن قبر زهرا را ندیدم
⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه...
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه...
ان شالله روزی هممون باشه مدینه..
گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم..
اما خوش به حالت حاج آقا نصیب شد رفتی برای حج برای زیارت خانه امن الهی زیارت مدینه منوره زیارت ائمه مظلوم بقیع مرقد معطر پیامبر اکرم (ص)
زیارتت انشاالله مقبول درگاه حق باشد حالا که اسم از مدینه شد روضه پیامبر(ص) برات بخونم همه اموات فیض ببرند
اواخر عمر شریف پیامبر(ص) بود. رسول خدا در پایان خطبه ای فرمود: ای گروه مسلمان! من شما را به خدای متعال و به حق خودم بر شما سوگند می دهم که هر کس حقی بر گردن من دارد، بلند شود و از من طلب کند. کسی بلند نشد. برای مرتبۀدوم و سوم سوگندشان داد. پیرمردی”(عرب)”بلند شد وجمعیت را شکافت و جلو رفت تا مقابل رسول خدا قرار گرفت.
گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! در یکی از غزوات با شما بودم. بر میگشتیم که شتر من به شتر شما نزدیک شد. من نزدیک شما آمدم تا پای شما را ببوسم، تازیانه شما فرود آمد و به شکم من اصابت کرد. نمی دانم از روی عمد یا اینکه می خواستید شتر را برانید، رسول خدا فرمود: ای بلال به منزل فاطمه (ع) برو و چوب ممشوق را بیاور، بلال در حالی که دست روی سر گذاشته بود و فریاد میزد: این رسول خداست که خود را مورد قصاص قرارداده است، در منزل فاطمه (ع) را زد و گفت: ای دختر رسول خدا! چوب ممشوق را بدهید.
حضرت فاطمه (ع) فرمود: ای بلال پدرم این چوب را برای چه می خواهد؟ امروز که نه روز حج است و نه روز جنگ! بلال جریان قصاص را گفت. فاطمه (ع)فرمود: ای بلال پس به حسن و حسین (ع)بگو مقابل او بایستند تا انها را قصاص کنند و نگذارند رسول خدا را قصاص کنند. علی (ع) بلند شد و فرمود ای !(ای مرد عرب) این پشت و شکم من. بیا و با دست خود مرا قصاص کن وصد ضربه به من بزن. سپس حسن وحسین(ع) بلند شدند و فرمودند: ای مرد عرب مگر نمی دانی ما نوۀرسول خدا (ص) هستیم؟
پس قصاص ما همانند قصاص از رسول خدا ست. مرد عرب قبول نکرد. رسول خدا فرمود: ای مرد عرب اگر می خواهی قصاص کن، گفت: وقتی مرا زدید شکمم برهنه بود. رسول خدا (ص) شکم خود را برهنه کرد. فریاد گریه جمعیت بلند شد. با ناباوری می گفتند: آیا مرد عرب پیامبر را میزند؟جلو آمد. وقتی چشمش به سفیدی شکم رسول خدا افتاد بی اختیار به سوی او دوید و شکم آن حضرت را بوسیدو گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! چه کسی طاقت قصاص کردن شما را دارد؟
اینجا مرد عرب به جای ضربۀچوب، پیامبر (ص) را بوسید؛ اما یزید -لعنه الله علیه- به زعم خود می خواهد به عوض بدر و احد و خندق سر بریدۀامام حسین را قصاص کند. به جای چوب ممشوق چوب خیزران را برداشت و به جای بوسه بر لبان قاری قرآن، همچنان به لب و دندان او میزد و جسارت میکرد. هنگام قصاص پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) بلند شدند و فرمودند: ( مگر نمیدانی که ما نوۀپیامبر هستیم؟ قصاص ما مثل قصاص رسول خداست. )این جا همین کلام زبان حال دختر امام حسین است: نزن یزید! به جای او مرا بزن. مگر نمیدانی که من دختر امام حسینم؟ قصاص من مثل قصاص از امام حسین است. مرا به جای او بزن.
🔸در مدینه که کنارم خفتی
🔸یادم آمد که برایم گفتی
🔸دخترم هر که بخواند قرآن
🔸خلق بوسند لبش از احسان
🔸نیست دیگر به دلم طاقت و تاب
🔸یک سوال است مرا کرده کباب
🔸پس چرا لعل لبت خونین است
🔸مزد قرآن تو آخر این است
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#روضه_پیامبر_(ص )
#گریز_به امام حسین(ع)
#برگشت مکه ومدینه
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
🔸اول به مدينه مصطفي را صلوات
🔸دوم به نجف شيرخدا را صلوات
🔸سوم به بقيع و چار امام معصوم
🔸چارم به حسين و كربلاراصلوات
يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 1
🔸مدینه رفتم و غمخانه دیدم
🔸غریبان را میان خانه دیدم
🔸تمام لاله ها را بو نمودم
🔸ز بی تابی به هر جا رو نمودم
🔸زیارت کرده ام قبر نبی را
🔸شنیدم آه جانسوز علی را
🔸بقیع و گلستان آل طاها
🔸مزار چهار فرزندان زهرا
🔸چه گویم قصه ی درد و محن را
🔸که دیدم قبر خاکی حسن را
🔸دوباره کربلا را یاد کردم
🔸نظر بر تربت سجاد کردم
🔸غم باقر دلم را غرق خون کرد
🔸که چشمانم ز داغش غرق خون کرد
🔸امام صادق و قبر خرابش
🔸مزاردر میان آفتابش
🔸چه گویم از فضای دلغمینش
🔸مزار حضرت ام البنینش
🔸حلیمه دایه ی احمد در آنجاست
🔸امیرالمومنین را مادر آنجاست
🔸به اوج آرزوهایم رسیدم
🔸ولیکن قبر زهرا را ندیدم
⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه...
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه...
ان شالله روزی هممون باشه مدینه..
گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم..
اما خوش به حالت حاج آقا نصیب شد رفتی برای حج برای زیارت خانه امن الهی زیارت مدینه منوره زیارت ائمه مظلوم بقیع مرقد معطر پیامبر اکرم (ص)
زیارتت انشاالله مقبول درگاه حق باشد حالا که اسم از مدینه شد روضه پیامبر(ص) برات بخونم همه اموات فیض ببرند
اواخر عمر شریف پیامبر(ص) بود. رسول خدا در پایان خطبه ای فرمود: ای گروه مسلمان! من شما را به خدای متعال و به حق خودم بر شما سوگند می دهم که هر کس حقی بر گردن من دارد، بلند شود و از من طلب کند. کسی بلند نشد. برای مرتبۀدوم و سوم سوگندشان داد. پیرمردی”(عرب)”بلند شد وجمعیت را شکافت و جلو رفت تا مقابل رسول خدا قرار گرفت.
گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! در یکی از غزوات با شما بودم. بر میگشتیم که شتر من به شتر شما نزدیک شد. من نزدیک شما آمدم تا پای شما را ببوسم، تازیانه شما فرود آمد و به شکم من اصابت کرد. نمی دانم از روی عمد یا اینکه می خواستید شتر را برانید، رسول خدا فرمود: ای بلال به منزل فاطمه (ع) برو و چوب ممشوق را بیاور، بلال در حالی که دست روی سر گذاشته بود و فریاد میزد: این رسول خداست که خود را مورد قصاص قرارداده است، در منزل فاطمه (ع) را زد و گفت: ای دختر رسول خدا! چوب ممشوق را بدهید.
حضرت فاطمه (ع) فرمود: ای بلال پدرم این چوب را برای چه می خواهد؟ امروز که نه روز حج است و نه روز جنگ! بلال جریان قصاص را گفت. فاطمه (ع)فرمود: ای بلال پس به حسن و حسین (ع)بگو مقابل او بایستند تا انها را قصاص کنند و نگذارند رسول خدا را قصاص کنند. علی (ع) بلند شد و فرمود ای !(ای مرد عرب) این پشت و شکم من. بیا و با دست خود مرا قصاص کن وصد ضربه به من بزن. سپس حسن وحسین(ع) بلند شدند و فرمودند: ای مرد عرب مگر نمی دانی ما نوۀرسول خدا (ص) هستیم؟
پس قصاص ما همانند قصاص از رسول خدا ست. مرد عرب قبول نکرد. رسول خدا فرمود: ای مرد عرب اگر می خواهی قصاص کن، گفت: وقتی مرا زدید شکمم برهنه بود. رسول خدا (ص) شکم خود را برهنه کرد. فریاد گریه جمعیت بلند شد. با ناباوری می گفتند: آیا مرد عرب پیامبر را میزند؟جلو آمد. وقتی چشمش به سفیدی شکم رسول خدا افتاد بی اختیار به سوی او دوید و شکم آن حضرت را بوسیدو گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! چه کسی طاقت قصاص کردن شما را دارد؟
اینجا مرد عرب به جای ضربۀچوب، پیامبر (ص) را بوسید؛ اما یزید -لعنه الله علیه- به زعم خود می خواهد به عوض بدر و احد و خندق سر بریدۀامام حسین را قصاص کند. به جای چوب ممشوق چوب خیزران را برداشت و به جای بوسه بر لبان قاری قرآن، همچنان به لب و دندان او میزد و جسارت میکرد. هنگام قصاص پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) بلند شدند و فرمودند: ( مگر نمیدانی که ما نوۀپیامبر هستیم؟ قصاص ما مثل قصاص رسول خداست. )این جا همین کلام زبان حال دختر امام حسین است: نزن یزید! به جای او مرا بزن. مگر نمیدانی که من دختر امام حسینم؟ قصاص من مثل قصاص از امام حسین است. مرا به جای او بزن.
🔸در مدینه که کنارم خفتی
🔸یادم آمد که برایم گفتی
🔸دخترم هر که بخواند قرآن
🔸خلق بوسند لبش از احسان
🔸نیست دیگر به دلم طاقت و تاب
🔸یک سوال است مرا کرده کباب
🔸پس چرا لعل لبت خونین است
🔸مزد قرآن تو آخر این است
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
احمد بهزادی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀