🌷 کسانی که بچه دار نمی شدند خدمت حضرت آیت الله بهجت(رحمه الله) می رسیدند تا توصیه ایی یا دعایی بکنند و ایشان به حدیثی که در پایین نوشتیم توصیه می کردند و بچه دار می شدند.
⏺ هشام دربانی از یاران امام باقر علیه السلام روزی به امام باقر علیه السلام عرض کرد: می خواهم دعایی به من یاد دهید تا صاحب فرزند شوم. حضرت فرمودند : در هر صبح و عصر
1⃣ هفتاد مرتبه «سبحان الله» بگو.
2⃣ ده مرتبه «استغفر الله» بگو.
3⃣ دوباره 9 مرتبه «سبحان الله» و یک مرتبه استغر الله.
4⃣ و این آیات را بخوان: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کاَنَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکمُ مِّدْرَارًا وَ یُمْدِدْکمُ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یجَعَل لَّکمُ جَنَّاتٍ وَ یجَعَل لَّکمُ أَنهْارًا
☘ دربان این اذکار را خواند و صاحب فرزندان زیادی شد و کسی که این روایت را نقل کرده است می گوید من و همسرم به این روایت عمل کردیم و صاحب فرزند شدیم، و به دیگران که فرزند نداشتند یاد دادیم و آنها هم صاحب فرزند شدند.
📖 مستدرک الوسایل باب نکاح
☘ توصیه شده است که تا زمانی که به نتیجه برسید هر روز به این روایت عمل کنید ان شاء الله به نتیجه می رسید.
✍ یکی دیگر از توصیه ها این است که زن و شوهر هر دو روزی 100مرتبه #استغفر الله بگویند.
👌 این صد بار #استغفار شبانه عجیب درهای روزی را باز می کند.
#جمعیت
#نازایی
#فرزندآوری
#بهجت
@behjat135
@atash_bandegi💕
ســــــــــلامـ
امامـ زمانـمـ💫
آمدن شـــــما
زیباترین پایانے استـــــ
ڪه خدا مقدر کردھ ...
بیاييـــــد تا قصہ پُر غصہ دنیا،
بہ انتهاےِ شیرین خودش بࢪسد...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@atash_bandegi🌷
شرح حکمت۱۱ بخش ۲ (عفو و بخشش) .mp3
2.18M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت11
⭕️ عفو و بخشش 2⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@atash_bandegi🍃🌺
124 Jahad ba Nafs 1397 Mashhade Moghadas.MP3
5.28M
🔈 #جهاد_با_نفس
📚 #وسائل_الشیعه
📣 جلسه صد و بیست و چهارم
* سفارش حضرت خضر ع به حضرت موسی ع
* فرمایش امیرالمؤمنین علی ع در مورد نگاه ترحمی
* استهزاء دیگران، استهزاء خودمان است
* با خطای دیگران چه رفتاری داشته باشیم؟
* شعلهور شدن آتش گناه با گناه کوچک
⏰ مدت زمان: ۱۲:۴۷
🎤 مصطفی امینی خواه
#عیب_جویی
#خنده
#هدف
#شکر
🔔 @atash_bandegi
🌷🌷🌷
#شاهرخ حر انقلاب اسلامی
قسمت_چهاردهم (ظاهر و باطن)
🔹صبــح يکي از روزها با هم به کاباره پــل کارون رفتيم. به محض ورود، نگاه شاهرخ به گارسون جديدي افتاد که سر به زير، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. با تعجب گفت:
اين کيه، تا حالا اينجا نديده بودمش؟!
🔸در ظاهر زن بســيار با حيائي بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به اين کار مشغول شود.
شاهرخ جلوي ميز رفت و گفت:
🔹همشيره، تا حالا نديده بودمت، تازه اومدي اينجا؟!
زن، خيلي آهسته گفت:
بله، من از امروز اومدم.
🔹شــاهرخ دوباره با تعجب پرســيد:
🔸تو اصلا قیافت به اینجور کارها و جاها نميخوره !
اسمت چيه؟ قبلا چيکاره بودي؟
زن در حالي که سرش را بالا نمي گرفت گفت:
🔸مهين هستم، شوهرم چند وقته که مُرده، مجبور شدم که براي اجاره خانه و خرجي خودم و پسرم بيام اينجا !
ادامه دارد
#رمان
@atash_bandegi
🕊 🕊🌷🕊 🕊