eitaa logo
طرح و ایده های فرهنگی
44هزار دنبال‌کننده
36هزار عکس
5.4هزار ویدیو
14.6هزار فایل
👇👇👇 در این کانال طرح وایده های جالب ،تزیینات ، بسته فرهنگی و... متناسب با مناسبتها قرارداده میشود. شرایط نشر https://eitaa.com/zahra1ii مدیر کانال: @Yazahra267 ادمین‌پاسخگویی وارسال گزارشهای قشنگتون @zahra_t_m ادمین تبادل : @zahra_t_m
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر محرم برای کودکان دویدم و دویدم به کربلا رسیدم کنار نهر آبی لب های تشنه دیدم یه باغبون خسته با یک دل شکسته کنار باغ تشنه زانو زده نشسته کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه آهای! آهای ستاره! یه دختر سه ساله خواب باباش و دیده اشک می ریزه می ناله امام مظلوم من! کاشکی کنارت بودم وقتی تو تنها بودی رفیق و یارت بودم
نمایش کوتاه برای محرم نام نمایش : بچه های کربلا (مناسب برای شب هفتم محرم) بازیگران : راوی اول، راوی دوم و گروه بچه ها(کسانی که با هم می خوانند) لوازم مورد نیاز : پیراهن سفید برای راویان با شال مشکی (دشداشه ی عربی هم مناسب است) پیراهن مشکی و شال سبز و سربند برای گروه بچه ها، گهواره ای پر از گل های گلایل سفید و صورتی، فانوس های کوچک، طبل، سنج، دوهل،منقل ذغال و اسپند، یک سینی پر از استکان یا لیوان یک بار مصرف پر از شیر، صدای قرآن  بخش اول سوره ی تکویر استاد عبدالباسط، صدای نی گروه بچه ها، در یک صف پشت سر هم  در حالی که به آرامی و با دست راست بر سر می زنند با ذکر « حسین جانم، حسین جانم»  وارد صحنه می شوند و در یک ردیف رو به تماشاگران می ایستند. صدای بچه ها کم کم آرام و آرام تر می شود و وقتی همه ساکت شدند، راویان شروع می کنند. راوی اول سمت راست تماشاگران و راوی دوم سمت چپ تماشاگران ایستاده است. راوی اول : بسم الله الرحمن الرحیم راوی دوم: یا رحمان و یا رحیم راوی اول : اینجا کربلاست راوی دوم : و ما بچه ها : بچه های کربلا صدای سنج بلند می شود. راوی اول : سلام بر حُسَین راوی دوم : سلام بر اولاد حسین راوی اول : علی اکبر، علی اصغر راوی دوم : و سلام بر برادر باوفایش عباس گروه بچه ها  به احترام زانو می زنند ( زانوی چپ شان را روی زمین می گذارند و زانوی راست شان را بلند می کنند و در حالی که دست راست شان را رو به بالا گرفته اند، می خوانند ) : علمدار کربلا ، ساقی لب تشنگان با صدای سنج بچه ها  دو زانو بر زمین می نشینند. صدای طبل تند و پی در پی زده می شود. راوی یک از جای خود حرکت کرده و به سمت راست خود رفته و می گوید: اون روز وقتی فهمید بچه های حسین تشنه هستند راوی دوم  که ایستاده بود به سمت مخالاف راوی اول یعنی سمت چپ خود می رود و می گوید : وقتی صدای العش بچه های حسین رو شنید راوی اول جلو تر می آید و روبه تماشاگران می استد و می گوید: استاد و محکم به تمام بچه های خیمه قول داد که عمو می ره و براتون آب می یاره راوی دوم  در حالی که خم می شود و به صورت نمادین مشکی را از زمین بر می دارد: مشک را برداشت ، سوار بر اسب شد و به سوی فرات حرکت کرد. صدای طبل ، سنج و  دوهل نظامی به صورت  سه ضرب که در هیئت های زنجیر زنی معمول است بلند می شود ( سه بار تکرار می شود) راوی اول در حاتلی که دست راست را سایبان چشمانش کرده است با شوق فریاد می زند: : عباس ! عباس حسین به فرات رسید! صدای بچه ها: عمو عمو عمو جان ، عمو عمو عمو جان راوی دوم که ایستاده بود ، زانو می زند و دستانش را انگار که پر از آب است روبرویش می گیرد. راوی اول : دستان مبارکش را پر از آب کرد انگار صدایی می گفت : صدای بچه ها : بخور عباس ! تا سیراب شوی و از خیمه های حسین مواظبت کنی. راوی دوم همان طور به دستانش خیره شده است. راوی اول  قدمی بر می دارد به طرف راوی اول : اما ! اما انگار ندایی در درون عباس فریاد می زد : صدای بچه ها بلند و  محکم : نخور عباس ! چگونه تو سیراب باشی غنچه های حسین لب تشنه باشند! راوی اول : آب را برروی آب ریخت مشک را برداشت و به سوی خیمه های حسین حرکت کرد. صدای طبل ، سنج و  دوهل نظامی به صورت  سه ضرب که در هیئت های زنجیر زنی معمول است بلند می شود ( سه بار تکرار می شود) بعد از قطع شدن صداها فقط طبل به صورت تند و پی در پی ولی با شدت کم زده می شود تا صدای راوی شنیده شود. راوی اول :  به دور ها اشاره می کند، انجا را نگاه کنید ! عباس را محاصره کردند ! راوی دوم ، دور خوردش می چرخد و به اطرافش نگاه می کند. خدای من ! چه مبارزه ای ؟ راوی دوم  که نقش عباس را دارد، با صدای طبل و سنج و دوهل سه ضرب ، به صورت نمادین شمشیر می زند. راوی اول : وای خدای من ! دستدستان نازنینش! بچه ها  در حالی که دو زانو بر زمین نشسته اند، دستانشان را بالا می آورند و با هم می گویند: دستان نازنینش ! راوی اول : چشمان مبارکش ! بچه ها دو دست را روی چشمانشان می گذارند و می خوانند : چشمان مبارکش ! بعد سرها را خم کرده روی زانوهایشان می گذارند. صدای نی پخش می شود. راوی دوم بر زمین نشسته و دو دستش را روی چشمانش گرفته و سرش را خم کرده و روی زانوانش گذاشته است. راوی اول پشت سر راوی اول قرار می گیرد. راوی اول : امام حسین علیه السلام وقتی صدای برادرش  عباس را شنید، خود را به او رساند و فرمود: برادرم عباس ! برخیز تا تو را به خیمه ببرم ! اما انگار عباس می گفت : صدای بچه ها  آرام و حزن آلود: ای برادر ! مرا به خیمه مبر ! چرا که از کودکانت خجل و شرمسارم ! راوی اول :  و خداوند به علمدار کربلا دو بال داد تا در بهشت با فرشتگان به پرواز در آید. ‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌