‼️ #انجمن_حجتیه حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند.

♨️در خیابان‌ها و دانشگاه‌های تورنتو چه خبره؟ 📌ظاهرا آقای #جاستین_ترودو فقط جیغ سلیطه‌ها و عربده بی‌ناموس‌ها را از چندهزار کیلومتری می‌شنود! 📌اما بیخ گوشش برای خرد شدن استخوان و اعتراضات معمولی شهروندان کانادایی، وانمود به ناشنوایی می‌کند! ✍ محمد جوانی 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش

🔴 «گلوله‌های لاستیکی آمریکایی اسباب‌بازی نیستند، بلکه دارای یک هسته فلزی هستند. این گلوله‌های لاستیکی می‌توانند آسیب جسمی جدی ایجاد کنند و حتی می‌توانند باعث کشتن افراد شوند»!! پ.ن: پلیس رژیم صهیونسیتی سالهاست که از این گلوله ها به جهت سرکوب قیام های مردم فلسطین استفاده میکند... وهمچنان این رژیم‌های تروریستی برای کشورهای جهاد نسخه حقوق بشر مینویسند!!!... 👤شهاب .چ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش

به وقت شهامت 🔻برکسی پوشیده نیست اعتراض دانشجویان آمریکایی و غربی به کشتار مردان، زنان و کودکان توسط رژیم صهیونیستی یک اعتراض انسانیست. 🔻آیا اصلاح طلبان نباید محکومیت برخورد حیوانی با این اعتراضات انسانی را به طور شفاف با صدای بلند اعلام کنند؟ 🔻آیا نباید به طور واضح و شفاف اعلام کنند غرب از ارزشهای خودش عدول کرده و این طرز برخورد با دانشجو و استادی که یک مساله جهانی و انسانی را فریاد می‌زند نیست؟ 🔻مگر اینکه جنایات اسرائیل در غزه را قابل توجیه بدانند که آن بحث دیگری است. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش

🔻 اینجا اردن ؛ میدانید اتفاقات دنیا از چه جهت عجیب است؟ تمام حاکمیت ها و رسانه هایشان امروز مردمی را در پایتخت های خود دارند که دقیقا مسئله ی فلسطین را خلاف آنها می بینند و خلاف آنها جمع بندی میکنند امریکا و اردن ندارد ، مردم ترجیح میدهند صریح بگویند: مدل ایران را بیشتر از هر مدل دیگری برای مسئله فلسطین می پسندند و این از همه چیز برای حکامی که فکر هرچه جز این را میکردند قابل تامل است. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش

🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم | تلاوت ترتیل صفحه ۳۴۱ قرآن کریم شامل آیات ۱ تا ۱۷ سوره مبارکه مؤمنون 🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «لِکُلِّ شَیءٍ حِلیَةٌ وَ حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسنُ» هرچیزی را زیوری باشد و زیور قرآن صدای خوش است. (اصول کافی ۲/۶۱۵) 🎙استاد: پرهیزگار 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش

🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 حماس: اسرائیل دربرابر شروط حماس عقب نشسته |منتظرتضمین آتش‌بس هستیم 🍃🌹🍃 🔻«احمد عبدالهادی» نماینده جنبش حماس در لبنان با اشاره به پایبندی حماس بر شروط چهارگانه خود، حضور مجدد هیات مذاکره کننده حماس در مصر برای مذاکرات آتش بس را به دلیل عقب نشینی اشغالگران در دور جدید مذاکرات و پیشنهادات جدید از سوی اشغالگران خواند. 🔺نمایندگان حماس پیشنهاداتی که حاوی مفاد مثبت است از سوی اشغالگران دریافت کرده اند که نشان‌دهنده عقب نشینی دشمن صهیونیستی در برخی از مفاد درخواستی پیشین است. #روشنگری | #وعده_صادق 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش

‏«قرآن نور» را در بازار اندروید ببین: http://cafebazaar.ir/app/?id=org.crcis.quran&ref=share با سلام و احترام 👆این نرم افزار فوق العاده قرآن برای پخش متن، صوت و ترجمه گویا قرآن است که ترجمه قرآن به زبان های مختلف مهم دنیا با منوی انگلیسی، عربی، ترکی و ... را دارد و کاملا رایگان است. 🔶با توجه به شرایط کنونی و علاقه مندی جوانان اروپایی و آمریکایی برای آشنایی با اسلام و قرآن این نرم افزار فوق العاده می تواند نقش مهمی در معرفی قرآن و مفاهیم قرآن داشته باشد. 🔷اگر امکان انتشار این نرم افزار با معرفی به زبان های مختلف را دارید برای دانشجویان ایرانی مقیم خارج برای تبلیغ قرآن و در کانال های داخلی و خارجی برای افراد مختلف در اروپا و آمریکا به نیت قرب الی الله منتشر فرمایید. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی

🌹شهید ابوبکر اونق🌹

ابوبکر اونق» سال ۱۳۵۸ پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران به شهر قم سفر کرد و پس از شرکت در امتحان متون اسلامی در سطوح عالی وارد حوزه‌ علمیه شد. وی با شروع جنگ تحمیلی، برای دفاع از اعتقادات و مرز و بوم کشورش در مقابل تجاوز دشمن غاصب به پا خواست و به‌صورت داوطلب به جبهه رفت، تا این‌که سرانجام پس از رشادت‌های فراوان ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات «بیت‌المقدس» به شهادت رسید. همسر شهید «ابوبکر اونق»، خصوصیات اخلاقی همسر شهید خود را این‌گونه روایت کرده است: تلاش و پشتکار از خصوصیات بارز او بود. پس از ازدواج، پدرش را از دست داد و سرپرستی مادر، برادر و خواهرانش را بر عهده گرفت. در آن شرایط سخت، او هم درس می‌خواند و هم برای تأمین مخارج خانواده خود و مادرش، در مزرعه کار می‌کرد. «ابوبکر» فردی مهربان و خانواده‌دوست و به فکر آسایش من و فرزندان‌مان بود. بعد از قبولی در دانشگاه قم، اولین اقدام او، تهیه اسکان برای ما بود که بتوانیم با خیال راحت در قم زندگی کنیم. در کنار تحصیل، مسائل کشور و انقلاب اسلامی برای او مهم بود. قم که بودیم، روزی از دانشگاه به منزل آمد و کنارم نشست. بهار ۱۳۶۱ بود، به من گفت: «طوطای بی‌بی! اگر بخواهم به جبهه بروم، تو چه می‌کنی؟ با تعجب گفتم: «جبهه!» شوکه شده بودم. نمی‌دانستم چه بگویم. آن‌زمان ما سه فرزند به نام‌های «مریم» و «طیبه» و «عبدالرحیم» داشتیم و فرزند چهارم را باردار بودم. با مهربانی به چشمانم نگاه کرد، طوری که شوق رفتن به جبهه را در چشمانش خواندم. بی‌اختیار به او گفتم: «از نظر من اشکالی ندارد. هرطور خودت صلاح می‌دانی». «ابوبکر» گفت: «تو الان باردار هستی، می‌دانم برایت سخت است؛ اما قول می‌دهم زیاد طول نکشد و زود برگردم». به من گفت داوطلبانه به جبهه می‌روم و رضایت تو به‌عنوان همسرم برایم بسیار مهم است. من راضی شدم که مشکلات را تحمل کنم و او به جبهه برود. دوری از «ابوبکر» خیلی برایم سخت بود؛ اما بودن در کنار فرزندانم کمی به من آرامش می‌داد. هرروز به این فکر می‌کردم که «ابوبکر» کی برمی‌گردد. خیلی نگران و مضطرب بودم. از مدتی که رفته بود، دیگر خبری از او نداشتم. گاهی با خودم می‌گفتم «نکند برای او اتفاقی بیفتد و من و بچه‌ها را تنها بگذارد»؛ اما به خودم امید می‌دادم که او بالاخره برمی‌گردد. من به شوق بازگشت او از جبهه، تمام سختی‌ها و کمبود‌ها را تحمل می‌کردم. تا اینکه یک روز زنگ در به صدا در آمد. در را باز کردم. از دانشگاه بودند. با خودم گفتم «ابوبکر که نیست، این‌ها با من چکار دارند؟» بعد از لحظاتی خبر شهادتش را به من دادند. نمی‌توانستم باور کنم. یک آن، شل شدم. روی زمین نشستم. در آن لحظات، تمام محبت و مهربانی‌های ابوبکر جلوی چشمانم آمد. چگونه می‌توانستم بدون ابوبکر زندگی کنم؟ بغض گلویم را گرفته بود. به بچه‌ها که مشغول بازی بودند، نگاه می‌کردم. در دلم با «ابوبکر» حرف می‌زدم. با حالت زمزمه گفتم: «ابوبکر! تو که گفتی زود برمی‌گردم! پس چرا نیامدی؟ چرا با بدنِ بی جان آمدی؟ خدایا من با این بچه‌ها چه کنم؟». اما پس از گذشت دقایقی، بر خودم مسلط شدم. تصمیم گرفتم که قوی باشم و جای خالی «ابوبکر» را برای فرزندانم پر کنم. بعد از شهادتش از قم به روستای خودمان «اونق یلقی» برگشتیم. روز سوم مراسم ختم «ابوبکر» بود که دخترم «صدیقه» به دنیا آمد. دختری که هرگز چهره مهربان پدرش را ندید. آن‌روز با نبودن «ابوبکر»، رنج فارغ شدن برایم دوچندان شده بود؛ اما همه آن سختی‌ها را به عشق «ابوبکر» و فرزندانم تا بدین روز تحمل کردم. (کتاب «پروانه عشق»، ص ۱۹؛ به نقل از: طوطای بی‌بی یلقی، همسر شهید ابوبکر اونق)

ماجرای شهید اهل سنت مدافع حرم که اشک رهبر روسرازیر کرد💔