فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک و تنها نشسته بود، رفتم جلو؛ _سلام عزیزدل 😌. سلام کرد، لبخند زدم ، تعجب کرد!
حتما باخودش میگفت:باز اومدن به حجابم گیر بدن!!
اما این بار اومده بودم، به دلش گیر بدم، چرا دلگیری؟! از کی میای هییت؟.. گفت : شب اولمه !.. گفتم : #چشماتو_ببند ... نمیبست!! گفت : چیشده ، گفتم : چشماتو ببند میخوام سورپرایزت کنم..
گفتم : میتونی گنبد طلای امام رضا رو تصور کنی؟
_مژههاش تکون میخورد انگار خیلی استرس داشت...
_چشماشو باز کرد!تو دستش یک خشت و پرنده و یک شیشه بود!
.گفتم :این #برنج و #نمک تبرکی #حرم_امام_رضا است..
_دیگه مژه هاش تکون نمیخورد، دیگه استرس نداشت، نگاهی بهم کرد و گفت: اینقدر اعصابمخرد بود ، یک انرژی مثبتی +بهم دادی.
_به همین راحتی ، بهش پیشنهاد ویژه دادم که شالش رو خوشگل کنه، ولی قبلش دلش رو گذاشتم امن ترین جای دنیا ❤🌱
کنار #گنبدطلا ی امام رضا .