eitaa logo
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع
913 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
☀اینجا اتفاقات مهم تاریخی و از زندگی اهل بیت ع رو یاد میگیری به صورت داستان و با سند معتبر😍 . . ارتباط با ما 👈 @yamahde_1 . لینک گروه مون 👇 https://eitaa.com/joinchat/272957452C63387cddc4 .
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع
💚🌿¦↝ #فاطمیه‌سرمشق‌انتظار 1 🥀حضرت زهرا سلام الله علیها بهترین الگو در دفاع از ولایت، امامت و دغدغه
💚🌿¦↝ 2 ✅ یکی از زیبایی های ظهور فاطمه شناسی است، در ادعیه نام حضرت زهرا(سلام الله علیها)با عبارت "المجهولة قدرها و المخفیة قبرها" آمده است. به این معنی که حضرت فقط قبرشان مخفی نمانده است، بلکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) تاکنون شناخته نشده است و زیبایی ظهور این است که ایشان را به ما معرفی می کند. 🌹زیبایی ظهور در این است که با رشد عقل و معنویت این ظرفیت در انسان ایجاد شود که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را بشناسیم. ✅بنابراین مهمترین دغدغه عزاداران فاطمی در ایام فاطمیه، دعا برای ظهور باشد. زیرا مهمترین دغدغه امام زمان ارواحنافداه ظهور است و مهمترین دعا نیز دعا برای فرج است وقتی کسی سوگواری و عزاداری می کند، باید دغدغه اش ظهور باشد. ✅بنابراین اگر مسلمانیم، اگر شیعه و منتظر اماممان هستیم، در این ایام امام در سوگ مادر غمناک هستند. بنابراین باید نسبت به حضرت زهرا(سلام الله علیها) ادب به خرج دهیم و با امام زمان ارواحنافداه همنوا شویم و حزن فاطمی داشته باشیم. در مراسم و سوگواری ها شرکت کنیم....... 🌹@Atashe_entezarr313 🌹
وَأَنِيبُوٓا إِلَىٰ رَبِّكُمْ(زمر۵۴) به پروردگارتان روی آورید همیشه دست به دامن همه میشیم، بعد که ناامید شدیم می‌ریم دنبال خدا. ولی بازم با همه وجودش میپذیرتمون . . چه خوبه که خدا مثل ما آدما نیست ✨ 🌹@Atashe_entezarr313 🌹
بزرگواران سلام ممنون از توجه تون سلامت باشین نظر لطفتونه 🌹 عزیزان اینکه کل قسمت های داستان رو توی یه پک یا پی دی اف بذارم واقعا وقتش رو ندارم و داستان طولانیه. ولی سعی میکنم یه لیست از لینک های همه ی قسمت های داستان رو درست کنم. اون لیست رو ذخیره کنید هر موقع خواستین بخونید. خوشحال میشیم داستان ها رو به گروه ها و دوستان خودتون فوروارد کنید.🙏🙏🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ریشه اصلی گناهان و انحرافات اخلاقی چیست؟ (بسیار مهم) 🎙 استاد رفیعی 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
🍃🍃🍃🍃🌸 ⚠️نامه‌ بسیار زیبا و حیرت آور از سوی پروردگار به همه انسانها سوگند به روز، وقتی که نور میگیرد و به شب، وقتیکه آرام میگیرد، که من نه تو را رها کرده‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام. (ضحی 1-2) افسوس که هرکس را بسوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را بسخره گرفتی! (یس 30) و هیچ پیامی از پیامهایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4) و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. (انبیا 87) و مرا به مبارزه طلبیدی وچنان متوهم شدی که گمان کردی خودت بر همه چیز توانایی! (یونس 24) و این درحالی بود که حتی مگسی را هم نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری. (حج 73) پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید(چه لرزشی!)، گفتم کمکهایم در راهست و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک کردی. (چه شکهایی!) (احزاب 10) تا زمین با آن وسعتش بر تو تنگ آمد. پس حتی ازخودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من بسوی تو باز گشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118) وقتی در تاریکیها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم، با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام 63-64) این عادت دیرینه ات بوده که هرگاه خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رو بسوی دیگر کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من ناامید شدی. (اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوش تو باری که می شکست پشتت را؟ (سوره شرح 2-3) آیا غیر از من، خدایی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف 59) پس کجا میروی؟ (تکویر 26) پس از این سخن، دیگر به کدام سخن میخواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6) مرا بیاد می آوری؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرهای پاره پاره را به هم فشرده میکنم تا قطره ای باران از خلال آنها بیرون آید و بخواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این درحالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم 48) من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحتهایی بر میدارد! و در شب، تمام روحت را درخواب باز پس میگیرم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آنرا به زندگی بر انگیخته، و تا مرگت که بسویم بازگردی، به اینکار ادامه میدهم. (انعام 60) من همانم که وقتی می ترسی، به تو امنیت می دهم. (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یکبار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29) تا یکبار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54) ✅ارسال این نامهٔ زیبای خداوند به دیگران، یقیناً حالشان را متحول می کند (شاید تو سختترین روزهای عمرمون قرار گرفتیم،باید هوای همو داشته باشیم با ارسال این نامه امید رو تو دل هم وطنانت روشن کن🙂❤️ 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
آغاز یک قصه بنام تنهایی علی ست... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆من سراغ هرکسی رفتم دلم را زد شکست غالباً این لحظه ‎ها مادر به دادم می‎رسد..🖤 -یا‌فاطمه‌الزهرا- 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع
🖤﷽🖤 داستان #فریاد_مهتاب واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
🖤﷽🖤 داستان واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ                                                          🍃در اين هنگام، على (ع) دست مى برد و با يك حركت، خالد را بر زمين مى اندازد و گلوى او را مى گيرد. خالد فرياد مى زند و مردم را به كمك مى طلبد، هيچ كس جرأت ندارد نزديك شود، خالد دست و پا مى زند. ابوبكر چه كند؟ الآن خالد كشته مى شود، ما به او نياز داريم، او شمشير اسلامِ مامى باشد!! بايد هر طور هست او را نجات داد. عُمَر به طرف عبّاس، عموى پيامبر مى رود و از او مى خواهد كه نزد على برود(ع) و براى خالد شفاعت كند. عبّاس جلو مى آيد، نگاهى به على (ع) مى كند و با دست، اشاره به قبر پيامبر مى كند و مى گويد: "فرزندِ برادرم، تو را به حقّ صاحب اين قبر، قسم مى دهم خالد را رها كن". على (ع) به ياد وصيّت هاى پيامبر مى افتد، گويا پيامبر را مى بيند كه به او مى گويد: "على جان! بعد از من بايد بر همه سختى ها و بلاها صبر كنى". اكنون، على (ع) دستش را از روى گلوى خالد برمى دارد. خالد برمى خيزد و فرار مى كند. 🔰نگاه كن! عبّاس جلو مى آيد و على (ع) را در آغوش گرفته، پيشانى او را مى بوسد. وقتى فاطمه (س) متوجّه مى شود كه خليفه براى كشتن على (ع) نقشه ريخته است بسيار ناراحت مى شود. آنها حقّ على (ع) را گرفتند، فدك را غصب كردند، اكنون مى خواهند على را ه(ع)م از فاطمه (س) بگيرند. ديگر نمى توان سكوت كرد وقت فرياد است، فريادى به بلنداى تاريخ! فريادى كه حق وحقيقت را يارى كند. فاطمه (س) مى داند كه امروز تمام حقّ در قامت على (ع) جلوه كرده است و او براى يارى على (ع) به مسجد مى آيد. او چادر خود را بر سر كرده و همراه با زنان بنى هاشم به سوى مسجد حركت مى كند. وقت نماز نزديك است، مسجد پر از جمعيّت است. ✅همه مسلمانان، در فكر اين هستند كه فاطمه (س) براى چه كارى به مسجد آمده است. چادر فاطمه (س) روى زمين كشيده مى شود، اين نشانه اى از بيمارى اوست... سرانجام فاطمه (س) در گوشه اى از مسجد مى نشيند. در همان جا پرده اى مى زنند. سكوت بر فضاى مسجد، سايه افكنده است. فاطمه (س) آهى از عمق وجودش مى كشد! نمى دانم اين "آه" چه بود كه همه مردم را به گريه انداخت. براى لحظاتى همه مردم گريه مى كنند. آهِ فاطمه (س)، قيامتى بر پا كرده و موجى از اشك را در بين مردم مى افكند. اين آه، جلوه تمام مظلوميّت است. لحظاتى بعد، سكوت به مسجد باز مى گردد وفاطمه (س) سخن خود را آغاز مى كند: 💠بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ من خداى بزرگ را براى همه آن نعمت هايى كه به ما داده است شكر مى كنم. من گواهى مى دهم كه پدرم، محمّد فرستاده اوست، خدا او را براى هدايت مردم فرستاد و او در اين راه، تلاش زيادى نمود تا آن زمان كه به جوار رحمت الهى رفت. اى مردم! پيامبر، قرآن را در ميان شما به يادگار گذاشت و شما مى دانيد كه در اين قرآن، همه دستورهاى آسمانى آمده است، اگر شما به قرآن عمل كنيد به سعادت خواهيد رسيد. اين دستورات قرآن است كه براى سعادت شماست: توحيد، قلب شما را از شرك و بت پرستى پاك مى كند. نماز، نشانه فروتنى و تواضع شما نسبت به خداست. روزه، سياهى ها را از دل هاى شما بر طرف مى كند. حج، باعث تقويت ايمان و خداپرستى شما مى شود. ولايت ما، از اختلاف در ميان امّت اسلامى جلوگيرى مى كند... اى مردم! شما مى دانيد كه من فاطمه هستم و پدرم محمّد است. شما، آب هاى آلوده مى آشاميديد و غذاهاى پست مى خورديد و زبون و خوار بوديد، پدر من بود كه شما را از آن وضع نجات داد و شما را عزيز نمود. آيا به ياد داريد هرگاه كه دشمنان اسلام به جنگ شما مى آمدند، پدرم، على را براى مقابله با آنها مى فرستاد؟ على مى رفت و هيچ گاه ميدان را ترك نمى كرد و تا دشمنان را نابود نمى كرد از ميدان باز نمى گشت، براى همين او عزيزترين شخص نزد پدرم بود، آرى، هنگامى كه جنگ سخت مى شد شما فرار مى كرديد. ● ادامه دارد... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313