eitaa logo
🇮🇷 آتش‌نیوز 🇮🇷
65.4هزار دنبال‌کننده
34.9هزار عکس
24هزار ویدیو
136 فایل
🔷آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی 🔴 تبلیغات پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/100664203C6a16306293 ⭕️ تبادل روزانه @kosar199 ⭕ تبادل شبانه @Zahra_azarbaijani
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ مولایِ مهربانِ غزل هایِ من سلام! سمت زلال اشک من،آقای من سلام! نامت بلندواوج نگاهت همیشه سبز آبی ترین بهانه دنیای من سلام قلبی شکسته دارم وشعری شکسته تر امانشسته درتب غوغای من سلام •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
🌷از سیم‌خاردار نفست عبور کن 🏳حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «این حرف من نیست، حرف یک رزمنده‌ی همدانی است که اگر چنانچه از سیم خاردار میخواهی رد بشوی، اوّل باید از سیم خاردار نفْست عبور کنی. وقتی گرفتار خودمان هستیم، نمیتوانیم کاری انجام بدهیم؛ این را آنها به ما یاد دادند؛ این را آن جوان ۲۰ ساله یا ٢۵ ساله‌ی رزمنده به ما تعلیم داد، از آنها یاد گرفتیم؛ این یک ثروت عظیم است.» ۹۵/۱۲/۱۶ •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
🔻اخبار امیدوارکننده از تیم مذاکره کننده 🔰 حضور پررنگ کارشناسان نهادهای اقتصادی در خط مقدم مذاکرات رفع تحریم 🔹عصر امروز هیات ایرانی که ریاست آن را علی باقری معاون سیاسی وزارت امورخارجه در دست دارد مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. هیاتی که ترکیب آن با تیم مذاکرات پیشین تفاوت دارد. 🔹مذاکره کنندگان ایرانی با استفاده از تجربه مذاکرات ناکام دولت قبل سعی دارند تا اینبار برای رفع واقعی تحریم‌ها از کارشناسان اقتصادی و نمایندگان مرتبط با موضوعات اقتصادی و حقوقی استفاده کنند. به همین دلیل از دو ماه پیش دستگاه‌های درگیر با تحریم نامه‌ای از وزارت امور خارجه دریافت کردند. در این نامه خواسته شده بود برای تقویت تیم مذاکره کننده کارشناسانی معرفی کنند که واجد سه خصوصیت باشند؛ به موضوعات حوزه کاری خود اشراف داشته باشند، پیچیدگی‌ها و ظرایف تحریم را بشناسند و با حقوق بین الملل آشنایی داشته باشند. 🔹بر اساس گزارش ایرنا این نامه را تمام دستگاه‌هایی که به نوعی درگیر تحریم‌های ظالمانه بودند، از جمله وزارت امور اقتصادی و دارایی بانک مرکزی وزارت صمت، وزارت نفت، وزارت راه و شهرسازی دریافت کردند. 🔹این اتفاق در حالی رخ داده است که رفع تحریم‌ها فرایند بسیار پیچیده‌ای دارد و نیاز به کارشناسان حوزه‌های مختلف بانکی، انرژی، ‌حمل و نقل در آن احساس می‌شود. اهمیت موضوع حضور کارشناسان قابل اعتماد چه از لحاظ کمی و چه کیفی زمانی مشخص می‌شود که بدانیم تیم ظریف در مذاکرات برجامی از نداشتن بدنه کارشناسی قوی رنج می‌برد. حتی در اتفاقی تلخ بعدا مشخص شد عبدالرسول دری اصفهانی که از طرف بانک مرکزی بعنوان کارشناس مسائل مالی و روابط بانکی در تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان حضور داشته دوتابعیتی بوده است. اسناد بعدی منجر به این شد که حتی وی به جرم جاسوس دستگیر شود. شاید اتفاقات تلخی که در عدم بهبود روابط بانکی کشورمان در پسابرجام رخ داد بدلیل همین موضوع باشد. این درحالی است که دری اصفهانی حتی مورد تشویق رئیس جمهور وقت قرار گرفته و نشان درجه سه خدمت را کسب کرده بود. 🔹در حالی که کشورهای مقابل هر کدام با ده‌ها کارشناس ویژه در مذاکرات حضور پیدا میکنند‎؛ همراهی تعداد قابل توجهی از کارنشاسان با تیم ایرانی می‌تواند امیدوارکننده باشد تا اینبار در صورت حصول نتیجه خدعه‌های آمریکایی‌ها و رفع صوری تحریم‌ها در کار نباشد. •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
🔸کشف یک نیسان کوکتل مولوتف در ناآرامی‌های دیروز سردار میرحیدری، فرمانده انتظامی استان اصفهان: 🔹با هوشیاری دستگاه‌های امنیتی یک نیسان پر از کوکتل مولوتف در حال انتقال به محل تجمعات کشف و ضبط شد. 🔹خانه‌ای در نزدیکی زاینده رود که محل ساخت کوکتل مولوتف و مواد انفجاری بود نیز کشف شد. •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
🔸زهرا شیدایی قهرمان تکواندو جهان شد! چرا مدعیان حقوق زنان براش کف نمیزنن؟! چونکه خانم شیدایی به جای اینکه لگدها رو به سمت جمهوری اسلامی و ارزش های دینی بزنه، به سمت رقبا زده •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
حاج قاسمِ صنعت هسته ای و عرصه جهاد علمی شهید فخری زاده بود. ایشان با ایمان و اخلاص و استفاده از علم مدیریتی باعث ترقی ایران در زمینه هسته ای شدند و علم پزشکی هسته ای را پایه گذاری کردند. شهید فخری زاده: آمریکا قابل سازش نیست تا مادامی که این آمریکا همین آمریکاست و تا مادامی که ما بنا داریم پیرو امام باشیم. شهید فخری زاده: کسی شهید می‌شود که در زمان حیاتش شهید شده باشد. به حیات آنها که نگاه می‌کنیم می‌بینیم که واقعاً حیات آنها حیات طیبه است. شهید فخری‌زاده: برادران! هر خونی که به زمین بریزد، گل پیروزی از آن خون خواهد دمید. جبهه مقاومت انتقام بگیرد یا نگیرد که قطعاً انتقام خواهد گرفت ولی منهای این بحث، اقل نتیجه خون به ناحق ریخته شده توسط این آشغال‌ها این است که بلاشک وجود کثیفشان از منطقه محو خواهد شد. امید داریم که یک روزی شهید شویم. شهید فخری‌زاده: برای خدا کار کنیم و اورا در نظر داشته باشیم تا خداوند عاقبت همه ما را ختم به شهادت قرار بدهد. شهید فخری‌زاده: برادران کمبود امکانات هست، ناملایمات هست، بدرفتاریِ من و امثال من هست ولی من خواهشم از همه‌مون اینه که از این مسائل عبور کنیم و کمبود ها را با کار خودمان جبران کنیم و برای خدا کار کنیم نه برای یکدیگر. شهید فخری‌زاده: ما برای خدایی کار میکنیم که در هر لحظه با ماست نماز میخوانیم با هم صحبت میکنیم با ماست ما باید ناملایمات و کمبود ها را با کار خودمان جبران کنیم برای خدا کار کنیم. •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
روزنامه نگار مصری: سید عباس موسوی رفت سید حسن نصرالله آمد،، حسین حوثی رفت عبدالملک حوثی آمد،، ابومهدی المهندس رفت الخال(ابوفدک) آمد،، حاج قاسم سلیمانی رفت قاآنی آمد،، فخری زاده رفت هزار نفر دیگر آمدند،، ترس برای ملتهایی است که اگر کسی از آنها برود هیچکس نخواهد آمد!!! •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
⭕️ تیم متخصص ایرانی در مذاکرات رفع تحریم‌ها چه کسانی هستند؟ ترکیب تیم جدید مذاکره کننده هسته‌ای ایران که به سرپرستی علی باقری معاون وزیر امور خارجه راهی وین شده است نشان می‌دهد راهبرد دولت سیزدهم برای حضور در مذاکرات و رسیدن به هدف نهایی یعنی رفع تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی، تغییرات قابل توجهی نسبت به قبل داشته است./ ایرنا •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
انتخاب ۸ آذر برای مذاکرات جدید نه تنها از منظر نشست شورای حکام آژانس هوشمندانه بود بلکه از نظر همزمانی با سفر رئیس جمهور به ترکمنستان برای شرکت در اجلاس سران اکو نیز هوشمندانه بود و نشان دهنده نگاه و اولویت دولت سیزدهم در سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی است. مسعود براتی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
اینکه «حواریون عراقچی» عصبانی شده اند که چرا علی باقری با خودش 40 نفر را به وین برده، طبیعی است. احتمالا ناراحتند چرا باقری به جای 40 کارشناس و خبره در حوزه تحریم و اقتصاد، دری اصفهانی یا حسین موسویان را با خود نبرده! این هنر روحانی بود که از هر تیمش یک مجرم امنیتی در می آمد. امیرحسین ثابتی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
💌 🚫این داستان واقعی است🚫: زندگی نامه طلبه ، شهید گمنام سید علی حسینی از قلم همسر و و دخترشان قسمت های بیست‌و‌یک، بیست‌ودو و بیست‌وسوم، راس ساعت 10 شب 😇 •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
🔸تحریف سخنان رئیس جمهور در اجلاس اکو 🔹رسانه سعودی ایران اینترنشنال در حالی ادعا کرده که رئیس جمهور برای صادرات آب به کشورهای عضو اکو اعلام آمادگی کرده است که بررسی سخنان آیت‌الله رئیسی نشان می‌دهد اصل جمله بیان شده در سخنرانی وی کاملا بر خلاف خبر تحریف شده این رسانه است. 🔹رئیس جمهور در بخشی از سخنان خود در اجلاس اکو گفته است «مایلیم پروژه های انتقال آب برای کشورهای متقاضی از جمله ایران در دستور کار اکو قرار بگیرد» و نه تنها صحبتی از صادرات آب به خارج از کشور نکرده، بلکه تمایل ایران را برای حل مشکل آب کشور با همکاری سایر اعضای اکو مطرح کرده است. •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسی در پانزدهمین اجلاس اکو: ایران اولویت ویژه‌ای برای همکاری اقتصادی با کشورهای آسیایی قائل است 🔹طی سالیان گذشته دستاوردها و پیشرفت‌های خوبی در سازمان اکو به دست آمده است اما کماکان فاصله معناداری با ظرفیت ها و توانمندی‌های واقعی سازمان وجود دارد. باوجود پتانسیل‌های تجاری بالا، تجارت درون منطقه ای کماکان کمتر از ۱۰ درصد است. •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
🔹دیدار سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور کشورمان با رجب طیب اردوغان امروز در اجلاس سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو) •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
•┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
•┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
در حاشیه دیدارهای اجلاس سازمان سران اکو، آقای رئیسی با علیف هم دیدار کرد. •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
محمدرضا عارف هم شفا گرفت و زبانش باز شد •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
•┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
•┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
📷عکس یادگاری سران اجلاس سازمان اکو 🔹سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور کشورمان امروز در اجلاس سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو) سخنرانی کرد. •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈••••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکرهای مطهر ۴ شهید دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی شلمچه و شرق دجله عراق ⏰ شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews
🇮🇷 آتش‌نیوز 🇮🇷
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ #رمان_مذهبی_بی_تو_هرگز ‌ #قسمت_بیستم وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی ... همون جا توی منطقه موندم ... ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن ... - سریع برگردید ... موقعیت خاصی پیش اومده ... رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران ... دل توی دلم نبود ... نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه... با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن ... انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود ... سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود ... دست های اسماعیل می لرزید ... لب ها و چشم های نغمه ... هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت ... - به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟ - نه زن داداش ... صداش لرزید ... امانته ... با شنیدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت... بغضم رو به زحمت کنترل کردم ... - چی شده؟ ... این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟ ... صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن ... زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد ... چشم هاش پر از التماس بود ... فهمیدم هر خبری شده ... اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره ... دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد ... - حال زینب اصلا خوب نیست ... بغض نغمه شکست ... خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد ... به خدا نمی خواستیم بهش بگیم ... گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم ... باور کن نمی دونیم چطوری فهمید ... جملات آخرش توی سرم می پیچید ... نفسم آتیش گرفته بود ... و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد ... چشم دوختم به اسماعیل ... گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد... - یعنی چقدر حالش بده؟ ... بغض اسماعیل هم شکست ... - تبش از 40 پایین تر نمیاد ... سه روزه بیمارستانه ... صداش بریده بریده شد ... ازش قطع امید کردن ... گفتن با این وضع... دنیا روی سرم خراب شد ... اول علی ... حالا هم زینبم ... تا بیمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم ... چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم ... از در اتاق که رفتم تو ... مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند ... مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد ... چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد ... بی امان، گریه می کردن ... مثل مرده ها شده بودم ... بی توجه بهشون رفتم سمت زینب ... صورتش گر گرفته بود ... چشم هاش کاسه خون بود ... از شدت تب، من رو تشخیص نمی داد ... حتی زبانش درست کار نمی کرد ... اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت ... دست کشیدم روی سرش ... - زینبم ... دخترم ... هیچ واکنشی نداشت ... - تو رو قرآن نگام کن ... ببین مامان اومده پیشت ... زینب مامان ... تو رو قرآن ... دکترش، من رو کشید کنار ... توی وجودم قیامت بود ... با زبان بی زبانی بهم فهموند ... کار زینبم به امروز و فرداست ... دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود ... من با همون لباس منطقه ... بدون اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم ... پرستار زینبم شدم ... اون تشنج می کرد ... من باهاش جون می دادم ... دیگه طاقت نداشتم ... زنگ زدم به نغمه بیاد جای من ... اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون ... رفتم خونه ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... دو رکعت نماز خوندم ... سلام که دادم ... همون طور نشسته ... اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت ... - علی جان .. هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم ... هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ... هیچ وقت، حتی زیر شکنجه شکایت نکردم ... اما دیگه طاقت ندارم ... زجرکش شدن بچه ام رو نمی تونم ببینم ... یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری ... یا کامل شفاش میدی ... و الا به ولای علی ... شکایتت رو به جدت، پسر فاطمه زهرا می کنم ... زینب، از اول هم فقط بچه تو بود ... روز و شبش تو بودی ... نفس و شاهرگش تو بودی ... چه ببریش، چه بزاریش ... دیگه مسئولیتش با من نیست ... اشکم دیگه اشک نبود ... ناله و درد از چشم هام پایین می اومد ... تمام سجاده و لباسم خیس شده بود ... 👈ادامه دارد…
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ برگشتم بیمارستان ... وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ... - بردی علی جان؟ ... دخترت رو بردی؟ ... هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم ... التهاب همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ... به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... رفتم توی اتاق ... زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد ... تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت، پرید توی بغلم ... بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ... نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد ... - حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ... دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت... - مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود ... اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... بعد هم بهم گفت ... به مادرت بگو ... چشم هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... اما زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ... بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ... زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ... مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ... همه دوره ام کرده بودن ... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم ... - چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ... من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد ... کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ... تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود ... تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ... هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ... عین علی ... هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ... از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ... 👈ادامه دارد
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو داده بودن ... با یه نامه برای پدرها ... بچه یه مارکسیست ... زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره ... - مگه شما مدام شعر نمی خونید ... شهیدان زنده اند الله اکبر ... خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه ... اون شب ... زینب نهارنخورده ... شام هم نخورد و خوابید ... تا صبح خوابم نبرد ... همه اش به اون فکر می کردم ... خدایا... حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ ... هر چند توی این یه سال ... مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست ... کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد ... با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت ... نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز ... خیلی خوشحال بود ... مات و مبهوت شده بودم ... نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش ... دیگه دلم طاقت نیاورد ... سر سفره آخر به روش آوردم ... اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست ... - دیشب بابا اومد توی خوابم ... کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد ... بعد هم بهم گفت ... زینب بابا ... کارنامه ات رو امضا کنم؟ ... یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ ... منم با خودم فکر کردم دیدم ... این یکی رو که خودم بیست شده بودم ... منم اون رو انتخاب کردم ... بابا هم سرم رو بوسید و رفت ... مثل ماست وا رفته بودم ... لقمه غذا توی دهنم ... اشک توی چشمم ... حتی نمی تونستم پلک بزنم ... بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم ... قلم توی دستم می لرزید ... توان نگهداشتنش رو هم نداشتم اصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کار خودش رو کرد .. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد ... با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم ... وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغ زینب ... اما ازش خبری نشد... دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ... توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ... هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ... خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ... اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلا باورم نمی شد ... گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ... زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ... سال 75، 76 ... تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود ... همون سال ها بود که توی آزمون تخصص شرکت کرد... و نتیجه اش ... زنیب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد ... مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ... ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصد خروج از ایران رو نداشت ... اما خواست خدا ... در مسیر دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم ... 👈ادامه دارد… •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• 🔴امام خامنه ای: ✔️آتش به اختیار یعنی؛ کار فرهنگی خودجوش و تمیز، نه بی قانونی •┈•••✾•🌱🇮🇷🌱•✾•••┈• http://eitaa.com/atashnews 📡Channel: @atashnews