eitaa logo
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
179 دنبال‌کننده
68 عکس
13 ویدیو
2 فایل
به لطف گریه نبود و برای توبه نبود خداگذشت از آدم به احترام حسین #عاطفه_سادات_موسوی اینجام👇 @Asmoosavi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
من حق خود را از لبت خواهم گرفت اما بیچاره مجنونی که بی‌دست‌ودهن باشد
سلام مرحله ی دوم سرزمین شعر امشب ساعت۲۱از شبکه چهار
تقدیم به ریحانه ی عزیز دختری با گوشواره قلبی و کاپشن صورتی غمگینم از  نوشتن این ابیات در دفتری که از تو بجا مانده غمگینم از کشیدن کوهی که در بغض انعکاس صدا مانده موج آمد ، انفجار به ساحل زد آب از  سر کویر گذشت از اشک هی رود رود غصه به دریا ریخت سیراب شد بهانه ی دشت از اشک موج آمد و دوباره پدر لرزید اعصاب قرص، داشت بهم می ریخت مین در سرش دوباره عمل می کرد در فاو و فکه بود که بم می ریخت یک بار دیگر آه به آهو زد راه از غبار ،غرق تلاطم شد یک جفت گوشواره قلبی از گنجینه ی غرور  پدر گم شد ما با پدر به خانه رسیدیم و اخبار، گرم فلسفه بافی بود دنیا بهم نریخته بود اما یک چیز در اتاق اضافی بود می گشتم ابتدای سلامم را گل ریشه داشت ،آینه سالم بود می گشتم انزوای سکوتم را می گشتم اشک گرچه مزاحم بود از پشت عکس تا ته گلدان ها گشتم تمام بود و نبودم را شبهای روی شانه ی دردم را دنیای زیر چشم کبودم را ساعت خراب حال خرابم بود هی چکه چکه عقربه می افتاد سیب هزار ساله ی آرامش از شاخه داشت یکشبه می افتاد معصومه جیغ زد، سر من چرخید ریحانه با سکوت صدایم کرد دنیای دخترانه ی لبخندش بی اختیار گریه برایم کرد رفتم سراغ گریه ی معصومه ریحانه باز در بغلم خوابید اندوه بی قراری من انگار فهمید آنچه را که نمی فهمید من مادرم چگونه نباید سوخت در حسرت رها شدن گیسو بر شانه های دختر زیبایی در صبح زود باغچه ی شب بو از آن به بعد خانه ی ما پر بود از لحظه های آخر ریحانه در بغض مادرانه ی من هر روز ریحانه بود و مادر ریحانه
شعر با موضوع شهدای مرزبان سیستان در برزخی که جلوه ی یوم النشور بود خون گلوی خشک تو عبور بود نزدیک بود دلهره، نزدیکِ خاکمان اما هزار مرتبه ترس از تو دور بود می خواست موج همهمه از دشت بگذرد میخواست بگذرد، ولی انگار کور بود میخواست بگذرد پسر شیر را ندید هنوز در رگ مردی غیور بود هنوز چله کشِ عزت وطن در مشت های کماکان غرور بود با قلب مطمئن سپر تیر می شدی عزم تو سنگ،روح لطیفت بلور بود سرباز سرفراز، شدی قلبت شروع تازه ی فصل حضور بود ، راه خانه و سرباز، نام رود سرباز مرز روشنی از جنس نور بود ای پر شده از بغض هی داغ پشت داغ سکوتت صبور بود چالش مرحله دوم سرزمین شعر
درد دارم سلاح من بغض است باید این شهر را تکان بدهم یک شهادت برای من بس نیست زنده ام کن دوباره جان بدهم تا بفهمند شیعه یعنی چه...
پدر خانواده:تا من میرم بنزین بزنم شمام گوشیاتونو شارژ کنین😂😂😂
نتانیاهو:من دیگه نمیتانیاهو...😂
الان چایی میچسبه...(: @aboajor