🏴#وفات_حضرت_خدیجه
▪️از درد غربت داشت کوثر گریه میکرد
زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد...
▪️خاک مزار مادرش را میگرفت و
با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد...
▪️یاد گذشته یاد آینده برای
این مادر و دختر، پیمبر گریه میکرد...
▪️گرم تماشای عزاداری آنها
یک گوشه ای آرام حیدر گریه میکرد...
🕊وفات جانسوز ام المومنین حضرت خديجه کبری سلام الله علیها را به محضر #امام_زمان ارواحنا فداه تسلیت عرض می نماییم.🏴
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
#روز #یازدهم روضه نامـوس خداست
من بمیرم که تو را سوۍ اسارت بردند
یازدھ شد عدد ماه و دلـم بۍتاب است
که از این روز به بعد قافله بۍارباب است
✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#حرفقشنگ🥲
ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: خب اینهمه هر شب دعا کردی چه به دست اوردی؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴﭻ
ﺍﻣﺎ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩم
ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ میشود ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم(:✨
همسفر
از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم چندبار بهم گفته بود یه سفر باهم بریم تا یه روز بهم گفت فردا میخوام برای انجام کاری برم شیراز اگر میای راهی شو صبح میام دنبالت .
سر وعده اومد در خونه مون سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید.
گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم.
رسیدیم عوارضی اتوبان خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم . دوتا دکه بود گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: این که نزدیکتره ؟!!!
گفت: چون اون کمی دورتر دکه زده مشتری نداره از اون بگیریم تا کسب اونم بگرده...
همانجابهش گفتم کاش دوتا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد.
گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5هزار تومن هم بهش داد.
گفتم حداقل پول نمیدادی بهش مجانی سوارش کردی گفت من این پنج تومانو میخواستم بندازم صدقه خوب زودتر رسید به دست مستحقش.
رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4تا 5هزارتومن.
4تا ازش خرید. گفتم رفیق زیاد نیست گفت بیا دوتاش برای تو رفتی تهران بزار توماشین خراب نمیشه .
گفت: میخواستم روزیش تامین بشه. گناه داره تو آفتاب وایساده.
جلو شاهچراغ هم از یه بچه یه کتاب دعا خرید.
برگشتنه از زیارت یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟
گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه؟!!!
گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی؛ اینجوری میگه کاسبی کردم.
یادمه در طول سفراگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد
میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
سرتونو درد نبارم کل سفر ازاین کارهازیاد انجام داد .حساب کردم کل خریداش به ۱۰۰ هزارتومانم نرسیداما کلی آدمو خوشحال کرد خیلی درسا به من داد که بیش از صد هزار تومان می ارزید.
میدونین شغل رفیق من چه بود؟!!! برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت.
میدونین چه ماشینی داشت؟!!! پرایدِ 85
میدونین چن سالش بود؟!!!
34 سال.
میدونین من چه کاره بودم؟!!!
کارمندبانک بودم، باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشبنی داشتم؟
206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره..
دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست:
دستهایی که کمک میکنن
مقدس تر از لبهایی هستن که دعا میکنن. بنده مخلص خدا بودن به حرکت است نه ادعا
بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یادبگیرن
پویا و پاینده باشید .
حواست باشہ چشمات مثل گوگل نیست‼️
ڪہ بعد از جستوجو سریع سابقشو پاڪ ڪنے...!
چشمات بہ این راحتیا پاڪ نمیشن
پس مواظب باش✔
ڪھ با چشمات چہ چیزایـے جستوجو میڪنے! ꜄ 🚫🔍 ꜂
صرفاجھتاطلاع