eitaa logo
عطرِظهورِمولا
6.9هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
103 فایل
⚘به جامع‌ترین کانالِ ایتا خوش‌آمدید⚘ به کانال استیکر ما هم بپیوندید ↙️ https://eitaa.com/joinchat/2421358727C395e519fab گروه عطرظهورمولا↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/257818659Cab8649861b پیشنهادها و انتقادها @saheb12zaman تبلیغات @Zeinabp_2020
مشاهده در ایتا
دانلود
🏝حسیـن جان 🏝 سینه پریشان ڪربلاسٺـــ شبهای جمعه روضه فقط، ذڪر سر جداسٺـــ ای پسرِ فــاطمه ، حسین شبهای جمعه مــادرتان زائر شماسٺـــ ↙️↙️↙️ @atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
می‌دانی، چند سالیست نقاشی نکشیده ام. نه آن نقاشی های خوشرنگی که قاب می‌گیرم و به دیوار می‌زنم، همان نقاشی‌هایی که پشت ویترین مغازه ها دیدم، پر رنگند. بعضی‌هایشان آنقدر طبیعی اند که آدم شک می کند. نقاشی است یا تصویری بی جان از یک جاندار. من آن‌ها را نمی‌گویم. من هیچوقت آنقدر نقاش نشدم که با قلمویی جانداری خلق کنم. من آن نقاشی را می گویم که یک خط صاف پایین صفحه می‌کشیدم، درونش را سبز می کردم و می شد چمن. بعد دو خط موازی، قهوه‌ای، می‌کشیدم و راهی می‌ساختم تا خانه. خانه دودکش داشت و یک پنجره مربعی با سقفی مثلثی که اکثر اوقات قرمز بود. یک گل هم بود، قدش تا کمر خانه می رسید. بعد خورشیدی را پشت در خانه می کشیدم که چند ابر ابی کنارش بودند. آن روزها نمی‌‌دانستم ابرها سفیدند. ولی خوب بود که سفید نبودند، اگر ابرها سفید می‌ماندند‌، آسمان گم می‌شد. همان بهتر رنگ حقیقت نمی‌گرفتند‌. چند سالیست نقاشی نکشیده‌ام، ولی کاش همان مداد رنگی‌ها جان می گرفت و مرا از بین دو خط موازی به خانه‌ام می‌رساند، خانه‌ ای که همسایه دیوار به دیوارم خورشید است. آن وقت اگر رنگ و بوی حقیقت می‌خواستم، گل باغچه را نرگس می کشیدم و خورشید، قطعا شما بودید! اما خانه، همان خانه‌ایست که نقاشم می‌کند. باز نقشی در ذهنم جای می‌گیرد، خانه ای که بوی نرگس و تربت و یاس در آن پیچیده. ↙️↙️↙️ @atr_ir